‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
◞#پدر_دختری 💕◜ • خاطرهای از ارادت و توسلِ شهید مدافع حرم علی آقازاده نژاد به حضرت ابوالفضل ‹علیه ا
♥️¦ #روایتعشق
◞ارتباط قلبی و دلی شهدا با امام زمان ‹عج›◜
برادر علی همیشه بعد از نماز صبح دعای عهد را قرائت میکرد .
زمان هایی که در ۸ سال اخیر به مأموریت اعزام میشدیم و در یک اتاق میخوابیدیم همیشه میدیدم که بعد از نماز صبح دعای عهد را قرائت میکرد .
که باشد انشاءالله با ظهور امام مهدی ‹عج› در رکاب ایشان بیاید . .🌿'
- بہروایترفیقوهمـرزمشهید !
• شهید طریق القدس و مدافع حرم
سردار علی آقازاده نژاد🌹'
#نیمه_شعبان ¦ #میلاد_امام_زمان
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق ◞ارتباط قلبی و دلی شهدا با امام زمان ‹عج›◜ برادر علی همیشه بعد از نماز صبح دعای عه
♥️¦ #روایتعشق
همدمشان شهدا
و عاشق حال و هواۍ شهدا و فضاۍ ملکوتی دورانِ دفاع مقدس بودن
از همان خردسالی و کودکی ما را با شهدا آشنا کرده بودن و دستمان را میگرفتن و خانوادگی زیارت راهیان نور شرکت میکردیم .
اخلاق ، رفتار و عملشان بہ سبک و مرام شهدا بود کہ براتِ شهادتشان را گرفتن و به جمع اولیاء الله و انصار دین خدا ملحق شدن
✍🏻¦ بہ روایت فرزند شهید القــدس و مدافع حرم سـردار علی آقازاده نژاد !
˹ @Martyr_Quds ˼
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق همدمشان شهدا و عاشق حال و هواۍ شهدا و فضاۍ ملکوتی دورانِ دفاع مقدس بودن از همان خ
♥️¦ #روایتعشق
قـــــرآن رفیق و انـیـسِ بابا بود✨'
همیشه یک قرآن در جیبش داشت یکی در ماشینش بود و یکی هم در کیف رو دوشی همراهش.
میگذاشت کنار اسلحه و وسایلش.
هر شب قبل از خواب قرائت زیبای قرآن از لسان بابا نوازشگر گوشهایمان بود.
وقتی سوریه بودیم بابا خیلی کار داشت . کل هفته خط مقدم بود و آخر هفته میآمد دمشق پیش ما.
من هم آن سال #ماه_رمضان دوست داشتم قرآن را کامل تلاوت کنم . پیش دل خودم با بابا مسابقه گذاشته بودم.
چشمهایش وقتی آخر هفته بر میگشت از خستگی نیمه باز بود. ولی هر وقت از بابا میپرسیدم جزء چندم ختم قرآن هستید میدیدم از من خیلی جلوتر است.
و بابا همیشه از همه جلوتر بود.
او خبر نداشت در مسابقهی من برنده شده.
بابا همیشه از همه جلوتر بود بدون اینکه با کسی مسابقه بدهد .
یک برنده همیشگی و بی ادعا.
برگی از خاطرات شهید طریق القدس و مدافع حرم سـردار علی آقازاده نژاد🌹🌱!
˹ @Martyr_Quds ˼
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق قـــــرآن رفیق و انـیـسِ بابا بود✨' همیشه یک قرآن در جیبش داشت یکی در ماشینش بود و
♥️¦ #روایتعشق
یکی از تفریحاتِ با صـفایمان با پدر رفتن به زیارت شهدا بود😌🌱،
در این سالهاۍ آخر هرگاه که تهران میرفتیم بهشت حضرت زهرا ‹س› از به یـاد ماندنی ترین قسمت های سفرمان بود و پدر بسیار دلنشین شهدا را برایمان روایت گری میکردن معمولا از قطعه شهید چمران شروع میکردیم به زیارت شهدا تا قطعه شهید آوینی و قطعه ۵۰ . .
این تصویر هم مربوط به حوالۍ ۷ سال قبل است عید نوروز بود که سفرمان را با زیارت شهدای بهشت حضرت زهرا ‹س› آغاز کردیم🌸🌿 ،
یادمه قطعه شهید چمران رفته بودیم و در نزدیک آنجا تراکم جمعیتۍ در مزار شهید علی خلیلی بود وقتی خلوت شد به پیشنهاد پدر بہ مزار شهید خلیلی رفتیم و اولین مرتبهای بود که با این شهید آشنا شدم و زیارتشان روزیم شد از زیبایی جورچین الهی کہ آن روز سالگرد شهادت شهید خلیلی هم بود💔 .
- به روایت دختر شهید ¦ #پدر_دختری 💕!
