May 11
⇠اجــــٰـابت ِدعـــــآ ،
دَر لُقمہ حــَـــــــلٰال أست۔۔۔
□لُقمہ⇇¦حَلٰال➺ بــُـــخور۔۔۔
یَواش هَم بِگویے↓↓↓
"الٰهـــےألْعفو𑁍"
⇇خُــᰔـــدٰا قَبول مےکُنـــــد..!
آیّتاللهمُجتهد؎تِهرٰانے
#تلنگرانه
#سخن_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
⃝❍↲خُوشـــــٰا بِہ حٰال کَسےکِہ شوَد۔۔
⇇«مُسٰافرتـُــــو۔۔۔◇»
کہ جِنّ و اِنـــــس و مَـــــلَک بودِه أند،
_ زٰائـــــرتُـــــو𔘓⇉
❍↲تَمٰام ثِـــــروت عـــٰــالم ؛
نَصیـــــب هَرکَس شُـــــد؛
کہ مَشهد؎شُـــــده و
⇆ آمَده مُجـــٰــاورِ تــُـــو𑁍➺
#دهه_کرامت
#امام_رضا
#شاه_خراسان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
۳۹ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم هر روز یک فضیلت ، فضیلت شماره : ۵۲ ------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
۳۹ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم هر روز یک فضیلت ، فضیلت شماره : ۵۲ ------------------------------
۳۸ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم
هر روز یک فضیلت ،
فضیلت شماره : ۵۳
------------------------------
#عید_غدیر
#امیرالمومنین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۲۷ قسمت دوم 🔹در خطاب به خوارج 🎇🎇🎇#خطبه۱۲۷🎇🎇🎇🎇🎇🎇 ⛔️پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه ۱۲۷ قسمت دوم 🔹در خطاب به خوارج 🎇🎇🎇#خطبه۱۲۷🎇🎇🎇🎇🎇🎇 ⛔️پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام
خطبه ۱۲۸
قسمت اول
فتنه هاي بصره
🎇🎇🎇#خطبه۱۲۸🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🌷پيشگويي امام (ع) نسبت به حوادث مهم شهر بصره :
اي احنف! گويا من او را مي بينم كه با لشگري بدون غبار و سر و صدا، و بدون حركات لگامها، و شيهه اسبان، به راه افتاده، زمين را زير قدمهاي خود چون گام شترمرغان درمي نوردند، پس واي بر كوچه هاي آباد و خانه هاي زينت شده بصره كه بالهايي چونان بال كركسان و ناودانهايي چون خرطومهاي پيلان دارد. واي بر اهل بصره كه بر كشتگان آنان نمي گريند، و از گمشدگانشان كسي جستجو نمي كند، من دنيا را برو، بر زمين كوبيده و چهره اش را به خاك ماليدم، و بيش از آنچه ارزش دارد، بهايش نداده ام، و با ديده اي كه سزاوارست به آن نگريسته ام.
🔴وصف تركهاي مغول:
گويا آنان را مي بينم با رخساري چونان سپرهاي چكش خورده، لباسهايي از ديباج و حرير پوشيده، كه اسبهاي اصيل را يدك مي كشند و آنچنان كشتار و خونريزي دارند كه مجروحان از روي بدن كشتگان حركت مي كنند و فراريان از اسيرشدگان كمترند. (يكي از اصحاب گفت: اي اميرمومنان تو را علم غيب دادند؟ امام (ع) خنديد و به آن مرد كه از طايفه بني كلب بود فرمود)
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
༻﷽༺
﴿یٰاامـــــآم رضـــــٰاﷺ᯽➛﴾
أز پـَــــنجره فـــــولٰاد⇠شَفــــٰـا مےگیـــــرَم۔۔
هَرچیـــــز،بخوٰاهم أز⇠شُمــــٰـامےگیــرَم۔۔
این قِصِّہ ↡↡
⇆سَرأنجـــٰــام خُوشےخـــــوٰاهد دٰاشت!!
◇◇چون أزتُـــــو ؛
«بـَــــرات کَربـــــلٰا 𔘓⇉»مےگیـــــرَم ░⃟➺
#دهه_کرامت
#میلاد_امام_رضا
#امام_رضا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری
🌺 #میلاد_امام_رضا(ع)
#دهه_کرامت
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
این داستان واقعی است #آخرین_بازدید #رمان #قسمت_دهم مردم هر کدام به گونه ای حرف میزدند،جراید و فضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
این داستان واقعی است #آخرین_بازدید #رمان #قسمت_دهم مردم هر کدام به گونه ای حرف میزدند،جراید و فضا
این داستان واقعی است
#آخرین_بازدید
#رمان
#قسمت_یازدهم
باید دوباره کارم راشروع میکردم، اینجوری هم مشغول می شدم و غم صادق رو بهتر تحمل میکردم، کلیدها را برداشتم گوشی را به دست گرفتم و خواستم بروم که یکدفعه وارد اینستاگرام شدم من از این صفحات مجازی چیزی سرم نمی شد و نمی دانستم که کار با آن چجوریه همین که انگشتم به اینستاگرام خورد،صفحه کمپین صادق و کلیپ جنایت قتل صادق برایم باز شد،کلیپ مرگ صادق بود😳اولین بار بود میدیدمش😭فیلم جنایت را تا آن روز، از من مخفی کرده بودند.
هیچ وقت تصور نمیکردن که من یکدفعه آن را ببینم، بافیلم سوختن صادق من دوباره گر گرفتم دیوانه شدم، به شوهرم زنگ زدم و هرچی فریاد وعصبانیت داشتم، سرش خالی کردم و گفتم: شما به من خیانت کردید، شما نامردین! باورتون ندارم! دروغگوها!چرا صادقم ساطور زدن و اتیش زدن و فیلم رو نشون من ندادین ! چرا نگفتین که پسرم توی آتیش منو صدا میکرده! لعنتیا اینا رو دیدین و دست روی دست گذاشتین که قاتلا مفت بخورن و بخوابن؟ گوشی را قطع کردم وپرت کردم یه گوشه!
شوهرم نگرانم شده بود ونمیتونست محل کارش ترک کنه به خواهرم زنگ زده بود تا بیاد پیشم، ب خواهرم باوحشت اومد بغلم کنه،پسش زدم و گفتم دیگه به تو هم اعتمادی ندارم؟از جلو چشام بریدنامردا، چرا نگفتید که پسرم اینگونه بی رحمانه به قتل رسیده؟چرا فیلمونشونم ندادین؟چرا جنایتو دیدین و ساکتین!
بی توجه به خواهرم زدم بیرون و سوار تاکسی شدم ومستقیم سمت دادگاه رفتم،خواهرم وحشتزده،به شوهرش و برادرم زنگ زده بود و گفته بود:سریع برید سمت دادگاه،فریبا بلایی سرخودش نیاره!
با داد و هوار وارد شدم،قاتلا،بیرحما!مثلا کشور اسلامیه؟خون کشورم ریختن،پسرم رو زنده زنده سوزاندن!فیلمش دستتونه!
جنایت رو دیدین و نشستین هیچ کاری نمیکنین😡چرا دادگاه پسرم شروع نمیشه؟
ظالما! مدارکو دارین، چرا کاری نمی کنید ؟
به خدا الان خودمو اتیش میزنم!
درین لحظه شوهرخواهرم و داداشمم رسیدند،
ماموری امد تاجلومو بگیره.
اما رییس دادگاه که با سروصدای من به سالن اومده بود گفت: مادر جان حق با شماست، من می دانم واقعاً حق با شماست! اروم باش! پرونده پیچیده تر از این حرف هاست و باید تمام زوایای آن بررسی بشه،بمن اعتماد کن مادر،به شما قول می دهم در کمتر از یک ماه در اول رمضان دادگاهیشون کنیم.ناچار بودم اعتماد کنم،
وقتی به من قول داد و مرا آرام کرد با گریه و اشک از آنجا بیرون رفتیم و مستقیم به سمت آرامگاه ابدی صادقم رفتیم. آنجا باصدای بلند گریه کردم، با پسرم حرف زدم :
پسرم! شرمندتم ! به چشمات قسم، که نمیدانستم چگونه تورا کشتند،شرمندهام فیلم تو را ندیده بودم صادق!شرمنده ام پسرم! من امروز فهمیدم تو چه دردی کشیدی!امروز فهمیدم تومادرت راصدامی زدی وگردنم بشکنه که نبودم بیام بگم جان مادر! خانوادمم دروغ گفتن بهم پسرم!
صدام زدی و ناله کردی و گفتی ای مادر!دردت هزار برابر بیفته به جونم،شرمندم که نیومدم سمتت!
آنقدرروی قبرش گریه کردم که همانجاخوابم برد، شایدهم ازهوش رفتم وقتی به هوش امدم در خانه بودیم
زخم دلم بسیار عمیق تر از قبل،دوباره باز شد
.از آن روز به بعد با کسی حرف نمی زدم و از همه دوری میکردم .فقط اشک می ریختم.
دادگاه برگزار شد .ما و وکیلمان، آقای محمدی یک طرف متهمان و خانوادههایشان طرفی دیگر!
به محض ورود قاتلان، داد زدم !فریاد زدم! فحش دادم! گفتم :نامردها،بی شرفا، چطور توانستید نمک بخورید نمکدون بشکنید؟ مامور، خواست جلویم را بگیرد اما رئیس دادگاه گفت: مشکلی نیست حال این مادر را درک می کنم، بزارین فریادهاشو بزنه و اروم شه،حق داره بنده خدا!
برلبان دانیال لبخندی موذیانه نقش بسته بود که مرا بیشتر عصبی می کرد! کمال،سید دانیال و جهانگیری هم نگاهش میکردند! اصلاً صدای کسی را نمی شنیدم، تمام حواسم به قاتلها بود !با نگاهم تمام خشمم را بروز میدادم!
وکیل ما دمش گرم بسیار خوب و محکم،شروع به دفاع کرد .در آنجا بحث انگیزه ناموسی مطرح شد و گفتند با اظهارات خانم x سخنان دانیال توهم و بی اساس تشخیص داده شده است و انگیزه ناموسی پرونده منتفیست!
سید دانیال زین العابدین، با مظلوم نمایی و صحبتهای بی اساس خواست دادگاه راباخود همرا کند و ادعای بی گناهی کرد و اظهار داشت که دانیال دیوانی آذر گولم زده و خبر از هدف شومش نداشتیم که با دفاع کوبنده آقای محمدی،صحبتهایش بی اساس تشخیص داده شد.
حتی با دستبردن در شناسنامه اش و کم کردن سنش،قصد فریب دادگاه را داشت، که این حقه هم کار ساز نشد و با درایت دادگاه حقه ش برملا شد و راه به جایی نبرد،اما با توجه به رفتارهای دانیال در فیلم و علامت تتوی شیطان پرستی روی دستش،و اظهارات قاتلان مسیر پرونده کلا تغییر کرد
ادامه دارد...
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب 🌙🌓
♨️ورشکسته واقعی
🔸 ورشکسته از نظر خدا کسی است که از #نماز_شب محروم شود. هر کس از نماز شب محروم شود از رزق و روزی زیاد نیز محروم میشود.
🔸 برای آنکه رزق زیاد شود باید چه کرد؟
برای زیاد شدن روزی بعد از نماز شب، صدقه دادن و صله رحم انجام دهید.
🖋حجت الاسلام علوی تهرانی
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانيم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2