#شهید مدافع حرم علی امرایی🍃⚘🍃
#نام: علی
#نام خانوادگی: امرایی
#نام پدر: غلام رضا
#تاریخ تولد: ۶۴/۶/۳۰
#زادگاه: تهران
#وضعیت: متاهل
#محل #شهادت: شهر درعا
#تاریخ #شهادت:۵/رمضان/۹۴
#نحوه #شهادت:اصابت موشک
#محل مزار: گلزار بهشت زهرای تهران
🍃⚘🍃
مادر #شهید مدافع حرم، علی امرایی میگوید: آن روز دشمن برای ترور #حاج قاسم سلیمانی کمین کرده بود. اما #علی مورد هدف موشک قرار میگیرد.
🍃⚘🍃
•○حسین ذاکر⚘🍃
#شهید مدافع حرم، علی امرایی سال ۱۳۶۴ در شهرری به دنیا آمد. فرزند چهارم غلامرضا بود. در رشته کامپیوتر دیپلم گرفت و در همین رشته در دانشگاه ادامه تحصیل داد. #فرماندهی پایگاه بسیج مسجد #سیدالشهدا(ع) ⚘را بر عهده داشت؛ در همین سالها #مسئولیت کاروان اردوهای راهیان نور و کاروانهای زیارتی قم و جمکران را بر عهده داشت. از نیروهای مستشاری #سپاه در #سوریه بود. در #سوریه نام جهادی «حسین ذاکر» را انتخاب کرده بود،
🍃⚘🍃
۲
#خدمت به مردم #سرلوحه اعمال #علی بود. در کمک به افراد محل، غریبه و آشنا برایش فرقی نمیکرد. از کوچکترین کارها گرفته تا بزرگترین کارها را از هیچکس دریغ نمیکرد. امکان نداشت که #علی بداند کسی نیاز به کمک دارد و کمکش نکند. هرطوری که بود خرج دیگران میشد.
🍃⚘🍃
شاید خیلی پیشتر از اینکه #سردار قاسم سلیمانی را به #شهادت برسانند، بسیاری از #شهدای مدافع حرم همانند نحوه #شهادت او مظلومانه مورد هدف دشمنان تکفیری، امریکایی و صهیونیستی قرار گرفتند و توصیفات #شهادتشان همچون #حاج قاسم در ذهن خانوادههایشان ثبت شده است. یکی از این #شهدا #شهید علی امرایی است که همانند -فرماندهاش اما #۴ سال قبل از او به #شهادت رسید. #علی هدف موشکی قرار گرفت که #سردار سلیمانی💔 را نشانه رفته بود اما تقدیر بر این بود که #علی برود و #فرمانده #۴ سال دیگر در این میدان نقش آفرینی کند.
🍃⚘🍃
۴
#معرفی برادران شهید🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃
#شهید محمد علی برادر دوقلوها در ٣۰ دی ماه ۶۵ و #دو قلوها در ٣۰ دی ماه ۶۶ به #شهادت رسیدند. در #اولین سالروز برادر شهیدشان#محمد علی، شهید شدند.
معرفی#۳ برادر شهید
به روایت از خواهرگرامیشان:
مادرمان سال ۱۳۹۰ و پدرمان سال ۱۳۸۸ به رحمت خدا رفتند. ما ۷ خواهر و برادر بودیم. پدر و مادرم زحمات زیادی برای تربیت و پرورش بچهها کشیدند و #نتیجه اش شهادت #محمد علی ، #محسن و #مصطفی شد.
ما اصالتاً یزدی هستیم. پدرم برای کسب و کار به تهران آمد و در کابینت سازی مشغول شد. ایشان خیلی مقید بود. اهل نماز و قرآن بود. والدینمان در یک خانوادهی مذهبی در یزد پرورش پیدا کرده بودند.
پدرم کارگر و خیلی زحمتکش بود. بعدها که مغازهی لبنیات و ماستبندی رو راه اندازی کرد همهی بچهها و مادرمان در تهیه و چرخاندن مغازه به پدر کمک میکردند. در زمان جنگ هم که#برادرها و پدر یکی بعد از دیگری راهی #جبهه شدند. ما به کمک مادر میرفتیم تا دست تنها نماند.
