♥️¦ #روایتعشق
برگیازخاطراتســردارشهیدالقدسعلیآقازاده ؛
با همهی پرکاری و دوندگیهای در طول روزش اما باز شبها از عبادت و مناجات غافل نمیشدن . ."
تَعٰالَیْتَ یٰا مُـنْـتَـقـِم
برتری تو ای انتقام گیرنده
تَعٰالَیْتَ یٰا مُوَسِّع
برتری تو ای گـشـایـش بخش
اَجِرْنٰا مِنَ النّٰارِ یٰا مُـجـیر
پناه ده ما را ای پـــنــاه دهنده🌱"!
˹ @Martyr_Quds ˼
♥️¦ #روایتعشق
•°• بیشتر ماه رمضانها بابا سوریه بود. چقدر ذوق میکردیم وقتهایی که بالای سفره افطارمان مینشست. نمازش را همیشه قبل از افطار میخواند و ماهم پشت سرش به او اقتدا میکردیم.
سرسفره نوای گرم «أللّهُمَّ لَکَ صُمنا . .» یَش که بلند میشد. کودکانه کلماتش را تکرار میکردیم. بابا برای ظهور دعا میکرد برای آزادی مظلومین عالم و مخصوصاً فلسطین. بابا حرف و عملش یکی بود آخرش هم در راه استجابت دعاهایش شهید شد🌱!
سـردارطریقالقـدس ؛ شهید آقازاده نژاد "
˹ @Martyr_Quds ˼
♥️¦ #روایتعشق
با معانی دعاها خیلی انس داشتن و همچنین معنا و ترجمهی روحنواز و قلبنشین دعای جوشن کبیر . .
واقعا شب قدر، قـــدر میدونستن
و سعی کردن با دل و از عمق وجودشون تک تک اعمال شب قدر به جا بیارن .
سالگذشته شب قـدر در جوار حضرت رقیه‹س› در شام بودند؛
و الآن در کنار خود اهلبیت . . !
• سـردارطریقالقدس ؛ شهیدآقازادهنژاد '
˹ @Martyr_Quds ˼
🤍¦ #روایتعشق
🔹با جوانها یک رابطهی دلی دو طرفهای داشتن برای جوانها و نوجوانان خیلی وقت میگذاشتن و اهتمام ویژهای برای این نسل قائل بودن به طوری که خود جوانان جذب شخصیت شهید میشدن . . ؛
حلقههای صالحین براشون برگزار میکردند، نوجوانان محل و فامیل جمع میکردن اردو کوه نوردی و راهیان نور میبردن.
در مراسمات و تشییع شهید آقازاده نژاد، جوانانی که خیلی پای کار هستن و کمک میکردن همهشون میگفتن ما خودمون شاگرد حاج علی میدونیم و جوانانی بودن که پای درس شهید بزرگ شدن🪴!
-سردارطریقالقدسشهیدآقازادهنژاد-
˹ @shahidalikhalili1371 ˼
♥️¦ #روایتعشق
شاید شنیده باشین که میگن مردها روحیاتشون سرده ، اما پدرم دریای احساس و عاطفه و به شدت اهل ذوق بودن
و شاید بخاطر همین احساسی بودنشون بود که صاحب ۴ دختر شدن ؛
در رفتار خیلییی دختران دوست داشتن همیشه هم میلاد حضرت معصومه {س} برای گرامیداشت روز دختر برای تک تک مون مخصوص هدیه میگرفتن یا اگر مأموریت بودن به مادرمون میگفتن برامون جشن و هدیه بگیرن . .🌸🌿'
_ سردارطریقالقدسومدافعحرم
شهید علی آقازاده نژاد _
【@Martyr_Quds】
♥️¦ #روایتعشق
به شدت دلباختهی شخصیت امام خمینی‹ره› و حضرت آقا ‹مدظلهالعالی› بودن .
یادمه وقتایی که با گروههای مختلف به تهران برای زیارت شهدای بهشت زهرا میرفتم پدرم میگفتن که چرا شما رو مرقد امام خمینی‹ره› نمیبرن همهی این شهدا سرباز و و رهرو مکتب امام بودن.
