eitaa logo
زهرا نوری | مرکز مشاوره‌ 💖
30.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
625 ویدیو
104 فایل
🧠روان درمانگربالینی پزشکی مشاورستادملی ازدواج دانشجویی کشور🌱 باراه حل های روانشناختی کمکت میکنم حال خوباتجربه کنی♥️ 👈🏻پشتیبان راهنما😇: 🔆 @AdminSycho ◇زناشویی/جنسی @Drzanashooyi_nori ◇مشاوره خصوصی @moshavereeazdevaj ◇دوره های تخصصی @workshopnoori
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام صبحتون بخیر⛅️ امروزا با یه سوال از شما شروع کنم...
4⃣3⃣8⃣ سلام خانم نوری جان 🔘من 20سالمه با امسال میشه سه سال ک پشت کنکور موندم من فقط سال اول و دوم تقریبا میشه گفت درس خوندم ولی قبول نشدم واین برام یه شکست بزرگه ک هر وقت بهش فکر میکنم اشکم در میاد حالا جدای حرفای بقیه ک دلمو میشکنن... واقعا خستم و افسرده تو عقدم هستم خانواده همسرم و خودش، تا قبولی رو ببینن میگن درس خوندی در غیر این صورت میگن نخوندی... 🔘همه میگفتن سال کنکور فقط یه سال دیگه تموم میشه ولی باورتون میشه سه سال من دارم زجر میکشم تموم نمیشه برام از حرفای بعد میترسم من امسال واقعا میخواستم بخونم ولی نمیتونستم نمیشد واقعا بعد از چند ماه ک شوهرم یه هفته میاد سخت بود برم سمت کتاب و خلاصه امسال هیچی نخوندم.. واقعا از زندکی خسته شدم چزا این کابوس کنکور تمومی نداره... همسرم همیشه شوخی های درد اوری میکنه باهام سر این کنکور،همیشه میگه بخاطر خودت میگم ک داداشم دو روز ریگه زن گرفت ک معلم بود اذیت نشی چون داداششم معلم شده ، از پسر عمو هامم قبول شدن زن پسرعمم امسال کنکور داره میگن بخون ک اگه اون بشه یا میگن اخرش اون میشه تومیمونی... ممنون میشم راهنماییم کنید ته ته چاهم و نمیتونم از این افسردگی و نا امیدی کنکور ک بخشی از زندگیمه و مثل زهر مار کردتش بیرون بیام نمیدونم بمونم دوباره پشت کنکور یا برم یه دانشگاه دیگه بقیشو بسپارم بخدا هر چی پیش بیاد اخه شوهرم کلی کار واسه خوشحالبم کرده و میدونم اون خیلی دوست داره قبول بشم ولی نمیتونم من اینو خیلی اذیتم 🔘کاش تموم شه... از اینکه یکم بگذره و حرفای بدتری بشنوم و بگن تقصیر خودته و بعدا کسی بد باهام رفتار کرد و حتی شوهرم پشتم نباشه خیلی عذاب اوره همین دیشب یکی از فامیلای شوهرم ک درس نخونده بود داشتن میگفتن درس نخوند و اینجوری کرد. من تو زمینه درس خوندنم و عذابایی ک سرش میکشم واقعا تنهام:)) حتی همسرمم کنارم نیست حتی یه جمله ک ارومم کنه سر درس خوندن نمیگه همیشه سر درس خوندن دعوا میشه هر وقت حرف زدیم دیگه خودمون متوجه شدیم در این مورد حرف نمیزنیم زیاد توروخدا راهنماییم کنید غیر اینم واسه ماها شغلی نیست😞 🟢هر سه شنبه پاسخگویی رایگان به ۷ سوال در گروه زیر 🔽 https://eitaa.com/joinchat/894959944C1c6af39356 🔹رادیوعشق 🔹روان شناس 🔰پاسخ مشاور کانال به سوال شما🔻
. خب بریم سراغ قصه خودمون... یکی بود یکی نبود☺️ توی یه دنیای رنگانگ و زیبا یه دختر و پسر بودند که برای امتحاناشون خیلی استرس میگرفتند به حدی که حتی نمیتونستند درس بخونند مامان بابای بچه ها نگران بودند که خدایا چرا بچه های ما هر چقدر زحمت میکشند موفق نمیشند🤦‍♀
. مامان قصه ی ما وقتی میدید پسرش نمیتونه درس بخونه خیلی خیلی ناراحت میشد یه وقتهایی از گریه های پسرش گریه اش میگرفت اما واقعا نمیدونست باید چکار کنه عزت نفس بچه اش داشت خورد میشد آخه اون بچه تو سالهای طلایی زندگیش بود... 😞 .
. مادر تصمیم گرفت مشکل درس بچه ها را حل کنه اول شروع کرد با بقیه مادرها در مورد فرزندش حرف زدن خوب هر کدوم از مادرها یه نظر میدادند🤔 😵‍💫یکی میگفت بیشتر بهش سخت بگیر 😳اون یکی میگفت نذار تلویزیون ببینه 🙄اون یکی دیگه میگفت ..... . 🙂راوی قصه👇 خوب آخه اینجوری که نمیشه 🤦‍♀ مامان جان یه فکر دیگه کن ...🧩 🤷‍♀این میشه تراپی درمانی در کوچه خوب فرزند ت منحصر به فرده... ت نمیتونه از تجربه ی دیگران اینجا استفاده کنی 🤨
🔔 یه شب خاله فاطمه با بچه هاش اومده بود مهمونی خونه ی خواهرش 🥺مامان مهربون که چند وقتی بود بخاطر مشکل بچه ها بی حوصله شده بود و هر چی ام تلاش کرده بود به جایی نرسید 🍛تصمیم گرفت بعد از شام یه جلسه ترتیب بده و اونجا 🌼سر مشکل پیش اومده با هم صحبت کنند... آخه انگار دختر بزرگ خاله فاطمه پشت کنکوری بود واونم نگران درس و شرایط دخترش بود .
