eitaa logo
معرفه الانوار
33 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
روایات اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️ جواب دندان شکن مؤمن طاق به ابوحنیفه 🔻قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ لِمُؤْمِنِ اَلطَّاقِ : وَ قَدْ مَاتَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ) ، يَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنَّ إِمَامَكَ قَدْ مَاتَ! فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ لَكِنْ إِمَامُكَ مِنَ اَلْمُنْظَرِينَ `إِلىٰ يَوْمِ اَلْوَقْتِ اَلْمَعْلُومِ . 🔹پس از وفات امام صادق (عليه السّلام) أبو حنيفه به مؤمن الطّاق برخورده و بدو گفت: امام تو مرد. احول گفت: آرى، ولى امام تو (شيطان) از مهلت داده‌شدگان تا روز قيامت است. 📚 اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی) ج ۱، ص ۱۸۶؛ الاحتجاج ج ۲، ص ۳۸۱. ⬅️ ابوجعفر محمد بن علی بن نعمان الاحول معروف به مؤمن طاق از متکلمین اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) است. وی اهل مناظره با مخالفین اهل بیت بوده و در این باره مناظراتی با ابوحنیفه داشته است. نجاشی درباره مناظراتش با ابوحنیفه می نویسد: «له کتاب الاحتجاج في إمامة أمیرالمؤمنین علیه‌السلام، و کتاب کلامه علی الخوارج و کتاب مجالسه مع أبي حنیفة و المرجئة و کانت له مع أبي حنیفة حکایات کثیرة.» رجال النجاشي، https://eitaa.com/MarefatAlanwar
🔶️اشتیاق رسول الله صلی الله علیه و آله به وصی بر حقش امیرالمومنین صلوات الله علیه 🔷️بُریده گوید: من همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودم و علی علیه السلام نیز با آن حضرت بود. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی! آیا هفت جایگاه را همراه خودم به تو نشان ندادم؟ تا اینکه جایگاه چهارم را ذکر کرد: شب جمعه، ملکوت آسمان و زمین را به من نشان دادند و برای من برداشته شد تا اینکه به هر آنچه در آن بود نگریستم. پس مشتاق تو شدم و به درگاه خدا دعا کردم و به ناگاه دیدم تو همراه منی. و من چیزی از آن را ندیدم مگر اینکه تو نیز مشاهده کردی. - . بصائر الدرجات: ۳۰ - ۳۱ - بحارالانوار جلد ۱۸ صفحه ۴۰۵ https://eitaa.com/MarefatAlanwar
🔵روایتی بسیار شنیدنی از ماجرای خوابیدن امیرالمومنین علیه السلام در بستر رسول الله صلی الله علیه و آله👇👇👇 🔶️امیر المؤمنین علیه السلام در جواب شخص یهودی که درباره علامات اوصیاء پرسید، فرمود و از جمله سخنان آن حضرت این بود: و اما دوّمین آن ها، ای برادر یهودی، قریش در اندیشه کشتن پیامبر بودند و نقشه‌ها می‌کشیدند، تا این که آخرین بار در یوم الدار و در محلی به نام دار الندوة اجتماع کردند و شیطان ملعون نیز به شکل مرد یک چشم از قبیله ثقیف حاضر بود، آن‌ها در این کار مشورت کردند و به طور جمعی به این نتیجه رسیدند که از هر طایفه ای از قریش مردی انتخاب شود و هر کدام از آن‌ها شمشیر خود را بردارد و به سوی پیامبر در حالی که در رختخواب خود خوابیده است بروند و با شمشیرهای خود او را بزنند به طوری که گویا یک نفر شمشیر زده است و او را بکشند و چون او را کشتند قریش این اشخاص را منع می‌کند و تحویل نمی دهد و خون او به هدر می‌رود، پس جبرئیل به پیامبر نازل و این جریان را به او خبر داد و شبی را که بنا بود این کار انجام شود و لحظه ای را که به سوی بستر او خواهند آمد خبر داد و به او دستور داد که در آن ساعت از خانه خارج شود و به سوی غار برود، پیامبر مرا از این موضوع باخبر ساخت و به من دستور داد که در رختخواب او بخوابم و جانم را سپر بلای او کنم و من با شتاب و شادمانی به این کار اقدام کردم تا به جای او کشته شوم، او رفت و من در رختخواب او خوابیدم و مردان قریش روی آوردند و یقین داشتند که پیامبر کشته می‌شود و چون در آن خانه من و آن‌ها روبروی هم قرار گرفتیم، من با شمشیر خودم بلند شدم و آن‌ها را از خودم دور کردم به گونه ای که خدا و مردم می‌دانند. سپس علی علیه السلام رو به اصحاب خود کرد و فرمود: آیا چنین نبود؟ گفتند: آری یا امیر المؤمنین! خصال ۲: ۱۴ - ۱۵ - بحار الانوار جلد ۱۹ صفحه ۴ https://eitaa.com/MarefatAlanwar
🔵أَبِی عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: لَمَّا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی الْغَارِ قَالَ لِأَبِی بَکْرٍ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی سَفِینَةِ جَعْفَرٍ فِی أَصْحَابِهِ [۴] یَعُومُ فِی الْبَحْرِ وَ أَنْظُرُ إِلَی الْأَنْصَارِ مُحْتَبِینَ فِی أَفْنِیَتِهِمْ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ وَ تَرَاهُمْ [۵] یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَرِنِیهِمْ فَمَسَحَ عَلَی عَیْنَیْهِ فَرَآهُمْ فَقَالَ فِی نَفْسِهِ الْآنَ صَدَّقْتُ أَنَّکَ سَاحِرٌ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْتَ الصِّدِّیقُ [۶] . ---------- [۴]: فی نسخة: و أصحابه تعوم، و فی المصدر: فی أصحابه یقوم. و لعله مصحف و تعوم أی تسبح، قال الجزریّ فی النهایة، فی الحدیث: «علموا صبیانکم العوم» العوم: السباحة، یقال عام یعوم عوما. [۵]: فی نسخة: أ تراهم؟. [۶]: تفسیر القمّیّ: ۲۶۵ و ۲۶۶. 