eitaa logo
داروخانه معنوی
7.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
135 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه است.. روز دلتنگی وغربت روزیکه طلوع وغروب خورشیدش باهمه روزها متفاوتست از افتاب هم بردل تنگ دلتنگی میبارد همان روزیکه دل میگیرد و جویبار اشک پهنای صورت را پر میکند همان روزیکه دلگیر میشوی از نبود عزیزانت😢😢😔😔🌷🌷🌷 روحشان شاد🥀 روحت شاد عزیز آسمانی من پنجشنبه ات بخیر🥀🖤 🌟بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ🌟 اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله پنجشنبه_های_دلتنگی   اموات فاتحه @Manavi_2 @Manavi_3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨ امام صادق ؏ ؛ بر بالای بام برآید و دو رکعت نماز بجا آورد و صد《100》 بار بگوید بر خدا واجب و حق می‌باشد که کفایت کند مهم او را ✨ 📚 کلیدهای غیبی ۴۷ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘میرزا اسماعیل دولابی(۲) آن عارف بزرگ در اشاره اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین می
☘میرزا اسماعیل دولابی(۳) در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علماء مرا به خواسته ام رساند . تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم . در حرم حضرت اباعبدالله (ع) در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می خواستم به من عنایت کردند ، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم . در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند . آنها را به اتاق راهنمائی کردم و خودم برای آوردن وسائل پذیرائی رفتم . وقتی داشتم به اتاق بر می گشتم جلوی در اتاق پرده ها کنار رفت و حالت مکاشفه ای به من دست داد و در حالیکه سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم . دیدم بالای سر ضریح امام حسین (ع) هستم و به من حالی کردند که آنچه را می خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر . ادامه دارد.... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥راهکار رفع گرفتاری ها و برآورده شدن حاجات 👤آیت‌‌‌الله‌ناصری «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆برای زیاد شدن حافظـہ بر روی نان خشک این آیات را بـہ این ترتیب بنویسد روز شنبـہ :✨ لا الـہ الا اللـہ الملک الحق المبین ✨ روز یکشنبـہ : ✨رب زدنے علما و فهما ✨ روز دوشنبـہ : ✨سنقرئک فلا تنسے ✨ روز سـہ شنبـہ : ✨انـہ یعلم الجهر و ما یخفے ✨ روز چهارشنبـہ : ✨لا تحرک بـہ لسانک لتعجل بـہ ✨ روز پنج شنبـہ : ✨ان علینا جمعـہ و قرآنـہ ✨ روز جمعـہ :✨فاذا قرآناه فاتبع قرآنـه ✨ و هر روز صبح ناشتا آن را بخورد مجرب است 💜🍃 📚حاشیـہ خلاصة الاذکار / نسخـہ خطے «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرفات #امام_زمان #تشرف آقای عبدالله_پور در راه قم به شیراز و جریان سیگار کشیدن 🖋 راوی گوید: مردی
🖋تشرف شیخ احمد شاگرد حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی 📄 حاج احمد آقا میرزا هاشم زاده می نویسد: حاج زین العابدین که در صحن اسماعيل طلا مشهد مقدس مقابل پنجره فولاد اطاق داشت از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رحمة الله عليه نقل می کرد: شیخ احمدی بود، نزد ما چند سالی درس می خواند، و مدت دو سال مشغول «جامع المقدمات» بود و چون ذهن و هوشی نداشت چیزی یاد نگرفت. مدتی گذشت خبری از او نداشتیم. روزی در صحن اسماعیل طلایی نشسته بودیم ناگاه شیخ احمد پیدا شد، سلام کرد، جویای احوالش شدیم گفتیم: درس را به کجا رساندی؟ جواب داد: می خواستم به حضور باهر النور حضرت برسم که رسیدم. سؤال کردیم: به چه طریق تشرف پیدا کردی؟ گفت ملک ارثی از پدرم داشتم، مشغول زراعت و گندمکاری در آن شدم، آنجا صورت قبری ساختم بعنوان مرقد سيدالشهدا و در اوقات بیکاری مشغول زیارت عاشورا می شدم ، بعد از مدتی دو نفر آمدند و با دست به پشتم زدند و گفتند: «آفرین شیخ احمد برنامه خوبی داری، به کارت ادامه بده! خواستم مثل آنها دست به شانه شان بزنم دستم از حرکت بازماند، وقتی دور میشدند دستم قدرت پیدا می کرد و میتوانستم حرکت دهم. از ایشان پرسیدم: شما کیستید؟ گفتند: «ما افرادی هستیم که خدمت حضرت ولی امر حجة بن الحسن میرسیم». گفتم: مرا هم خدمت آن بزرگوار ببرید. جواب دادند: هنوز وقتش نرسیده!»... (در منبع هم بعد از این قسمت ذکر نشده و قسمت زیر نقل شده است که ظاهر آن است که بعد از مدتی ، در زمان دیگر تشرف حاصل شده است) از حرم حضرت رضا بیرون آمدم خدمت حضرت رسيدم، عرض کردم: آن قدر دنبال شما گشتم پاهایم پر از آبله شده، دیگر نمی توانم دنبال شما بگردم آقا تبسم نمودند و فرمودند: «چه میخواهی؟» عرض کردم: هر وقت خواستم خدمت شما برسم بتوانم. فرمودند: «هر وقت بخواهی می توانی نزد ما بیایی». حالا هر وقت اراده کنم می توانم خدمت ایشان برسم. افرادی که نزد ما بودند خندیدند و گفتند: نگاه کن چه می گوید؟! شیخ احمد گفت: تعجب می کنید؟! الآن به شما نشان میدهم!» بلند شد یک مرتبه از جلو چشم ما غائب شد. 📚 عنایات حضرت ولی عصر (تتمه برکات) صفحات ۱۱۶ ، ۱۱۷ و ۱۱۸ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2