زیبایی دفاع مقدس و این حماسهها همه مرهون نهضت امام خمینی‹ره› بوده و هست.
و قید میکردن متاسفانه امام خمینی بین ماها خیلی غریب هستن و هنوز اونجوری که باید و شاید به درک عظمت شخصیتی امام و اون تحولی که در عالم به پا کردن نرسیدیم.
خیلی عاشق امام بودن . .🌱'
• برگیازخاطراتسردارطریقالقدسومدافعحرم
شهید علی آقازاده نژاد •
「@Martyr_Quds」
♥️¦ #روایتعشق
شب عید غدیر بود. همین سال گذشته. از حرم حضرت رقیه برمیگشتیم که فکر این کار به ذهنمان رسید. بابا بی معطلی دست به کار شد. یک دسته بزرگ رز سرخ خرید با چند بسته کاکائو و شکلات و هدایایی برای کودکان سوری .
تا صبح نشستیم و با هم شکلاتها را بسته بندی کردیم. بابا جملات تبریک عید را برایمان به عربی ترجمه میکرد و من زهرا روی بستهها مینوشتیم.
شب عید چقدر شیرین بود چه ذوقی داشتیم. فردا راه افتادیم سمت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه.
بابا یه دسته بزرگ از گلها را زد زیر بغل و جلوتر رفت. من زهرا هم باقی گلها و بستههای شکلات را برداشتیم و دنبالش دویدیم.
با چند جمله عربی که از بابا یاد گرفته بودم بستهها و گلها را به بچههای سوری هدیه دادم. هدیه #عید_غدیر .
چشمهای بچهها موقع گرفتن عیدیها از شوق میدرخشید.
مثل همیشه موقع سلام آخر حرم به بابا خیره شدم. قد بلندش کمی کمانی میشد و سرش پایین بود. شاید داشت به حضرت زینب هم تبریک عید غدیر میگفت و ما نمیدانستیم این آخرین تبریک عید غدیر باباست.
• سردارطریقالقدسومدافعحرم
شهید علی آقازاده نژاد •
「@Martyr_Quds」
♥️¦ #روایتعشق
در این سالهای آخر یـکـی از دوستان صمیمی و یکدل پـدرم شهید سعید کریمی بودن با نام مستعار آقا ابراهیم ، که پـدرم در منزل از ایشون با عموابراهیم یـاد میکردن .
انقد رفاقت میان این دو شهید عمیق و خارج از رابطهی فـرمانده و نیرو بود که حتی فکر کردنش هم سخته که اگر یکی از این دو شهید رفیق میموندن . .
آخرش هم خـدا جمعشون جمع کرد و این رفقا با هم گلچین شدن🕊🤍
♥️¦ #روایتعشق
خیلی جالب و قشنگه شهدایی که همراه پـدر توسط حمله اسرائیل یا بعد از پـدر در این ماه های اخیر به شـهادت رسیدن و آسمونی شدن🕊؛
از زبان شهید آقازاده نژاد به کرات توصیف گمنامی، اخلاص و خاکی بودن این همکاران و رفقای پـدر شنیده بودیم و با شهادتشون به چشم دیدیم
این که خـدا ، بهترین بندگانش ویژه انتخاب میکنه حکایت همین مردان گـمـنام عصرمونه . .
♥️¦ #روایتعشق
• از بچگی این گنبد کوچک طلایی را دوست داشتم. همانی که وسط صحن کوچک قــدس است. یک نماد از مسجد الاقصی در حرم امام رضا ‹ع› .
بابا اینجا را خیلی دوست داشت از دالان کنارش وارد مسجد گوهرشاد میشدیم. مسجد گوهرشاد گوشه خلوت و دنج حرم بود برای بابا. وقتی میآمدیم حرم مقصد همیشهاش اینجا بود.
یک شب بعد از زیارت از دالان مسجد بیرون زدیم همین که وارد صحن قدس شدیم دیدم چند فرش گوشهای پهن کردهاند و کسی کنار پردهی پروژکتور دارد حرف میزند. جلوتر رفتیم توی پرده فیلمی از شهدای مدافع حرم نشان میداد و مرد هم داشت روایتگری میکرد و خاطرات شهدای مدافع حرم را میگفت. نشستیم گوشهی فرش و گوش کردیم. هیچکدام متوجه گذشت زمان نشدیم. بعدش روضه خواندند بابا صورتش را پشت دستهای کشیدهاش پنهان کرده بود و شانههایش میلرزید. من مناجاتهای آن شبش را نشنیدم.
- مناجاتهایش کنار گنبد کوچک مسجد الاقصی وسط حرم امامرضا را خدا شنید
و بابا شهید راه آزادی قـدس شد -
برگیازخاطراتشهیدعلیآقازادهنژاد !
❮ســـردارطریقالقُـــدس❯
♥️¦ #روایتعشق
اونشب دخترک مهربون با حرفهای امید بخشش تا صبح پیش من موند .
صبح پیکر بابا به همراه ۴ پیکر مطهر دیگر برای طواف و تبرک آوردن حـرم دختـر سهسالهی #امام_حسین .
دست دخترک مهربون مدام نوازشگر شونههام بود و حرفهای امید بخشش برایم دلگرمی . لحظهی آخر به پهنای صورت اشک میریختیم و با چشمانی بارانی از هم جدا شدیم . .
و دوماه بعد که همدیگر دیدیم دوباره چشمانمان اشک آلود بود این بار او هم مثل من دختر شهید شده بود و غممان مثل دختر امام حسین‹ع› مشترک بود ؛
اما غمی که تاج افتخار را روی سرمان گذاشت و بابای هردویمان فدای مسیر پــدر رقیه جان شده بودند . . !
- بهروایتدخترسومشـهیدآقازادهنژاد🍃'
• تصویر دختر شهیدالقدس حسین امان اللهی در حال دلداری دادن به دختر شهیدالقدس علی آقازاده نژاد💛. .
- شهدای #طریق_الاقصی "
【@Martyr_Quds】
♥️¦ #روایتعشق
شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم
قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم .
مردادماه ۱۴۰۲ در خدمت شهید عزیز، برادر بزرگم علی آقا در دمشق بودم. صحبتهای زیادی کردیم یکی از موضوعات که صحبت کردیم در مورد شهید شدن بود . .
ایشان فرمودند ما که در دمشق هستیم دیگر افتخار شهادت نداریم.
از همدیگر سوال کردیم آیا آماده دل کندن از دنیا و شهادت هستیم یا نه؟
که علی آقا فرمودند :
" کاملا آمـاده شهادت هستم و
دلبستگی به دنیا ندارم . "
تنها نگرانی من خانواده و دخترهایم است که شاید در نبود من دلتنگ و اذیت شوند. اگر بدانم آنها با شهادت من صبوری پیشه میکنند و آسیب نمیبینند دیگر هیچ دغدغه و نگرانی ندارم و کاملا آماده و لحظه شماری میکنم برای شهادت . .🌱'
• خاطره و نوشتهی یکی از دوستان صمیمی سردار طریق القدس شهید علی آقازاده نژاد !
【@Martyr_Quds】
♥️¦ #روایتعشق
سفر اربعین سال ۱۳۹۷ با یکدیگر همسفر بودیم و رزق ما اینچنین بود با یک شهید به زیارت سید شهیدان برویم ؛
در مشایه نجف تا کربلا که داشتیم میرفتیم مهمان نوازی عراقیها و اینکه چطوری برای زوار امام حـسیـن‹ع› سنگ تمام میذارن میدیدیم؛
شـهـید یه حـرف دلی بیان کردن :
این عراقیها همهی زندگیشون خـرج امامشون میکنن ، طرف یه گاو داره گاوش میذاره، شاید کل زندگیش همین فلافلی که داره میده، طرف اگر هیچی هم نداشته باشه خونهش موکب کرده ولی یک سوال دارم ماهایی که ادعای هیئت داری میکنیم و ادعا داریم محب اهلییت و شیعهی امیرالمومنین‹ع› هستیم توی ایران که با همهی امکانات داریم زندگی میکنیم وقتی میرسه به خیرات دادن و هیئت گرفتن با تمام توان دست و دلباز نیستیم . .🍃'
• برگیازخاطراتشـهیدالقـدسومدافعحرم سردار علی آقازاده نژاد •
#کربلا ¦ #امام_حسین
「@Martyr_Quds」
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♥️¦ #روایتعشق
- بهقلموروایتیکیازدوستانوهمکارانشـهـیـد :
از جمله خصایص شهید عزیزم که همه همکاران و دوستان شهید عزیز به آن اقرار داشتند عبارتند از
خلوص، سادگی، صداقت، صفا و صمیمیت، خاکی بودن، شجاعت، شهامت جوانمردی، مردمی بودن، فداکاری، استقامت، شکیبایی، تواضع، سخت کوشی، ولایتپذیری و ولایتخواهی، بصیرت دینی و انقلابی، شهادتطلبی و دنیاگریزی تنها بخشی از صفات برجسته پدر عزیزت بود .