• تصویری از شهید القدس و مدافع حرم سردار علی آقازاده نژاد به همراه دخترانشان "
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
┄┅•|•⊰❁〇⃟♥️❁⊱•|┅┄ ▫️انتشار براۍ اولین بار ▫️ تـنـهـا اذانی که مــؤذن آن شـهـید است فیلم بردار آن شـه
❛❛
♥️¦ #روایتعشق
لحظاتی که در معراج الشهدا بودیم
کنار پیکر غرق نـور پدر ؛
چند دقیقهای رخصت دادن خانوادگی با پدر خلوت کنیم . با خواهرانم و مادر و زینبی که در راه بود دور پدر حلقه زدیم
مادر از عمق جان درد و دل میکردن
و زمزمههای مادرم هیچگاه فراموش نمیشود
از خاطراتمان خانوادگی میگفتن اینکہ چقد دلمان تنگ میشود برای نماز جماعت هایی که در خانه به پدر اقتدا میکردیم ،
برای صداۍ دلنشین قرآن خواندن های مرد آسمانی خانه و نجوای آسمانۍ اذان پدر که همیشه قبل از نماز هایشان خانه را با معنویت صوت اذانشان معطر میکردن . .
حدود دو هفته بعد از شهادت پدر بود
که خانم شهید کریمی یک سری عکس و فیلم به دست ما رساندن ،
پدر برای بعد از شهادتشان به فکر دلتنگی ما بودند وقتی کلیپ روح نواز اذان پدر را شنیدیم و دیدیم بسیار ذوق کردیم که چنین یادگاری ارزشمندی پدر از خود به جا گذاشتہ ،
حالا با طنین اذان پدر قلبمان را صیقل و دلمان راهی آسمان میشود🌱. .
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق یکی از تفریحاتِ با صـفایمان با پدر رفتن به زیارت شهدا بود😌🌱، در این سالهاۍ آخر هرگ
♥️¦ #روایتعشق
در دوران دانشجویی ، زمانی که در مناطق جنوب و غرب کشور به تفحص پیکر های مطهر شهدا مشغول بودند ، به شهید علی محمودوند عُلقِہ و ارادت خاصی داشتند و آنچنان دلبستهی این شهید بودند که بعد از شهادتِ شهید محمودوند ؛
در سپاه قدس نام مستعار و جهادی خود را علی محمودوند ثبت میکنند .
و در محل کارشان به محمودوند معروف بودند و سال های قبل از شهادتشان در سوریه به نام حاج محمود پدر را میشناختن .
آنچنانی که هنوز حتی بعد از شهادت پدر برخیها به پدر شهید محمودوند میگویند . . .🕊🌿"
• تصاویری از دو شهید در منطقهۍ چذابه .
✍🏻¦ به روایت فرزند شهید علی آقازاده نژاد !
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق در دوران دانشجویی ، زمانی که در مناطق جنوب و غرب کشور به تفحص پیکر های مطهر شهدا مشغ
♥️¦ #روایتعشق
وقتی از شهدا حرف میزنی
در مورد همه شون معمولا میگن خاص بود
ولی شهید محمودوند تو خاص ها خاص بود
اوایل جریان مدافعان حرم
خصوصا بچه های زینبیون
تو گیردار مسائل امنیتی میوفتادن و حتی مراسمات شهداشونم هم قوانین دست و پاگیر امنیتی زیادی داشت
بعضا هم بودن افرادی که رعایت ملاحظات امنیتی براشون همراه میشد با یه تعداد رفتارهای که ازش بوی بی توجهی به شهید به مشام می رسید
اما بین همه
یه علی اقای محمودوندی بود
که هم امنیتی بود
هم پر از شــوق شـهـادت
پر از احترام به شهید
هردوتا ملاحظه براش مهم بود و باید انجام میشد
قشنگ معلوم بود
دلش با شهدا بود
شهید بود
اولین جمله ای که بذهنم اومد بعد خبرشهادتشون
این بود که
نوش جانش
انصافا حقش شهادت بود
کاش تو گیر ودار زندگی هامون
محمودوند زندگی کنیم
نه . . .
✍🏻¦ بهروایتیکیازدوستانِشهیدعلیآقازادهنژاد '
〔 @Martyr_Quds 〕
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق وقتی از شهدا حرف میزنی در مورد همه شون معمولا میگن خاص بود ولی شهید محمودوند تو خا
♥️¦ #روایتعشق
◞بــســـیــج خــــواهــران 🌸🌿◜
هروقت از برادر علی در مورد فرزندان سوال میکردیم و احوال پرسی میکردیم .
ایشان میفرمودند : بـسـیـج خـواهـران خوبند و به فعالیت خود مشغولند .
چون این شهید دارای سه فرزند دختر بودند ، همیشه از عبارت بـسـیـج خــواهـران استفاده میکردند .
