eitaa logo
داروخانه معنوی
6.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
126 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
23.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
( قسمت ۳) حضرت علی(ع) می فرمایند: 🌺رحمت خدا بر کسی که سه مرحله خود را بشناسد(از کجا آمده،،الان کجاست،،به کجا میرود) حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️❣️هرکس با ایمان سوره مبارکه تحریم را به نیت عاشق کردن همسر بد زبان و بد اخلاق بخواند مطیع گردد به نیت هر کسی خوانده شودمطیع شود 📚خواص الایات، ص ۱۷۸ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرفات #امام_زمان 🔺توصیه حضرت ولیعصر ارواحنا فداه به دوری از هوای نفس🔺 💥در تشرف دیگری از حاج غلام
👈🏼👈🏼 مرحوم آیت‌الله شهید سید_حسن_شیرازی در مقدمه کتاب کلمة الامام المهدی (علیه‌السلام) می‌نویسد: در آن زمان که در عراق، در زندان بعثی‌ها به سر می‌بردم و وحشیانه مرا شکنجه و آزار می‌دادند، روزی دست توسّل به دامان مولایم حضرت بقیةالله، عجّل الله تعالی فرجه، زدم و از وی نجات و آزادیم را درخواست کردم و با او پیمان بستم که اگر از این زندان آزاد شدم، مجموعه فرمایشات، نامه‌ها، دعاها و زیارات حضرت را جمع آوری کنم. ▫️روزها و شب‌ها سپری می‌شد و ماه‌ها یکی بعد از دیگری می‌گذشت تا اینکه بالأخره دوران سختی و شکنجه و زندان به‌سر رسید و به‌برکت دعای حضرت، از زندان بیرون آمدم و الحمدلله سختی‌ها پایان یافت. ▫️بعد از چند روز، یکی از دوستان نزد من آمد و گفت: شخصی بزرگوار و نورانی را در خواب دیدم و به‌من گفت: «برو به سید حسن شیرازی بگو: زمان وفا به عهد وپیمانی که با صاحب الامر (علیه‌السلام) در تألیف کتاب بسته‌ای فرا رسیده است». این شخص اصلا از داستان قرارداد وعهد من خبر نداشت، زیرا من به هیچ‌کس نگفته بودم. تصمیم گرفتم این کار را شروع کنم ولذا به جمع آوری وتهیه مدارک لازم پرداختم. ▫️بعد از مدّتی، شخص دیگری نزد من آمد و بدون اینکه بین او وشخص اوّل رابطه و آشنایی باشد، عین مطالب آن شخص را به من تذکر داد وگفت: «در خواب دیدم حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) از تو مطالبه عهد و قرارداد کتاب را می‌کنند». ▫️تصمیم و عزم من بر تألیف کتاب، قطعی شد و شروع به نوشتن این کتاب «کلمة الامام المهدی علیه‌السلام» نمودم. ▫️بعد از آنکه بخش عمده‌ای از کتاب را نوشته بودم، شبی در خواب دیدم که: شخصی با شکوه و وقار، با قدّی بلند وصورتی زیبا، دارای هیبت پیامبران وجلال صدّیقین و وقار خاشعین، جامه‌ای سفید رنگ پوشیده بود و به‌سوی من آمد. من گمان کردم که او حضرت بقیةالله (علیه‌السلام) است، به احترام او از جای حرکت کردم وبه پیشواز او رفتم، نزدیک او رسیدم و دستش را گرفتم که ببوسم لکن او پیشدستی کرد و دست مرا بوسید، یقین کردم که خود حضرت نمی‌باشد، لذا اسم او را پرسیدم و گفتم: «شما کیستید؟» گفت: «من از سوی ولی خدا آمده ام.» ▫️در عالم خواب، احساس کردم که او از سوی امام زمان (ارواحنا فداه) آمده است تا برای تألیف کتاب از من قدردانی کند و این اوّلین بار بود که برای نوشتجات خود چنین خوابی می‌دیدم! از خداوند متعال خواستارم که این اثر را به خشنودی خود همراه کند وآقا ومولایمان امام زمان (علیه‌السلام) را نیز از من خشنود سازد که او خود، وسیله خشنودی خداوند از من است ▫️ لازم به ذکر است که شهید بزرگوار آیت الله سید حسن شیرازی در روز ١۶ جمادی الثانیه سال (١۴٠٠ه‍. ق) در سن ۴٧ سالگی توسّط دو نفر مزدور مسلّح در بیروت به شهادت رسید ودر کنار قبر فاطمه معصومه (علیهاالسلام) در قم دفن گردید. 📚 شیفتگان حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، ج2، ص339 🌻اللهم ارنی الطلعه الرشیده🌻 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ مهم‌ترین ویژگی یاران امام مهدی علیه‌السلام 👤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ◇پـــــآسخ یِک¹ ســـــلٰام أز زبـــــآن تـــᰔــو؛ ...هَمہ شَهـــــر را، بہ سَـــــلٰامتے مےرســٰـــانـــــد..! ⇠⇠رٰاســـــتے ؛ کے مےشَـــــود روز؎ کہ ؛ ⇦چِشـــــم دَر چِشـــــم تــــُـو، پٰـــــاســـــخ سَلاممـــــآن رٰا بِشنـــــويـــــم➺؟ ﴿ســـــلٰام مـُــــولا؎عــَـــزیـــــزم𔘓﴾ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجـــᰔــآب۔۔ ! ◇ دِژوقَـــــلعہ ا؎ ؛؛ بَـــــرٰا؎ پـــٰــاســـــدٰار؎؛ ⇠ أز گوهــَـــرعِـــــفـــٰــاف أســـــت۔۔۔𑁍 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
مَـــــن‌⇠«حِیـــــدریَـــــم‌۔۔۔𑁍»! ⇦⇦هیـــــچ‌نَـــــدارم‌تــَـــردیـــــد۔۔۔ ◇بےنٰـــــام‌﴿؏َــلے۔۔𔘓﴾، ⇦⇦؏ِــشـــــق‌فَلـــــج‌مےگـــــردیـــــد۔۔! ...تٰـــــاهَســـــت جهـــــآن‌۔۔ ⇦⇦عــلّےعـــلّے مےگـــــویَـــــم.. □□تٰـــــاکــــورشَـــــود، ↫هَـــــرآنـــــکہ نَتـــــوانـــــددیـــــد✿➺ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
عملکردفرشتگان۹.mp3
19.32M
🧚‍♀️🧚‍♂️ 🎋 قسمت ( نهم ) آخرین قسمت (صبر ) سلام بما صبرتم : حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز یکشنبه قضای ⇠ بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿پیــــٰـامبر أکـــــرَم (ﷺوآلہ)𔘓﴾، ⇠مےفَـــــرمــــٰـاینـــــد:⇩⇩⇩ ⇦هيـــــچ مــُـــؤمنے نيـــــست كِہ، بہ نمـــٰــاز ايستـَــــد، ◇ مگـــــر آن كَہ در فـٰــــاصلہ، بِيـــــن او تـٰــــا عـَــــرش، ⇇نـــــيكے بـــــَر او فُـــــرو ريـــــزد و _فِـــــرشـــــته‌ا؎ بـَــــر و؎، ۔۔۔۔گمــٰـــاشتہ شَـــــود كہ↡↡ ⇠ آوٰاز دَهـــــد: □□«ا؎ فـــَــرزنـــــد آدم! 𑁍» أگـــــر بـــِــدانے أز نمــٰـــازت ، ◇ چِہ بَهـــــره‌ا؎ میبـــَــر؎، و بــــٰـا چہ كــــَـسے رٰاز و نيــٰـــاز میكــــُـنے؟! ⇠هــَـــرگـــــز خــَـــستہ، و رو؎گـــَــردٰان نمےشُـــــد؎.➺ ✿بحــٰـــار الأنـــــوٰار✿ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۲۱۴ فراز ۳ در وصف پيامبر و عالمان 🎇🎇🎇#خطبه۲۱۴🎇🎇🎇 🍃 پندهاي جاودانه پس آدمي بايد اندرزها را
خطبه ۲۱۵ نيايش 🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🍃ستايش و نيايش ستايش خداوندي را سزاست كه شبم را به صبح آورد بي آنكه مرده يا بيمار باشم، نه دردي بر رگهاي تنم باقي، و نه به كيفر بدترين كردارم گرفتار كرد، نه بي فرزند و خاندان، و نه از دين رويگردان، و نه منكر پروردگارم، نه ايمانم دگرگون، و نه عقلم آشفته، و نه به عذاب امتهاي گذشته گرفتارم. در حالي صبح كردم كه بنده اي بي اختيار و بر نفس خود ستمكارم. خدايا تو راست كه مرا محكوم فرمايي در حالي كه عذري ندارم، و توان فراهم آوردن چيزي جز آنچه كه تو مي بخشايي ندارم، و قدرت حفظ خويش ندارم جز آن كه تو مرا حفظ فرمايي. خدايا به تو پناه مي برم از آنكه در سايه بي نيازي تو، تهيدست باشم، يا در پرتو روشنايي هدايت تو گمراه گردم، يا در پناه قدرت تو بر من ستم روا دارند، يا خوار و ذليل باشم در حالي كه كار در دست تو باشد. خدايا ما به تو پناه مي بريم از آنكه از فرموده تو بيرون شويم، يا از دين تو خارج گرديم، يا هواهاي نفساني پياپي بر ما فرود آيد، كه از هدايت ارزاني شده از جانب تو سر باز زنيم. 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿آیـــّت الله سیّدعَبدألکــــَـریم‌کـــــِشمیر؎﴾ ⇇روز قیــٰـــامــــَـت مَـــــردم، حَســـــرت ســـٰــاعتے کہ،⇩⇩⇩ ⇦دَر غِفـــــلت گـــــذرٰانـــــدَنـــــد □و بہ یــــٰـاد خـُــــدٰا نَبـــــودنـــــد رٰا، ◇◇خـــــوٰاهنـــــد خُـــــورد.‌⇨ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_پنجاه و ششم✍ بخش ششم 🌸با عصبانیت گفت : باشه حرف سر
" "بر اساس قسمت_پنجاه و هفتم ✍ بخش اول 🌸اون موقعی که آدم می خواد ازدواج کنه چقدر راحت از کنار همه ی مسائل رد میشه و همون مشکلات باعث ناراحتی و عذاب در زندگی میشه ، و چقدر آقای حیدری درست فکر کرد که از همون اول آینده رو دید و جلوی این ازدواج رو گرفت … 🌸با خودش نگفت : عیب نداره بعدا خوب میشه …. چون نمیشه ، بدتر هم میشه پس حالا که من این کارو کردم باید تاوانش رو هم پس بدم و کاری رو که ایرج می خواد انجام بدم ….. زیر لب گفتم حق با توس چشم دیگه از این به بعد مراقبم … 🌸ایرج گفت عزیزم من آخه ……….. دستمو بردم بالا و گفتم بسه دیگه نگو نمی خوام چیزی بشنوم خیلی خسته ام … باز اومد حرف بزنه دستمو گذاشتم روی گوشم و گفتم … خواهش می کنم دیگه حرفی نزن ……(داد زدم ) نزن ….. 🌸ایرج ساکت شد … یک مدتی بی هدف رانندگی کرد …… از خیابون پهلوی رفت بالا و از خونه دور شد …. و گفت : آخه تو نباید ناراحت بشی خودتم می دونی ……. نگذاشتم حرف تموم بشه گفتم : مشکل من حرفی که الان گفتی نیست حرکتیه که تو کردی طوری رفتار کردی انگار من عمدا این کارو می کنم ….اصلا شاید فکر تو درست باشه ، ولی اگر از همون اول به من تذکر می دادی من با دل و جون قبول می کردم لازم نبود این همه قهر و بی محلی بین ما باشه … حالا که شده معنی دیگه ای پیدا می کنه … من با این طرز برخورد تو مشکل دارم و نمی تونم هضمش کنم ……. 🌸گفت : ببین اگر من اون قرص ها رو تو کشوی میزت نمی دیدم شاید همون جا بهت می گفتم ولی وقتی دیدم که قرص می خوری تا بچه دار نشی دیگه قاطی کردم .. تو نباید به من می گفتی که داری قرص می خوری ؟ گفتم اگرم می خواستم پنهون کنم جلوی چشم تو نمی گذاشتم …چیز خاصی نیست من الان درس می خونم و بچه نمی خوام بهت گفته بودم به موقع …. 🌸الان موقعش نیست ایرج گفت : پس من حق دارم ناراحت بشم چون تو منو اصلا در نظر نمی گیری …… گفتم ایرج ؟ من چند بار به تو گفتم بچه حالا زوده می خوام وقتی باشه که بتونم خودم ازش نگه داری کنم …. 🌸گفت : یعنی چند سال بعد ؟ حتما اون موقع هم می خوای تخصص بگیری و بعد هم مطب بزنی و بعد هم سرت شلوغه و دیگه پیر شدیم رفته پی کارش …… گفتم : ایرج حالم داره بهم می خوره نیگر دار … ولی اون گوش نکرد و به راهش ادامه داد…..بلند گفتم نگه دار داره حالم بهم می خوره دارم بالا میام …….. 🌸زد رو ترمز و گفت : ای وای فکر کردم الکی میگی … من پیاده شدم و ……….. ایرج چند تا دستمال داد به من و صورتم رو پاک کردم و برگشتم تو ماشین …… 🌸پرسید بهتری ؟ گفتم نه فکر کنم مال فشارم باشه بریم خونه ، عمه می دونه چیکار کنه …. اونقدر حالم بد شده بود که دل و روده ام داشت میومد بیرون … با سرعت منو رسوند خونه 🌸عمه از دیدن من ترسید با سرعت رفتم تو دسشویی …. احساس می کردم دارم میمریم حلقم از بس عق زدم زخم شد … عمه پرسید آخه چی شده ؟ ایرج گفت منه احمق باز اذیتش کردم عصبی شده … عمه گفت اگر قرص نمی خورد می گفتم حامله اس … 🌸ایرج پرسید شما می دونستین ؟ عمه گفت : آره خودم براش خریدم چون حالا درس می خونه و زوده اول زندگی بچه می خواد چیکار ؟… .ایرج گفت : مامان ببین چیکار می کنی بیا ببیرمش دکتر خوب نمیشه عمه زود لباس پوشید در حالیکه من همچنان عق می زدم منو بردن دکتر…. ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_پنجاه و هفتم ✍ بخش اول 🌸اون موقعی که آدم می خواد از
" "بر اساس قسمت_پنجاه و هفتم ✍ بخش دوم 🌸دکتر منو معاینه کرد و با شک به من نگاه کرد و گفت : تو خودت به چیزی شک نداری ؟ گفتم: گفتم مثلا به چی؟؟ پرسید حامله نیستی ؟ گفتم : نه آقای دکتر من قرص می خورم …گفت هر شب می خوری ؟ گفتم بله ….. بازم شکم منو معاینه کرد و رفت و نشست و یک آزمایش نوشت و گفت شما بلند نشین میگم بیان همین جا ازتون خون بگیرن این طوری خیالمون راحت تره …. 🌸عمه پرسید چیزی شده آقای دکتر ؟ گفت : نه خبر خوبیه فکر می کنم ایشون نزدیک چهار ماهه بارداره بچه داره تکون می خوره … تعجب می کنم چطور نفهمیدید …… منو عمه شوکه شدیم گفتم ولی آقای دکتر من قرص می خورم چطور ممکنه ؟… .گفت پیش میاد ، شاید یک وقت پس و پیش خوردین یا …. به هر حال شما حامله اید من یقین دارم چیز دیگه ای نیست ، فکر نمی کنم ….. حالا آزمایش نشون میده اگر نباشین باید برین بیمارستان …… 🌸ایرج بیرون بود و عمه بالای سرم ….نمی دونستم الان چیکار کنم خوشحال باشم یا ناراحت … یک بچه بطور ناگهانی اومد تو زندگی من در حالیکه اصلا آمادگی نداشتم و حتی فکرشو هم نمی کردم ….ولی می دونستم ایرج خیلی خوشحال میشه ….آهسته دستمو گذاشتم روی شکمم و تازه متوجه شدم که کاملا برجسته شده و خودم بچه رو احساس کردم … دلم لرزید ای خدا یعنی این واقعا یک بچه اس که توی شکم منه …. بچه ی منه؟؟ 🌸عمه که از خوشحالی رفت ایرج رو خبر کنه….. یک حسی خیلی عجیب ، یک شوق لذت بخش تو دلم افتاد و فکر کردم هیچ چیز و هیچ کس مهم تر از این کوچولو نیست… این کوچولو که مال منه از خونِ منه …. ایرج و عمه از راه رسیدن ……مرد گنده مثل بچه ها گریه می کرد بدون ملاحظه منو بغل کرد و بوسید …. و گفت : رویا باورم نمیشه … یعنی امکان داره؟ اشتباه نکرده باشه؟ …آزمایش بدیم … 🌸گفتم منتظر جوابش هستیم ؟ هنوز معلوم نیست صبر کن ….. ایرج و عمه داشتن تلاش می کردن که منو راضی کنن ، ایرج می گفت به خدا خودم مراقبش هستم …. گفتم عزیزم اگر قهر بودی چی میشه ؟ گفت نه دیگه چشم قول میدم دیگه هیچ وقت قهر نمی کنم اصلا غلط کردم ، لطفا خوشحال باش ….. عمه گفت : نگران نباش براش پرستار می گیریم اصلا به عروس مرضیه میگیم بیاد و بهت کمک کنه …… ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌓 ♨️نمازشب در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام؛ 🔸اى بندگان خدا ! از خدا بترسيد، همانند ترسيدن خردمند كه انديشه (قيامت ) او را به خود مشغول كرده ، و ترس از خدا جسمش را رنجور ساخته ، و شب زنده دارى ، (براى عبادت ) خواب اندك او را گرفته ، و اميد به حق ، او را در نيم روز نگاه داشته بى توجهى به دنيا خواهش هاى نفس را از او دور كرده است. 🔸او پيوسته ذكر خدا بر زبانش جارى است و ترس (از خدا) را براى امنيت (روز رستاخيز بر همه چيز) مقدم داشته است. 📚(نهج البلاغه خطبه 82) «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا