eitaa logo
داروخانه معنوی
8.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
182 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل و تبلیغ👇👇 @Hossein405206
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 💢در حد و اندازه خود ببخشیم روزی یک کشتی پر از عسل در ساحل لنگر انداخت وعسل ها درون
📘 💠 بدترینِ انسانها 🔹مسلمانان در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله اجتماع کرده بودند، حضرت در ضمن سخنرانی فرمودند: «آیا مایلید از بدترین انسان به شما خبر دهم؟» گفتند: بلی! یا رسول الله خبر دهید. 🔹پیامبر فرمودند: «آن کس که خیرش به دیگران نرسد، زیردستش را بزند، و همیشه علاقه داشته باشد تنها غذا بخورد، مبادا کسی در کنار سفره ی طعام او بنشیند.» حاضران می‌پنداشتند، از این شخص بدترکسی نیست. 🔹حضرت فرمودند: «از این بدتر هم هست، می‌خواهید او را معرفی کنم؟» اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله! معرفی فرمایید. پیامبر فرمودند: «بدتر از او، کسی است که مردم نه امیدی به خیرش دارند و نه از شرش در امانند.» 🔹اصحاب گمان کردند خداوند بدتر از چنین فرد، کسی را نیافریده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «می‌خواهید از این بدتر را به شما نشان دهم؟» اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله نشان دهید. پیامبر فرمودند: «آدمی که بسیار فحش دهد، لعن و نفرین کند و ناسزا گوید. هرگاه از مسلمانان نزد او نام برده شود، از بدگویی او کوتاهی نکند و هر کس نام او را بشنود، لعن و نفرینش کند.» 📚 بحار: ۷۲، ص ۱۰۷ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه آلبرت_انیشتین_شیعه_بود به گواهی حضرات آیات عظام،شیخ لطف الله صافی و شیخ علی صافی
💠صبر و حوصله‌‌ی پيامبر صلی الله علیه و آله 🔹روزي حضرت در مسجد با جماعتي از اصحاب نشسته و مشغول صحبت و گفتگو با آن ها بودند. كنيزكي از انصار وارد مسجد شد و خود را به پيامبر رساند. مخفيانه گوشه‌ي عباي آن حضرت را گرفت و كشيد، چون آن حضرت مطلع شد برخاست و گمان كرد كه آن دختر با ايشان كاري دارد. چون حضرت برخاست كنيز چيزي نگفت، حضرت نيز با او حرفي نزد و در جاي خود نشست. باز كنيزك گوشه‌ي عباي حضرت را كشيد و آن بزرگوار برخاست، تا سه دفعه آن كنيز چنين كرد و حضرت برخاست، و در دفعه‌ي چهارم كه حضرت برخاست آن كنيز از پشت عباي حضرت مقداري بريد و برداشت و روانه شد. 🔹اصحاب از مشاهده‌ي اين منظره ناراحت شدند و گفتند: اي كنيزك اين چه كاري بود كه كردي؟ حضرت را سه دفعه بلند كردي و هيچ سخني نگفتي، و آخرش عباي حضرت را بريدي؟! چرا اين كار را كردي؟ كنيزك گفت : در خانه‌ي ما شخصي مريض است، اهل خانه مرا فرستادند كه پاره‌اي از عباي پيامبر را ببرم كه آن را به مريض ببندند تا شفا يابد، پس هر بار خواستم مقداري از عباي حضرت را ببرم حيا كردم و نتوانستم، در مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله بدون هيچ ناراحتي و عصبانيت، كنيزك را بدرقه كرد. 📚بحارالأنوار،ج۷۱،ص۳۷۹ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2