اگر آلبوم ایثارگریها و فداکاری های پدر عزیزت را ورق بزنی به تمامی افتخارات شهید عزیزم میرسی پس همیشه به خودت افتخار کن که اینگونه پدر قهرمانی را داشتی.
عمو جان دشمن از پدر عزیز قهرمانت همیشه میترسید چراکه بعد از شهادت شهید عزیزم در خیلی از سایتها اسرائیل بیانیه زد که #قلب_اطلاعات_قدس را زدیم .
عمو جان ،
دل شهید وسیع و بیانتهاست زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل می شود دیگر رود نیست و اقیانوس است دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است و معدن عظمت هم بیانتهاست.
من همیشه بیاد دارم که اگر با آرامش و امنیتی دلنشین در کانون خانوادهام روزها را سپری میسازم، همه را مدیون خون سرخ شهدا میدانم چرا که خون پاک شهدا در راه اهل بیت ‹علیه السلام› جاری شده است .
. . .
کانالرسمیشهیدطریقالقـدسســردارآقازادهنژاد !
【@Martyr_Quds】
♥️¦ #روایتعشق
「 هدیه شــهــدا برای شــهــدا 」
یادمه اسفند ماه ۱۴۰۱ وقتی پدر از سوریه برگشتن ؛ دور هم جمع بودیم پدر به ما گفتن یه شگفتانه دارن و از داخل کیفشون یک جعبه بیرون آوردن یک جعبه شیشهای بعد به ما گفتن حدس بزنین از کجا اومده ما گفتیم شاید تبرک هست و یکی یکی حدس زدیم ؛ هیچکدام درست نگفتیم.
پدر گفتن از طرف #سید_حسن_نصرالله هست که به رزمندگان جبهه مقاومت و به پدر هدیه دادند ؛ داخل جعبه یک تسبیح شاه مقصود و دو انگشتر بود✨
خیلی ذوق کردم و برایمان بسیار ارزشمند و قیمتی بود هم برای ما و هم برای پدر . .
بعد از آن پدر تسبیح و انگشتر ها را داخل جعبه گذاشتن و در انتهای کشوی وسایل و لباسهایشان مخفی کردن
بعد از شهادت که سراغ کشوی لباس های پدر رفتم دقیقا همان جایی که پدر جعبه را پوشانده بودند همچنان در همان جا بود
از شهید برای ما سه انگشتر به یادگار ماند دوتایش از طرف سید حسن نصرالله
و انگشتری که هنگام شهادت بر دستان پدر بود هدیهی حاج قاسم . .💔
- خاطرهایازشـهـیـدراهآزادیقـدسومـقـاومت
ســـردارعلیآقازادهنژاد -
🌷¦ #شهید_سید_حسن_نصرالله
【@Martyr_Quds】
♥️¦ #روایتعشق
اصالتاً برای شهر کریمهی اهلبیت ‹ع› و از کودکی زیر سایهی الطاف #حضرت_معصومه ‹س› قد کشیدند .
بسیار اهل زیــارت بودند ✨؛
حتی در سالهای آخر با همهی مشغله و سرشلوغیهایشان زمانی که در قم بودند زیارتشان ترک نمیشد .
- برگیازخاطراتشهیدالقـدسآقازادهنژاد -
【@Martyr_Quds】