۲
#محمد علی قبل جنگ در زمان انقلاب فعالیت داشت. برادرم سرباز بود که با فرمان امام خمینی رحمة الله علیه از محل خدمتش فرار کرد. به ما هم سفارش کرده بود اگر دنبال من آمدند بگویید نمیدانیم کجا رفته است و اطلاعی ازش نداریم.😔
میترسیدیم نکنه بیایند و پیداش کنند و اتفاقی برایش بیفتد. #محمد علی ۲۷ سال داشت که راهی جبهه شد. متأهل بود و #دو فرزند پنج ساله و سه ساله هم داشت. دو سال بعد از حضور در جبهه به #شهادت رسید.😔
#محمد علی ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در #عملیات کربلای ۵ شهید شد.😔 ترکش به شقیقهاش خورده بود. #پدرم همزمان با محمد علی در #جبهه بود.
#همرزمان پدر که متوجه #شهادت برادرمان شده بودند از ایشان خواستند چند روزی مرخصی بگیرد و به خانه برگردد. فردای روزی که پدر به خانه رسید چند نفر از اهالی مسجد به دیدار پدر آمدند و خبر #شهادت محمد علی را دادند.😔
محمد علی #اهل گذشت بود. میگفت: اگر از کسی دلگیرید #گذشت کنید. هر زمانی که میخواست به منطقه برود همهی خواهرها و برادرها را دور هم جمع میکرد و یک ولیمه برای خداحافظی می داد و از همه حلالیت میطلبید.😔
۳
بعد از #محمد علی پدرمان در جبهه رفت و آمد میکرد اما سه ماه بعد از #شهادت محمد علی #دو قلوها هم عزم رفتن کردند. ابتدا #محسن و بعد هم #مصطفی رفت.😔
بچه ها در مغازهی ماستبندی کمک دست پدر و مادر بودند. مادر میگفت: اگر همهی شما به جبهه بروید من دست تنها میمانم.
شش ماه بعد از رفتن #محسن، مصطفی گفت: من هم میروم. وقتی مصطفی میخواست برود مادر مخالفت کرد. گفت: محمد علی که #شهید شد. #پدرتان که #جبهه است و #محسن هم که در منطقه است. تو هم که بروی من دست تنها میمانم و مغازه باید بچرخد. یکی دیگر از برادرهام هم در سیستان و بلوچستان سرباز بود.😔
اما #محسن میگفت: من باید بروم. اجازه نمیدهم که #اسلحه ی برادرم زمین بماند. میروم تا #انتقام محمد علی را بگیرم. محسن بعد از نوشتن #وصیتنامه و #گذراندن دورهی آموزشی به جبهه رفت.😔
مادر به تمام مساجد و پایگاههای اطراف خانه و محلهمان سفارش کرده بود مصطفی را ثبتنام نکنند. اما برادرم به مسجد جامع گوهر دشت کرج رفت و ثبت نام کرد.
۴
آنجا به #مصطفی گفته بودند شما #یکی از برادرانتان #شهید شده و یکی دیگر از #برادرهایتان در جبهه است اما #مصطفی زیر بار نرفته بود و گفته بود آن ها پسر عموهایم هستند.😔
#مصطفی با هر #ترفندی بود به جبهه رفت. راستش را بخواهید بعد از #شهادت محمد علی رقابت بین #دو قلوها برای رفتن شدت گرفت. #مصطفی میگفت: #محسن همیشه زرنگی میکند و میرود و من #جا میمانم.
بهترینها همیشه برای #محسن است! من باید به محسن برسم. برای اینکه عقب نماند خودش را به محسن رساند. در جبهه هم با هم رقابت داشتند.
