eitaa logo
شهدایی
363 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
[﷽] مرده‌شوراون‌دنیایی‌روببرن‌که...؛ واسه‌گناهای‌من‌وتو صبح‌تاشب‌گریه‌میکنه!! نمیخایم‌آدم‌شیم؟!💔🚶🏻‍♂ ️ |الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الفرج
💌 🌕شهید مدافع‌حرم عبدالحسین یوسفیان ♨️اینم عاقبت تأخیر در نماز صدای اذان را که می‌شنید، دست از کار می‌کشیــــد؛ وضو می‌گرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز می‌خواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم😍 یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را می‌شنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را می‌خوانیــــم»🤨 در طول مسیــــر، عبدالحسین دائمــــاً می‌گفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خنده‌ای کرد و گفت: «اینم عاقبت تأخیــــر در نمــــاز»😏 شهدایی [@Martyrs16]
📜| 🍃| شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است.  صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود. به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(س) من خانه را مرتب کنم. احساس می‌کردم مهمان داریم.عصر بود که همسرم، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا(س)آمدند. صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قوی باش خبر شهادت محمدرضا را آورده‌اند. وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است.  من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است.... شهدایی [@Martyrs16]
وچہ‌زیباگُفت‌این‌شیرمرد:یادمون‌ باشہ‌‌ڪہ‌هرچی‌برای‌خداڪوچیڪی‌ڪُنیم درنظردیگران‌بزرگمون‌میڪنہ(:!'🌱 شهدایی [@Martyrs16]
چے‌میـشھ‌عاقبٺ‌ماھم‌بہ‌اینجا‌خٺم‌شھ!؟🖤✨ .
💢 امتیاز خانواده شهید رفته بودم کارگزینی. مسئول کارگزینی می‌گفت: حاج سید احمد، حق و حقوق "خانواده ی شهید" بودنش را از هیچ حیثی (درجه‌ای، مالی و...) نگرفته است. یک سری فرم به من داد و گفت: این‌ها را بده حاجی پر کند، تا حداقل در بازنشستگی برایش منظور شود. آمدم و با خوشحالی به ایشان گفتم و خوشحال بودم که کمکی کردم، ولی حاجی به قدری ناراحت شد و برآشفت که کمتر دیده بودم. بعد با آن مسئول تماس گرفت و با ناراحتی گفت: آنها (پدر و برادر شهیدم) رفتند و برای خودشان بهشت را خریدند؛ به من چه ارتباطی دارد که من امتیازی بگیرم!! "خاطرات سردار شهید سید احمد قریشی" شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدایی
«بانک‌اطلاعات‌شهداءمدافع‌حرم»: دو برادر شهید مجتبی و مصطفی بختی #شهادت ۹۴/۴/۲۲ #الگوبرداری_از_شهد
📌نام بچه‌هایش را از مصطفی و مجتبی به بشیر و جواد تغییر داده و آن‌ها با همین نام عنوان پاسپورت افغانستانی گرفته و راهی شام شده‎اند. 🔺ماجرای مدافع حرم شدن دو برادر مشهدی را در «سه نیمه سیب» بخوانید. شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا