eitaa logo
قــرارگــاه فرهنگی شَـهـِـیِـد حاج قاسم سلیمانی
18 دنبال‌کننده
771 عکس
153 ویدیو
38 فایل
﷽ 🔶اخـلـاص و معنـویـت بـسـیجی و ارتباط با خـــدا در بسیجی، یک خـصوصـیـت عـمـده اسـت ⚘ مــقام مــعـظـم رهـبـری🖊}۱۳۷۶/۹/۵ 🌟مسجدامام حسن مجتبی《ع》
مشاهده در ایتا
دانلود
برادران شهید🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃 محمد علی برادر دوقلوها در ٣۰ دی ماه ۶۵ و قلوها در ٣۰ دی ماه ۶۶ به رسیدند. در سالروز برادر شهیدشان علی، شهید شدند. معرفی#۳ برادر شهید به روایت از خواهرگرامی‌شان: مادرمان سال ۱۳۹۰ و پدرمان سال ۱۳۸۸ به رحمت خدا رفتند. ما ۷ خواهر و برادر بودیم. پدر و مادرم زحمات زیادی برای تربیت و پرورش بچه‌ها کشیدند و اش شهادت علی ، و شد. ما اصالتاً یزدی هستیم. پدرم برای کسب‌ و کار به تهران آمد و در کابینت‌ سازی مشغول شد. ایشان خیلی مقید بود. اهل نماز و قرآن بود. والدینمان در یک خانواده‌ی مذهبی در یزد پرورش پیدا کرده بودند. پدرم کارگر و خیلی زحمتکش بود. بعد‌ها که مغازه‌ی لبنیات و ماست‌‌بندی رو راه‌ اندازی کرد همه‌ی بچه‌ها و مادرمان در تهیه و چرخاندن مغازه به پدر کمک می‌کردند. در زمان جنگ هم که و پدر یکی بعد از دیگری راهی شدند. ما به کمک مادر می‌رفتیم تا دست‌ تنها نماند. ۲
بعد از علی پدرمان در جبهه رفت و آمد می‌کرد اما سه ماه بعد از محمد علی قلو‌ها هم عزم رفتن کردند. ابتدا و بعد هم رفت.😔 بچه‌ ها در مغازه‌ی ماست‌‌بندی کمک دست پدر و مادر بودند. مادر می‌گفت: اگر همه‌ی شما به جبهه بروید من دست تنها می‌مانم. شش ماه بعد از رفتن ، مصطفی گفت: من هم می‌‌روم. وقتی مصطفی می‌‌خواست برود مادر مخالفت کرد. گفت: محمد علی که شد. که است و هم که در منطقه است. تو هم که بروی من دست تنها می‌مانم و مغازه باید بچرخد. یکی دیگر از برادرهام هم در سیستان و بلوچستان سرباز بود.😔 اما می‌گفت: من باید بروم. اجازه نمی‌‌دهم که ی برادرم زمین بماند. می‌‌روم تا محمد علی را بگیرم. محسن بعد از نوشتن و دوره‌ی آموزشی به جبهه رفت.😔 مادر به تمام مساجد و پایگاه‌های اطراف خانه و محله‌‌مان سفارش کرده بود مصطفی را ثبت‌نام نکنند. اما برادرم به مسجد جامع گوهر دشت کرج رفت و ثبت‌ نام کرد. ۴
آنجا به گفته بودند شما از برادرانتان شده و یکی دیگر از در جبهه است اما زیر بار نرفته بود و گفته بود آن‌ ها پسر عموهایم هستند.😔 با هر بود به جبهه رفت. راستش را بخواهید بعد از محمد علی رقابت بین قلو‌ها برای رفتن شدت گرفت. می‌گفت: همیشه زرنگی می‌کند و می‌رود و من می‌مانم. بهترین‌‌ها همیشه برای است! من باید به محسن برسم. برای اینکه عقب نماند خودش را به محسن رساند. در جبهه هم با هم رقابت داشتند. به مصطفی می‌گفت: تو برو خانه مادر دست تنهاست. مصطفی می‌گفت: تو شش ماهی است که اینجا هستی تو برو من می‌مانم. حالا نوبت من است. به همرزمانشان گفته بودند ما پسر عمو هستیم و آن‌ ها بعد از متوجه رابطه‌ی شده بودند.😔 ۵