#محسن به مصطفی میگفت: تو برو خانه مادر دست تنهاست. مصطفی میگفت: تو شش ماهی است که اینجا هستی تو برو من میمانم. حالا نوبت من است. به همرزمانشان گفته بودند ما پسر عمو هستیم و آن ها بعد از #شهادت متوجه رابطهی #برادریشان شده بودند.😔
۵
#نحوهی شهادت دو قلو ها🍃⚘🍃⚘🍃:
محسن و مصطفی در روند عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت عراق بودند. #گردان عمل کنندهی محسن، المهدی و #گردان مصطفی حر بود. عملیات در منطقهی کوهستانی ماووت عراق اجرایی شد. #گردان محسن در ابتدا وارد عمل میشود که به دلایلی اکثر بچهها به #شهادت می رسند. بعد از گذشت چند ساعت از #شهادت محسن، #گردان حر وارد منطقه ی عملیاتی بیت المقدس ۲ میشود و #مصطفی هم در ادامه ی عملیات به #شهادت میرسد.😔
ما چیز زیادی نمیدانیم. یعنی اصلاً نمیدانیم که مصطفی از #شهادت محسن مطلع شده بود یا نه، فقط #نکتهی جالبی که همرزمان و دوستان برادرانم برایمان گفتند این بود که بعد از #شهادت محسن و در بحبوحهی عملیات، امکان انتقال پیکر محسن به عقب فراهم نمیشود.
به همین خاطر #محسن را به داخل غاری در کوه منتقل میکنند تا بعد از عملیات عقب ببرند. کمی بعد با ریزش کوه، دهانه ی غار بسته میشود. #مصطفی که #شهید شد پیکرش را نگه میدارند تا پیکر #محسن پیدا شود. با پیدا شدن پیکر محسن هر #دو برادر را با هم به عقب میآورند.
۶
#محسن و مصطفی هر دو در #یک روز متولد شدند و در #یک عملیات و در #یک روز به #شهادت🍃⚘🍃⚘🍃رسیدند.😔 دقیقاً در #سالگرد شهادت برادرمان محمد علی.
محمد علی در ۳۰ دی ماه ۶۵ و دو قلوها در ۳۰ دی ماه ۶۶ به #شهادت رسیدند.😔
بعد از مراسم سوم #شهادت دو قلوها، #شهید صیاد شیرازی به منزل ما آمدند. بهمن ماه ۶۶ بود. روزی پر خاطره. این دیدار و خاطرهی حضور ایشان هیچ گاه از یاد و خاطر ما پاک نمیشود.#سپهبدی که بعدها خودشان هم شهید شدند.😔
سرانجام ۳برادر🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃 هم به آرزویشان که همانا #شهادت بود رسیدند.
مزار #شهیدان استان البرز است.
خوشبحال شهدا نور صفارو دیدند
خوشبحال شهدا چشم ز دنیا بستند
خوشبحال شهدا بندهی شیطان نشدند
در تجلیگه اخلاص خدا رو دیدند
التماس دعای فرج وشهادت🍀✨
۷
صدام حسابی از ایشان کفری بود و ۲۰ تا تک تیرانداز رو اجیر کرده بود برای کشتن #شهید عبدالرسول زرین.
آنقدر ترکش ریز و درشت تو تنش داشت که ۶۰ درصد از کار افتاده شده بود.
🍃⚘🍃
سرانجام هم تو #عملیات خیبر به آرزوی همیشگی اش که #شهادت در راه خدا بود رسید.
🍃⚘🍃
●سایت دفاعی پاکستان درباره #رسول زرین مینویسد: #عبدالرسول زرین متولد ۱۹۴۱ تا ۱۹۸۳ جزء #بهترین #نظامیان #ایرانی در جنگ ایران و عراق بوده که با #۷۰۰ شلیک موفق منجر به# نتیجه #موفقترین #اسنایپر (تک تیرانداز ایرانی است).
🍃⚘🍃
مزار#شهید
گلستان #شهدای اصفهان
🍃⚘🍃
۵
تنها کسانی #شهید میشوند که #شهید باشند...
به این سادگیها نیستـــــ
باید قتلگاهی رقم زد
باید کُشت!!
منیت را
تکبر را
دلبستگی را
غرور را
غفلت را
آرزوهای دراز را
حسد را
ترس را
هوس را
شهوت را
حب دنیا را...
باید از خود گذشت!
باید کشت «نَفس» را...
#شهادت درد دارد!
دردش کُشتن "لذت" هاست...
باید کشته شویم تا #شهید شویم! بايد اقتدا كرد به #شهدا⚘🍃
۸
هدایت شده از camsha | کامشا
در روز #شهادت امام رئوف و آخرین روز ماه #صفر_المعظم پس از دو ماه عزادری، #صدقه فراموش نشود.
ان شاءالله فردا جمعه قربانی ذبح خواهد شد
مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
@camsha