. دغدغه ی همه شده بود درس و تحصیل بچه ها مامان باباها هر جا بودند دغدغه شون شده بود موفقیت بچه ها و هنوز نتونسته بودند یه راه حل خوب پیدا کنند😓 .
. یه روز که مادر تو خونه بود و بچه ها مدرسه بودند مادر داشت فکر میکرد که چطوری میتونه چالش تحصیلی بچه ها را حل کنه 😍 یهو یه ایده ی عاااااااالی به ذهنش رسید .
. بلاخره مامان بابا تصمیم گرفتند بچه ها را ببرند پیش یه مشاور کار بلد تا ببینند باید چکار کنند... بچه ها دچار بی انگیزگی شده بودند و باید یک روانشناس پیشینه ی اونها را بررسی میکرد و راه کارهای علمی میداد یه جور چشم انداز بلند مدت ... .
. مامان بابای ♥️ ما با گروهی از مراجعین دیگه آشنا شد که هر کدومشون بعد از کلی سختی کشیدن و تجربه های ناموق تونسته بودن با این روانشناس به هدف برسن و توی مسیر تغییر قدم بردارن... .🧠
. بلاخره دختر و پسر ما موفق شدند و تو بهترین شرایط روحی و تحصیلی وارد دانشگاه بشن😍 ♥️این داستان برات آشنا نبود؟ احساس های منفی ای که مامان بابای قصه ما تجربه میکردند چطور ؟!🔔 کدوم یک از شماها شبیه این داستان هستین و نیاز دارین که یه روانشناس کنارتون باشه؟ 💯من اینجا کنارتونم، نگران نباشید🥰 .
. چون قصه را خیلی دوست داشتین حالا می‌خوام شما برام داستان بگید😍 🔸شخصیت اصلی هم خودتون هستین 🔸نهایتا هم ۱۰الی ۱۵خط باشه نه بیشتر که برسم همه رو بخونم 🔸 و تا ساعت ۲۱ فرداشب وقت دارید حالا موضوعش چیه؟⏰ از دغدغه هایی که درباره ی تحصیل فرزندت داری تا آرزوهات😍برای فرزند عزیزت را برام بنویس اصلا فکر کن الان تو آینده ای و به آرزوهایی که برای فرزندت داشتی رسیدی♥️ .
. جایزه اش چیه🎊 به بهترین داستان از دید خودم یک دوره به انتخاب شما هدیه خواهد شد🎁 راستی یه جایزه ی نقدی ۲۰۰هزار تومانی هم بهش اضافه کردم☺️ داستان را برام بفرست اینجا👇 @AdminSycho @AdminSycho
. ممنونم که از آرزوهای خوشگلت داری برام مینویسی با عشق دارم میخونم بعضی هاشا وقتی میخونم بغض گلوما میگیره🥺 .
. فردا حتما از داستان هایی که برام فرستادید میگم براتون♥️ . خدایا تو که برای من همه کسی، منو به حال خودم رها نکن. 🌙
. ⚠️آموزش مسایل جنسی نه پورن است نه طنز...آموزش مسائل زناشویی پایه و اصل یک زندگی است پس بدون خجالت وارد کانال پزشک زناشویی شو👇 .https://eitaa.com/joinchat/3166700075C75349e54f6 تحت نظارت زهرا نوری مشاور خانواده و درمانگر جنسی🧠
سلام خوبید🌱♥️
. اینقدر داستانهاتون قشنگه ....آدم دلش قنج میره😍 . این همه نویسنده داشتیم و من خبر نداشتم♥️
. یادت بشه حتما تا ۹شب داستانتا برام بفرستی قلم را بردار و شروع کن✍ ✨بسم رب النور....
. 🔘بریم سراغ اولین داستان .
. داستان شما😍
زهرا نوری | مرکز مشاوره‌ 💖
. داستان شما😍
. روزی روزگاری دختری بود ک عاشق شغل معلمی بود رویای اون دختر رفتن ب دانشگاه و ی ادم موفق بود ک بتونه درامدی داشته باشه و شغل مطمعنی داشته باشه خلاصه سال ها گذشت و دختر قصه مون بزرگ شد همین ک سال سوم رشته حسابداری بود در خونه شون زده میشد واسه خواستگاری و بلاخره ی جوون ستاره داره دلش رو برد و ازدواج کرد شرطش رفتن ب دانشگاه بود اما همسر گفت فقط دولتی 😐دخترمون سال اول قبول شد ولی غیر انتفاعی همون شهر کلا همسرش اجازه نداد ک بره چند سال بعد هم با وجود دختر کوچولیی ک داشت شروع ب درس خوندن کرد ولی چ فایده همسرش ثبت نام نکرده بود ( چون همسرش دفتر تبلیغات داشت واسه همون به حرفش اعتماد کرده بود و خودش پیگیر نبود ) و با این همه درسی ک خونده بود ولی وقتش رد شده بود کلا نا امید شد ولی هنوز کتاب هاشو زیر تخت داره و چند سالی هست ک ب عنوان معلم خصوصی ب بچه ها درس میده 😍 الان دخترش کلاس پنجمه و خیلی دوست داره ک اینده خوبی داشته باشه ممنون میشم راهنمایی کنید 🙏 .
. فقط تا ساعت ۹شب وقت دارید برام داستان بفرستید و بعد تایم تمومه☺️ .