🔷️"تفسیر قمی: پدرم، از برخی رجالش، در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غار بود، به ابوبکر فرمود: گویی کشتی جعفر و اصحابش را می‌بینم که در حال حرکت در دریا است و انصار را می‌بینم که در حیاط خانه هایشان نشسته اند. ابوبکر گفت: ای رسول خدا! آیا آنان را می‌بینی؟ فرمود: بلی. گفت: آنان را به من نشان ده. پس دستش را بر چشم هایش کشید و او آنان را دید. او با خودش گفت: اکنون تصدیق می‌کنم که تو ساحری. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: تو صدّیق هستی. -. تفسیر قمی: ۲۶۵ - ۲۶۶ - بحار جلد ۱۹ صفحه ۵۳ https://eitaa.com/MarefatAlanwar
🔷️سعید بن مسیّب از علی بن حسین علیه السلام پرسید: فدایتان شوم! وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی مدینه حرکت کرد ابو بکر همراه او بود، کجا از پیامبر جدا شد؟ فرمود: وقتی پیامبر به قُبا رسید و در آن جا فرود آمد و منتظر رسیدن علی علیه السلام شد، ابو بکر به او گفت: برخیزید به مدینه برویم مردم منتظر شما هستند و از دیدن شما خوشحال می‌شوند، برخیز تا برویم، این جا منتظر رسیدن علی نباشید، گمان نمی کنم که او تا یک ماه دیگر این جا برسد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه، به زودی می‌رسد، من هم این جا می‌مانم تا پسر عمویم و برادر دینی‌ام و محبوب ترین افراد خاندانم به این جا بیاید، او خودش را به خطر انداخت و مرا از مشرکان نجات داد: امام فرمود: در این حال ابو بکر خشمگین و مشمئز شد، و به این دلیل نسبت به علی دچار حسادت شد. این اولین بار بود که ابو بکر درباره علی علیه السلام با پیامبر مخالفت کرد و اولین مخالفت او با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ابو بکر خودش به راه افتاد و به مدینه رفت و رسول خدا در قُبا منتظر علی علیه السلام ماند. پس، از امام زین العابدین علیه السلام پرسیدم: رسول خدا صلی الله علیه و آله چه زمانی فاطمه را به عقد علی علیه السلام درآورد؟ فرمود: یک سال بعد از هجرت به مدینه، فاطمه در آن زمان نُه سال سن داشت. بحارالانوار جلد ۱۹ صفحه ۱۱۵. https://eitaa.com/MarefatAlanwar
"کنز الکراجکی: ابن عباس گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در شب جنگ بدر به نماز ایستاده بود و گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت و لابه می‌نمود مانند گدا برای خوراک و می‌فرمود: بار خدایا وفا کن بدان چه با من عهد کردی و به سجده می‌رفت و در سجده خشوع داشت و زاری می‌کرد و خدا تعالی به او وحی کرد: ما به وعده خود وفا کردیم و تو را به پسر عمویت علی علیه السلام یاری کردیم و کشتار آنان به دست او است و تو را از آنان که تو را مسخره کنند کفایت نمودیم، به خدا توکل کن و به او اعتماد نما که من بهترین کسی هستم که به او توکل کنی و او برتر کسی که به او اعتماد کنی. -. کنز الکراجکی: ۱۳۶ - https://eitaa.com/MarefatAlanwar
برداشته شدن بار اسلام از دوش عثمان بن عفان لعنت الله علیهما توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و شان نزول آیات ۱۷ و ۱۸ سوره ی مبارکه حجرات درباره همین موضوع يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ آیه «یَمُنُّونَ عَلیْکَ أَنْ أَسْلمُوا» در باره عثمان نازل شده است که در زمان حفر خندق از کنار عمار بن یاسر که در حال کار کردن بود گذشت. عمار در اثر کار کردن گرد و غبار به پا کرده بود. عثمان با آستینش جلوی بینی اش را گرفت و رفت. عمار به او گفت: کسی که مساجد را آباد می‌کند و در آن جا به عبادت می‌پردازد، با فردی که خود را از گرد و غبار دور می‌سازد و با شتاب و عناد از کنار آن می‌گذرد، برابر نیست. عثمان برگشت و به او نگاهی انداخت و گفت: ای پسر کنیز سیاه! منظورت من بودم؟ سپس عثمان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و خدمت ایشان عرض کرد: ما مسلمان نشده ایم تا به شرافت ما دشنام دهی و آبروی ما را بریزی. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ فرمود: بار اسلام را از دوش تو برداشتم (از این پس دیگر مسلمان نباش) پس برو. در این هنگام خداوند آیه زیر را نازل کرد: «یَمُنُّونَ عَلیْکَ أَنْ أَسْلمُوا قُل لا تَمُنُّوا عَلیَّ إِسْلامَکُم بَل اللهُ یَمُنُّ عَلیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ للإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» یعنی شما راستگو نیستید. «إِنَّ اللهَ یَعْلمُ غَیْبَ السَّمَاواتِ والأَرْضِ واللهُ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلونَ». -. تفسیر قمی: ۶۴۲ و دو آیه در سوره حجرات / ۱۷ - ۱۸ - بحار الانوار جلد ۲۰ صفحه ۲۴۲ https://eitaa.com/MarefatAlanwar