داروخانه معنوی
. #داستان_کوتاه بنی اسرائیل در منطقهای خوش آب و هوا زندگی میکردند. تدریجا گناه در میان آنها روا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
. #داستان_کوتاه بنی اسرائیل در منطقهای خوش آب و هوا زندگی میکردند. تدریجا گناه در میان آنها روا
#داستان_کوتاه
🌴 خرما و مريض
مرحوم حجة الاسلام والمسلمين صفوى ريزى رحمة اللّه عليه كه از منبرى هاى معروف و با سابقه اصفهان بود، روى منبر تعريف فرمود:
من خدمت "حاج شيخ حسنعلى نخودكى اصفهانى" رضوان الله تعالى عليه بودم، يك پاسبان آمد و افتاد روى دست و پاى ايشان و گفت:
آقا من زنم مريض است و هفت، هشت تا بچه كوچك دارم اگر اين زن بميرد من با اين بچهها چه كنم. گفتهاند بيايم خدمت شما يك نظر مرحمتى بفرمائيد عيالم خوب شود.
" حاج شيخ حسن على" فرمود: دو دانه خرما بيانداز داخل استكان آب و آبش را به او بده بخورد.
گفت: آقا آب هم به او بدهيم از لاى دهنش بيرون مىريزد، يعنى آب هم از گلويش پايين نمىرود.
فرمود: خُب برو دو سه دانه خرما خودت بخور زنت خوب مىشود.
پاسبانِ خيلى ناراحت شد و يك نگاه غضب آلود به شيخ كرد و رفت.
من كنار آشيخ نشسته بودم و داشتم با ايشان صحبت مىكردم كه بعد از ساعتى ديدم پاسبانِ آمد و خودش را روى دست و پاى شيخ انداخت، شيخ فرمود: چرا اين كارها را مىكنى بلند شو ببينم مگر عيالت خوب نشد.
گفت: چرا آقا فقط آمدم معذرت بخواهم و تشكر كنم چون وقتى كه شما فرموديد برو خودت خرما را بخور عيالت خوب مىشود، من نااميد شدم و يك مقدار چيز توى دلم به شما گفتم، كه آقا مىگويد برو خرما بخور عيالت خوب مىشود چطور مىشود...!
از پيش شما كه رفتم خيلى ناراحت شدم وگريهام گرفت و با خودم گفتم حالا كه به منزل مىروم بالاسر جنازه عيالم مىروم و او از دنيا رفته.
همينطور كه مىرفتم فراموش كردم كه شما گفته بوديد خرما بخور، يك وقت ديدم بقال سر محل، خرماى خيلى خوبى آورده و بيرون از مغازهاش گذاشته، من هم اشتها كردم و يك مقدار خرما خريدم و در حال گريه مىخوردم، وقتى بمنزل رسيدم، ديدم عيالم نشسته و مىگويد: من گرسنه هستم.
گفتم: چه مىگويى زن.
گفت: گفتم گرسنهام.
گفتم: بابا ما آب توى حلقت مىكرديم آبها از گلويت پايين نمىرفت و پس مىدادى؟!
گفت: من حالا گرسنه هستم.
غذا آوردم، ديدم قشنگ و خوب غذاها را خورد.
گفتم: چطور شده؟!
گفت: نمىدانم من تا ده دقيقه پيش با عزرائيل دست و پنجه نرم مىكردم، نفهميدم چطور شد كه خوب شدم.
حالا آمدهام از شما معذرت بخواهم و از شما تشكّر كنم.
📔 داستانهایی از مردان خدا، ص٢٣
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
نِوشـــــتِہ بود:
+﴿جَهـــــآد۔۔☫﴾ ڪہ ،
فَقط تیرُ و تُفنـــــگ نیستْ۔۔!
هرجـــــآ پٰا بُگذار؎ رو؎ِ نَفْست۔۔۔
پٰا بگذار؎ رو؎ِ رٰاحتےهـــــآت ۔۔۔
و بَرا؎ یک¹مَسئلهٔ «مُقـــــدس۔۔᯽»،
بِزنےبِہ دِل خـَــــطر؛
آنجآ مےشَود:
༻❀۔۔۔جَهـــــآد۔۔❀༺
#تلنگرانه
ـــــ«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه۴۵ گذرگاه دنيا 🎇🎇🎇#خطبه۴۵🎇🎇🎇🎇🎇🎇 ضرورت ستايش پروردگار 🍃ستايش خداوندي را سزاست كه كسي از ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه۴۵ گذرگاه دنيا 🎇🎇🎇#خطبه۴۵🎇🎇🎇🎇🎇🎇 ضرورت ستايش پروردگار 🍃ستايش خداوندي را سزاست كه كسي از ر
خطبه۴۶
در راه شام
🎇🎇🎇#خطبه۴۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🍃دعاي سفر
خدايا! از سختي سفر، و اندوه بازگشتن، و روبرو شدن با مناظر ناگوار در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه مي برم. پروردگارا! تو در سفر همراه ما و در وطن نسبت به بازماندگان ما سرپرست و نگهباني، و جمع ميان اين دو را هيچ كس جز تو نتواند كرد، زيرا آن كس كه سرپرست بازماندگان است نمي توانند همراه مسافر باشد و آنكه همراه و همسفر است سرپرست بازماندگان انسان نمي تواند باشد (چند جمله اول، از رسول خدا (ص) است كه علي (ع) آن را با عباراتي رساتر به اتمام رساند)
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
۞﴾﷽﴿۞
وٰا؏ـظے مےگُفتْ :
أگر یِک¹ جٰایے بیچـــــآره شُد؎!
بِگیـــــد :
﴿یٰا صـــٰــاحبالزمـــــآن أدرکنے۔۔
یٰا صــــٰـاحِبالزَمـــــآن أغثنے۔۔𔘓﴾
↫اینْ دو² جُملہ تو ذِهنـــــتون بٰاشہ؛
یِہ جٰا بہ دَردتـــــونْ مےخُوره !
"یٰا صـــــآحب الزمـــــآن أدرکنے "
"یٰا صـــــآحبالزمـــــآن أغثنے"
↲بِہ فَریـــــآدم بِرس ...↻
-«استاد؏ــالے-ꕤ»
#تلنگرانه
#امام_زمان ﷻ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#چگونه بخدا شبیه شویم ۱ 🌺 قیمت هر انسان به الگوی اوست #استاد حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه به خدا شبیه شویم ۰۲.mp3
19.14M