✍🏻¦ بہ روایـت یکی از دوستانِ شهید مدافع حرم سردار علی آقازاده نژاد !
#دهه_کرامت ¦ #روز_دختر
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق ◞بــســـیــج خــــواهــران 🌸🌿◜ هروقت از برادر علی در مورد فرزندان سوال میکردیم و
♥️¦ #روایتعشق
نزدیک یک سال بود کہ همراه بابا سوریه بودیم ؛ شبی بحث این شد که خیلی وقتہ مشهد نرفتیم . .
و بابا بسیار دلتنگ #امام_رضا ‹ع› بودند و دلشان برای مشهد الرضـا پر میکشید ؛
بابا به ما میگفت :
امـام رضـا ‹علیه السلام› بسیار باب الحوائج هستن و هر وقت مشکل و حاجتۍ داشتی به امام رضا ‹علیه السلام› بگی جواب میدن و به اجابت میرسونن🌱'
✍🏻¦ به روایت فرزند شهید طریق القدس و مدافع حرم سـردار علی آقازاده نژاد .
- بہ مناسبت #میلاد_امام_رضا !
˹ @Martyr_Quds ˼
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق نزدیک یک سال بود کہ همراه بابا سوریه بودیم ؛ شبی بحث این شد که خیلی وقتہ مشهد نرفتی
♥️¦ #روایتعشق
الـگـو های پدر شهدا بودند
همیشہ به شهدا غبطه میخوردن
اما حسرتۍ که داشتن نوعش متفاوت بود
حسرتۍ که باعث حرکت و عمل بود و پدر را به رفقاۍ شهیدش رساند🕊'
✍🏻¦ به روایت فرزند شهید طریق القدس و مدافع حرم سـردار علی آقازاده نژاد !
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایتعشق الـگـو های پدر شهدا بودند همیشہ به شهدا غبطه میخوردن اما حسرتۍ که داشتن نوعش متفا
31.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️¦ #روایتعشق
کرونا مهمان ناخوانده زندگیها شده بود. ماه محرم رسید و دلهایی که همیشه بی تاب روضه امامحسین میشد مانده بود مستاصل که باید چه کرد.
علی مثل همیشه سرش شلوغ بود یا پای تلفن بود یا مدام سر کار. میدانستم مسئولیتش روز به روز سنگینتر میشود.
از نوبت اول کرونا با دخترم فاطمه به صورت جهادی میرفتم بیمارستان تا به بیماران کرونایی کمک کنم. مدرک مامایی داشتم و کمک زیادی از دستم بر میآمد.
آن روز که برگشتم خانه علی پیشنهاد روضه را داد. گفت بیاییم روی پشت بام با ملاحظات بهداشتی آن زمان روضه بگیریم ، میگفت روضه های #امام_حسین ‹ع› نباید متوقف بشه . مجالس امام حسین بخاطر کرونا به صورت تعطیل و نیمه تعطیل درآمده بود.
علی با تمام مشغلههایش دلش برای مجالس امامحسین میتپید.
خاطرات آن چند شب روضه شیرین و گوارا در ذهنمان مانده. مجالسمان شبیه خود علی بود، بی ریا، بی ادعا، صمیمی و پر از معنویت.
✍🏻¦ به روایت همسر شهید !
• کلیپ و خاطرهای از روضهای که شهید القدس علی آقازاده نژاد در ایام کرونا برگزار کردن . . . "
˹ @Martyr_Quds ˼
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
۫ 𓏲࣪ ۫ 🎧❤️🩹 ۫ 𓍼ִֶָ ۫ معنای عشق های اصیل و ناب ؛ 〘 از مداحی هایِ مورد علاقه شهید راه آزادی قـدس و
🤍¦ #روایتعشق
همین ایام ماه محرم و صفر بود
نـوجوان بودم و کلاس زبان میرفتم ، آموزشگاه زبان نزدیک به محل کار پدر بود .
وقتی کلاسم تمام شد شب شده بود . با پدرم تماس گرفتم که به دنبالم بیاین و پدر گفتن مشغول کاری هستن ممکن طول بکشه تصمیم گرفتم به ادارهی پدر بروم، دیر وقت بود و اداره سوت و کور و پدر تنها بودن .
به اتاقشان که رفتم از سیستم روی میزکارشان مداحی عربی در حال پخش بود .
پدر میگفتن در میان کار و بین خلوت هایشان به این مداحی دل میسپارن❣،
اولین مرتبه بود کلیپی از هیئـات حزب الله لبنان میدیدم برایم این ارادت شیعیان لبنان به امام خمینی ‹ره› و امام خامنهای ستودنی و تأمل برانگیز بود . و از آنجا بود مثل پدر گرایش و علاقهام به جبهه مقـاومـت شدید تر شد :)"
✍🏻¦ به روایت فرزند شهید طریق القدس و مدافع حرم سـردار علی آقازاده نژاد !