امروز شنبه جزء خوانی قرآن کریم داریم
هدیه به آقا جانمون حضرت مهدی عجل اله برای سلامتی و ظهور و فرجشون ان شاءالله
مهلت خواندن جزء ها تا #پایان_هفته است
هر کس تمایل به شرکت در ختم قرآن را داره وارد لینک زیر بشه و اسم و فامیلش را بنویسه
https://eitaa.com/joinchat/170918372C42e49e2bdb
#داستان_کرامت
#شاه_عبدالعظیم_حسنی
هفته چهلم
از منبع موثّقی نقل است یکی از تّجار بازار تهران را مشکلی پیش آمد.، روزی با یکی از همکارانش مشکل خود را در میان گذاشت ، همکار او گفت برای حلّ گرفتاری خود به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام متوسّل شو ، وی گفت به آن حضرت نیز متوسّل گردیدم و مشکل برطرف نشد، همکار او گفت مشکل توسّط حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حلّ شدنی است. ، ولی تو با اخلاص متوسّل نگردیده ای. حال بنشین تا سرگذشت خود را که تا کنون برای کسی نگفته ام برایت باز گو نمایم.
من سالهای گذشته ورشکسته شدم ، بطوریکه جهت معاش روزانه خود با تنگنا روبرو گردیدم و تصمیم گرفتم جهت رفع گرفتاری به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام متوسّل شوم ، برای این کار نذر کردم چهل هفته پی در پی سحر پنج شنبه پیاده به زیارت آن حضرت بروم، 39 هفته سپری شد ، هفته چهلم فرارسید که مواجه با زمستان بود و روز چهارشنبه بعد از ظهر برف شدیدی باریدن گرفت ، غروب که به منزل رسیدم برف تبدیل به کولاک شده بود و زمین تا زانوهایم پر از برف بود ، عیالم که از قضیه با خبر بود پرسید مگر امشب به زیارت نمی روی، آخر هفته است ، گفتم در این برف و بوران خود آقا هم راضی نیست، انشا ا... هفته دیگر. آن شب زود به خواب رفتم، در عالم رویا دیدم بر روی ریل ماشین دودی به طرف شهر ری می روم، به مقبره شیخ صدوق (ره) رسیدم آنجا وضو گرفته و دو رکعت نماز خواندم و به سمت حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حرکت کردم ، از خواب برخواستم شب از نیمه گذشته بود تصمیم خود را گرفته آماده حرکت شدم ، عیالم گفت : چطور شد سر شب نرفتی و حالا که نیمه شب است و برف هم شدید تر شده ! خواب را تعریف نموده و گفتم باید بروم حتيّ اگر به قیمت جانم باشد.
به راه افتادم مسیر حرکتم همان بود که در خواب دیدم روی ریل ماشین دودی ، بعد ها به این نکته رسیدم که آن شب تنها راه رسیدن به شهر ری خط آهن بوده و الا رسیدن به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میسر نبود.. راه را برروی ریل ادامه دادم تا به ابن باویه رسیدم، به تأسيّ از صحنه خواب وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم و بی درنگ به سمت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حرکت کردم به حرم که رسیدم درب ها را تازه گشوده بودند و زمانی تا اذان صبح مانده بود ، سرما و خستگی راه رمقم را گرفته و در گوشه حرم از هوش رفتم، در عالم خواب آقا سيّد الکریم علیه السّلام را دیدم کنار صندوق ایستاده ، روی مبارک خود را به سمت من کرد و پرسید ، چه مشکلی پریشانت ساخته؟
قصّه خود را عرض کردم دست به میان شال کمرش برد و دستمال گره زده ای را به کف دستم نهاد و فرمود این را سرمایه کسب حلال کن انشا ا... مشکلت حلّ شود.. دستمال را گرفتم به یکباره همه چیز محو شد. صدای موذن مرا از خواب بیدار کرد. و تنها چیزی که از آن رؤیا باقی مانده بود دستمال گره زده در دستم بود ، باز کردم دوازده عدد سکّه یک قرانی داخل آن بود برخواستم وضو گرفتم نماز صبح را بجا آورده ، با خوشحالی به سمت تهران براه افتادم. آن دوازده سکّه را به این کسب زدم و به سرنوشتی که توشاهد آن هستی رسیدم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
حکمت ۹۸ 🔻ضرورت عمل کردن به روایات (علمی،اجتماعی ،تربیتی) 🎇🎇🎇#حکمت۹۸ 🎇🎇🎇 ✨ وَ قَالَ ( عليه السلا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
حکمت ۹۸ 🔻ضرورت عمل کردن به روایات (علمی،اجتماعی ،تربیتی) 🎇🎇🎇#حکمت۹۸ 🎇🎇🎇 ✨ وَ قَالَ ( عليه السلا
حکمت ۹۹
تفسیر " إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ" (علمی،تفسیری،اعتقادی)
🎇🎇🎇#حکمت۹۹ 🎇🎇🎇
✨وَ سَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَقَالَ إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ إِقْرَارٌ عَلَي أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ إِقْرَارٌ عَلَي أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ .
✅و درود خدا بر او (شنيد كه شخصي گفت انا لله و انا اليه راجعون) فرمود: اين سخن ما كه مي گوييم (ما همه از آن خداييم) اقراري است به بندگي، و اينكه مي گوييم (بازگشت ما به سوي او است اعترافي است) به نابودي خويش.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
﴿حـــٰاجآقـــآمُـــجتبےتـــهـــرٰانے(ره)𑁍 ﴾:
مــٰـا در بـــیـــن أذکـــار؛
⇇ دو² ذکـــر داریـــم کِـــہ ؛
ایـــنهـــٰا ســـرآمـــد أذکـــار هَستـــنـــد.
و آن دو² عـــبـــٰارت أز
↶صلّـــوات و استغـــفــٰـار أســـت. ↷
ایـــن دو² ذکـــر⇩⇩⇩
« کـــاربـــرد گـــرهگشـــآیے دارنـــد.»✿⇉
#سخن_بزرگان
#کلام_بزرگان
#صلوات
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
﴿آیّـــت الله مُـــجتبےتـــهـــرٰانے✿﴾:
طبـــق روایـــٰات مَعصـــومیـــنﷺ
⇇ انـــســـٰان أگـــر چهـــل⁴⁰ روز
↶دروغ نـــگـــویـــد↷
هـــر گـــرها؎ داشـــتہ بـــٰاشـــد؛
◇◇ بــٰـاز مےشَــــــود.⇉
#سخن_بزرگان
#کلام_بزرگان
#تلنگر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚 #رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍#از_روزی_که_رفتی ❤️ قسمت ۹۷ و ۹۸ نام ارمیا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا