#مهمان... یاصاحبخانہ...
میدانم وقتے غذایـے که پیک موتورے رستوران برایتان مےآورد سرد است، چه میکنید.
نمیدانم وقتے سوار تاکسے میشوید و میبینید کولر را روشن نکرده، چه میکنید.
نمیدانم وقتے کتابـے را میخرید و میبینید که جلد آن تا شده یا صفحهاے از آن کثیف است چه میکنید.
نمیدانم وقتے از سوپرمارکت خرید میکنید و متوجه میشوید که یکے از اقلام، اشتباه ارسال شده چه میکنید.
نمیدانم وقتی در کافےشاپ، کمے از چاے در نعلبکے ریخته یا نانے که مےآورند کمے مانده است، چه میکنید.
من معمولاً چیزی نمیگویم،
مگر اینکه مجبور شوم (مثلاً کفشے بخرم و کفش دیگرے تحویلم شود که در آنجا هم تا حد امکان، ایراد را گردن میگیرم و مثلاً میگویم:
ظاهراً من در توضیح مشخصات کفش اشتباه کردهام یا خوب بیان نکردم).
البته قدیمها چنین اخلاقے نداشتم. اما چند سال پیش، دوستے من را با مفهوم «مهمان دنیا» آشنا کرد.
او گفت: بعضے در دنیا، مثل صاحبخانهاند و برخے مثل مهمان. وقتے به عنوان مهمان جایـے میرویم، توقعات کمترے داریم. به طعم غذا، به کهنه بودن میوه، به رنگ در و دیوار، اعتراض نمیکنیم.
انگار «پیچِ پذیرش»مان را چرخاندهاند و روی سطحِ دیگری تنظیم کردهاند. در دنیا میتوان دوجور زیست. مثل صاحبان دنیا و مثل مهمانهاے دنیا.
یادم هست به او گفتم: اگر هیچکس اعتراض نکند، هیچچیز بهتر نمیشود. همهچیز بد میماند. این نسخهے تو، نسخهے سقوط و قهقراست.
اما او پاسخ داد: همیشه کسے هست که اعتراض کند. دنیا، صاحبان فراوان دارد. چیزے که کم است، مهمان است. نگاه #طلبکارانه... حتے وقتی #حق_باتوست
بر روے روش و منش تو تأثیر میگذارد و از تو انسانے دیگر میسازد و تو را از جمع «اقلیت مهمان» به «اکثریت صاحبخانه» مےراند.
دوستم دیگر بین ما نیست. او از مهمانے دنیا رفته است.
اما حرفش هنوز گوشهے ذهنم مانده.
👈دنیا، بازے بزرگیست که من، در چند صحنه از آن، مهمان هستم. همین و نه بیشتر....
#محمدرضا_شعبانعلے
••••✾• @ManeAdam •✾••••