شهادت دو قلو ها🍃⚘🍃⚘🍃: محسن و مصطفی در روند عملیات بیت‌ المقدس ۲ در ماووت عراق بودند. عمل‌ کننده‌ی محسن، المهدی و مصطفی حر بود. عملیات در منطقه‌ی کوهستانی ماووت عراق اجرایی شد. محسن در ابتدا وارد عمل می‌شود که به دلایلی اکثر بچه‌ها به می‌ رسند. بعد از گذشت چند ساعت از محسن، حر وارد منطقه ی عملیاتی بیت‌ المقدس ۲ می‌شود و هم در ادامه ی عملیات به می‌رسد.😔 ما چیز زیادی نمی‌دانیم. یعنی اصلاً نمی‌دانیم که مصطفی از محسن مطلع شده بود یا نه، فقط جالبی که همرزمان و دوستان برادرانم برایمان گفتند این بود که بعد از محسن و در بحبوحه‌ی عملیات، امکان انتقال پیکر محسن به عقب فراهم نمی‌‌شود. به همین خاطر را به داخل غاری در کوه منتقل می‌کنند تا بعد از عملیات عقب ببرند. کمی بعد با ریزش کوه، دهانه ی غار بسته می‌شود. که شد پیکرش را نگه می‌دارند تا پیکر پیدا شود. با پیدا شدن پیکر محسن هر برادر را با هم به عقب می‌آورند. ۶
و مصطفی هر دو در روز متولد شدند و در عملیات و در روز به 🍃⚘🍃⚘🍃رسیدند.😔 دقیقاً در شهادت برادرمان محمد علی. محمد علی در ۳۰ دی ماه ۶۵ و دو قلو‌ها در ۳۰ دی ماه ۶۶ به رسیدند.😔 بعد از مراسم سوم دو قلو‌ها، صیاد شیرازی به منزل ما آمدند. بهمن ماه ۶۶ بود. روزی پر خاطره. این دیدار و خاطره‌ی حضور ایشان هیچ‌ گاه از یاد و خاطر ما پاک نمی‌‌شود. که بعد‌ها خودشان هم شهید شدند.😔 سرانجام ۳برادر🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃 هم به آرزویشان که همانا بود رسیدند. مزار استان البرز است. خوشبحال شهدا نور صفارو دیدند خوشبحال شهدا چشم ز دنیا بستند خوشبحال شهدا بنده‌ی شیطان نشدند در تجلی‌گه اخلاص خدا رو دیدند التماس دعای فرج وشهادت🍀✨ ۷
🍃⚘🍃 عبدالرسول زرین نام: عبدالرسول زرین لقب: صیاد خمینی تاریخ تولد: ۱۳۲۰ محل تولد : دهدشت تاریخ : ۱۲/۱۱/ ۱۳۶۲ محل: جزیر مجنون، عملیات خیبر مزار: گلستان اصفهان کد مزار: ۱۷-۰۱-۰۴ 🍃⚘🍃 ۲
زرین🍃⚘🍃 معروف به خمینی اهل روستایی به اسم دهدشت از توابع استان کهکیلویه و بویراحمد، سال ۱۳۲۰ متولد شد. ۴ ساله بود که پدرش و ۶ ساله بود که مادرش به رحمت خدا رفتند، و دایی ایشان شد سرپرستش. 🍃⚘🍃 همین که #۱۵ ساله شد و پشت لبش یه کوچولو سبز شد، دیگه طاقتش طاق شد و زد از دهات بیرون، سعیش این بود که رو پای خودش بایستد. رفت اصفهان و تا #۲۷ سالگی که دوباره رفت و خانوادشو پیدا کرد، ازشون بیخبر بود و درواقع گمشون کرده بود. 🍃⚘🍃 تواین مدت ازدواج کرد و یه مغازه‌ی لباس فروشی حوالی مسجد بابا علی عسگر باز کرد و آنجا مشغول بود. البته کنار لباس فروشی علیه طاغوتی‌ها هم یه فعالیت‌هایی می‌کرد. ساواک هم خیلی تلاش می‌کرد از ایشان آتو بگیرد و انقلاب شد. 🍃⚘🍃 ایشان بعد از انقلاب عضو سپاه شده بود. همه جوره فدایی بود و گوش به فرمان امام. رفت کردستان برای جنگ با ضد انقلاب. با حسین خرازی آنجا آشنا شد و شدند یار غار ایشان شد. تیرانداز، او بود با یه اس وی دی.  زد وجنگ شد، ایشان رفت ی جنوب. 🍃⚘🍃 ۳
این تیرهای تک بدجور اعصاب بعثی‌ها رو ریخته بود بهم. یک بار یه تپه دست بعثی ها بود، بچه هارو کلافه کرده بودند. ایشان با همین اس وی دی آزادش کرد. 🍃⚘🍃 حسین خرازی به ایشان می‌گفت تک نفره 🍃⚘🍃 یک بار هم با یک تک تیر انداز بعثی مستقیم رو در رو شدند، یه جور دوئل بود، باهم شلیک کردند، ایشان مغزشو پوکوند، اما گلوله ی اون فقط لاله‌ی گوش رو برید. 🍃⚘🍃 یک خاطره از : نزدیک بعثی‌ها بودند، خیلی فاصله نداشتند با هم، هیچ حرکتی نمی‌کردند ایشان هم که خسته شده بود یهو بلند شد به عربی گفت جاسم کیه؟ یکی از آن طرف بلند شد و گفت من ایشان هم او را زد. یه مدت گذشت پاشد داد زد رحمان کیه؟ یکی بلند شد گفت من بازم هم زدِش. بعثی ها که تازه دوزاری شان افتاده بود، زرین که میشناختن یهو بلند شدند گفتند رسول کیه؟ به خیال خودشون بچه زرنگ بغداد بودند ایشان جواب نداد یه چند دقیقه دیگه بلند شد گفت کی بود با رسول کار داشت؟ یکی بلند شد گفت من و باز شهید کسی که بلند شد را زد. 🍃⚘🍃 ۴
صدام حسابی از ایشان کفری بود و ۲۰ تا تک تیرانداز رو اجیر کرده بود برای کشتن عبدالرسول زرین. آنقدر ترکش ریز و درشت تو تنش داشت که ۶۰ درصد از کار افتاده شده بود. 🍃⚘🍃 سرانجام هم تو خیبر به آرزوی همیشگی اش که در راه خدا بود رسید‌. 🍃⚘🍃 ●سایت دفاعی پاکستان درباره زرین می‌نویسد: زرین متولد ۱۹۴۱ تا ۱۹۸۳ جزء در جنگ ایران و عراق بوده که با #۷۰۰ شلیک موفق منجر به# نتیجه (تک تیرانداز ایرانی است). 🍃⚘🍃 مزار گلستان اصفهان 🍃⚘🍃 ۵
این آقا که اسمش کریس کایل هست و ۱۶۰ تا شلیک موفق داشته درحالی که عبدالرسول زرین کمترینش #۷۰۰ تا شلیک داشته است👌 و تفنگ کریس کایل ساچمه ای بوده که خیلی سبک تر از اس وی دی هست. ••• البته مهم نیست ها، ما که برای ثبت رکورد و این حرفا تیر رها نمی‌کردند، آنان رفته بودند فرمان ولی فقیه را لبیک بگویند و در راه خدا بجنگند و به عند یرزقون... دلخوش بودند. نه رسول زرین، نه هیچ کدام از هم قطارانش دنبال نبودند. ولی بگذارید دلشان را خوش کنند و برای این شخص فیلم بسازند و بگویند بهترین تک تیرانداز جهان هست. کسی نداند ما که میدانیم نیست و یک پنجم ما شلیک نداشته است. 🍃⚘🍃 ۶
تک‌تیرانداز فیلمی به کارگردانی علی غفاری و تهیه‌کنندگی ابراهیم اصغری محصول بنیاد فرهنگی روایت فتح در سال ۱۳۹۹ است. درباره ی یک تک تیرانداز ایرانی به نام  زرین است که در جنگ غوغا به پا کرده است و تمام عراقی ها دنبال او هستند تا او را از پا در بیاورند. سرهنگ راشد خمیس داوطلب میشود تا او را از پا در بیاورد و... عبدالرسول زرین⚘🍃 ۷
تنها کسانی می‌شوند که باشند... به این سادگی‌ها نیستـــــ باید قتلگاهی رقم زد باید کُشت!! منیت را تکبر را دلبستگی را غرور را غفلت را آرزوهای دراز را حسد را ترس را هوس را شهوت را حب دنیا را... باید از خود گذشت! باید کشت «نَفس» را... درد دارد! دردش کُشتن "لذت" هاست... باید کشته شویم تا شویم! بايد اقتدا كرد به ⚘🍃 ۸