eitaa logo
من و کتاب
2.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
715 ویدیو
43 فایل
شبکه بزرگ توزیع کتاب خوب ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ manvaketab.ir ما اینجاییم قم خ معلم مجتمع ناشران واحد 36 سوالاتتون رو با عشق پاسخ میدیم: @Shahidkazemi313 ثبت سفارش و پشتبانی: @manvaketab_admin پاسخگویی از ۸ صبح تا ۸شب
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘⚘#مجموعه_کتاب‌های_اوج_بندگی ⚘⚘ 🔹نام کتاب: #پهلوان_اکبر (نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی نوجوانِ ۱۷ ساله کربلای ایران؛ شهید عزیز؛ #اکبر_چمنی) 🔹به کوشش: #محمد_عباسی 🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی . http://yon.ir/FhHkC ✂️برشی از کتاب: . اکبر همیشه بین رفقا از آن دوستان پرشور و بانشاط و هم باحال جمع بود. رفتار و روحیاتش، برای ما و برای جمعی که در آن حضور می یافت، «انرژی بخش» و «عشق آفرين» بود. شاداب و باحال و باحرارت بود. در عین حال، همیشه تمیز، مرتب و معطر بود. اردیبهشت سال ۶۱ حال و هوای عملیات، بچه‌ها را شاداب ترو پرنشاط‌تر کرده بود. ولی اکبر برخلاف خلق و خوی گذشته‌اش و نشاط مخصوصی که آن روزهای نزدیک به عملیات داشت (که همه‌گیر هم بود) آرامش و وقار خاصی پیدا کرده‌بود و هرچه هم که به عملیات نزدیک‌تر می‌شدیم این آرامش و آسودگی خیال در چهره و رفتارش بیشتر نمایان می‌شد. روز قبل از عملیات، دیدم آستین‌های لباسش را تا زده و در آن وقت سال که هوای جبهه جنوب، بدجوری پشه دارد! غرق در عوالم خودش هست. رفتم سراغش و به شوخی گفتم: "این همه پشه! حیفه که از خون ناپاک رفیق مانوش جون کنن؟ بعد بغلش کردم و با هم خندیدیم. خواستم آستین‌های لباسش را پائین بدهم که نگذاشت و گفت: "این دست ها فردا همین موقع، دیگه مال خودم نیست؟ فکر کردم از شدت نیش پشه ها این حرف را می‌زند. با شنیدن خبر شهادتش در عملیات، به یاد حرف دیروزش افتادم و منظوری که پشت حرفش نهفته بود. . خرید آسان: manvaketab.ir مرکز پخش: 02537840844 . #نشر_شهیدکاظمی #ناشر_برگزیده سال1395 و 1396 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب
من و کتاب
. 🔸نام کتاب: (نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی نوجوانِ ۱۷ ساله کربلای ایران؛ شهید عزیز؛ ) 🔸به کوشش: 🔸ناشر: 🔸تعداد صفحات: 408 صفحه 🔸قیمت پشت جلد: ۲۵۰۰۰تومان / قیمت با ۲۰درصد تخفیف: ۲۰۰۰۰تومان . 📚️برشی از کتاب چهار بار جبهه رفت. بار اول ، بود. باردوم در حمله شرکت داشت؛ بار سوم توی عملیات مجروح شد؛ و بار چہارم (آخرین بار) هم در به آرزویش رسید. توی شناسنامه اسمش «منوچهر» بود. ولی چون اسم پدربزرگِ پدرم "اکبر" بود، بعد از فوت ایشان، از بچگی «اكبر» صداش می‌زدیم. خیلی دوست داشت که اسم شناسنامه‌ایش هم اکبر باشد. بار آخر، قبل از عملیات آمد شناسنامه‌اش را گرفت و رفت تهران تا در محل تولدش اسمش را عوض کند؛ گفتم: چه فرقی می‌کنه ما که «اكبر» صدات می‌زنیم؟ گفت: می.خوام توی شناسنامه هم اسمم «اكبر» باشه! بالاخره رسما اكبر شد. انگار دنیا را بهش داده بودند؛ خیلی خوشحال بود و خیالش راحت شد. رفت و در عملیات "" به رسید. . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻 . 🛍لینک خرید آسان http://yon.ir/YQmDS 📲مرکز پخش 02537840844 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔸نام کتاب: (نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی نوجوانِ ۱۷ ساله کربلای ایران؛ شهید عزیز؛ ) 🔸به کوشش: 🔸ناشر: 🔸تعداد صفحات: 408 صفحه 🔸قیمت پشت جلد: ۲۵۰۰۰تومان همراه با . 📚️برشی از کتاب چهار بار جبهه رفت. بار اول ، بود. باردوم در حمله شرکت داشت؛ بار سوم توی عملیات مجروح شد؛ و بار چہارم (آخرین بار) هم در به آرزویش رسید. توی شناسنامه اسمش «منوچهر» بود. ولی چون اسم پدربزرگِ پدرم "اکبر" بود، بعد از فوت ایشان، از بچگی «اكبر» صداش می‌زدیم. خیلی دوست داشت که اسم شناسنامه‌ایش هم اکبر باشد. بار آخر، قبل از عملیات آمد شناسنامه‌اش را گرفت و رفت تهران تا در محل تولدش اسمش را عوض کند؛ گفتم: چه فرقی می‌کنه ما که «اكبر» صدات می‌زنیم؟ گفت: می.خوام توی شناسنامه هم اسمم «اكبر» باشه! بالاخره رسما اكبر شد. انگار دنیا را بهش داده بودند؛ خیلی خوشحال بود و خیالش راحت شد. رفت و در عملیات "" به رسید. . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻 . 🛍لینک خرید آسان http://yon.ir/YQmDS 📲مرکز پخش 02537840844 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab