شهید بابک نوری ♥️
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
✨دوست شهید نوری:
🌱یک روز قبل از سالگرد شهادت🌹 بابک بود،هرطور برنامه ریزی میکردم نمیتوانستم خودم را به مراسم برسانم.
ازاینکه کارها پیچیده شده بودن خیلی ناراحت بودم😔،باخودم میگفتم شاید بابک دوست نداره به مهمونیش برم.
🍃شب موقع خواب دوباره یادم افتاد و گفتم:
خیلی بی معرفتی،دلت نمیخواد من بیام؟باشه ماهم خدایی داریم ولی بابک خیلی دوستت دارم بااینکه ازت دلخورم😔
توی همین فکرا بودم که خوابم برد😴..
خواب بابک رو دیدم،بهت زده شده بودم ،زبونم بندامده بود.😳
بابک خونه ی ما بود.❤️
میخندید و میگفت:چراناراحتی!؟☺️
گفتم:بابک همه فکر میکنن تومردی.🌱
گفت: ✨نترس،اسیر شده بودم، ازاد شدم.
باهیجان بغلش کرده بودم و به خانوادم میگفتم:ببینید بابک نمرده،اسیر شده بود.💔✨
بابک گفت:فردا بیا مهمونیم.☺️
گفتم:چه مهمونی ⁉️
گفت:جشن سالگرد ازادیم.😉
گفتم :ینی چی⁉️
گفت:جشن #آزادیم از اسارت دنیا.🕊
بغضم گرفت😔 شروع به گریه کردم😭،از شدت اشک صورتم خیس شده بود،ازخواب بیدار شدم.
با چشمام پراز اشک نماز صبح خوندم.📿
برخلاف انتظار تمام مشکلات حل شد ونفهمیدم چطوری رسیدم به مراسم بابک.😊
گفتم بابک خیلی مردی.❤️
🎤راوی:دوست شهید🌹
#شهید_بابک_نوری_هریس❤️
#خوشتیپ_آسمانی🌙
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
✨همرزم شهید نوری به نقل از فرمانده گردان می گوید: نصف شب بابک فرمانده رو بیدار میکنه و میگه من فردا شهید میشم❗️ ، به خانوادم بگو حلالم کنن.
فرمانده میگه: حرف الکی نزن برو بذار بخوابیم. 😒
میخوابه و خواب میبینه که بابک شهید شده و از خواب میپره . پیش خودش میگه نکنه فردا بابک شهید بشه! نقشه میکشه که صبح به راننده پشتیبانی بگه به یه بهانه ای بابک رو با خودش ببره عقب و یه جایی جاش بذاره
دوباره میخوابه...😴
صبح از خواب بیدارش میکنن و میگن باید آتیش بریزیم رو سر دشمن...
تو این شلوغی ها نقشهش یادش میره...
"چند ساعت بعد"
خمپاره میخوره به ماشینی که بابک کنارش بوده😭... و به شدت از ناحیه پا مجروح میشه...
قصد داشتن بابک رو با آمبولانس به عقب برگردونن که...
آمبولانس راه رو گم میکنه و...
"چند ساعت بعد"
بابک شهید میشه...😭💔🕊
#شهید_بابک_نوری
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🎀🔮›
•°
مادر شهید نوری میگوید:
همه سرزنش میکردند برای به دنیا اومدن بچه بعدی
میگوید انقدر گفتند که
سعی کردم بچه را از بین ببرم از پله ها میپریدم وسایل سنگین جابه جامیکردم
اما به خود امدم بچه ای از وجود خودم
رو از بین نبرم
انگار خدا خواست .
بچه به دنیا بیاید بشود تمام جان مادرش بابک مادر
با تموم سخنان مردم کنار بیاید
و بابکش بشود مدافع حریم عشق🙃♥️
•
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه🌹
صحبت های شهید بابک نوری هریس:
برا ناموس رفتیم
این حرفا رو نزنید🙂
[@Martyrs16]
‹❄☃️›
•°
آخرین بار که دیدمش دو روز بعد رفت سوریه.اومد پیشم .همیشه میومد دم اتاق من..
یک چفیه گردنش بود😔 واجازه گرفت مثل همیشه اومد نشست....
گفت:🌸من امروز اومدم هر کاری داری به شما کمک کنم و ماشین هم دارم🌸
من هم چند تا مورد تایپ نشده گواهینامه هلال احمر داشتم و باید میبردم کافی نت.....
با اصرار،،بابک💓عزیز از من گرفت و بردش و بعد از ۲ساعت برگشت و برام آماده کرده بود..
هرچی بهش گفتم فاکتورشو بده؟؟چه قدر شد؟؟
گفت:🌸بعد حساب میکنیم ،،حالا میام بعدا😔🌸
واون روز با خیلی از بچه ها شوخی و خنده کرد..وخیلی خوشحال بود و در آخر به من گفت :
🌸من دارم میرم آلمان..چند روز دیگه برمیگردم🌸
من از طریق دوستای صمیمیش متوجه شده بودم....ومدام اشک میریختم و میدونستم بابک❤️دیگه بر نمیگرده😭
ولی بابک ❤️همچنان لبخند میزد و رفت و دیگه نیومد😔😭
•°
#شھید بابڪ نورے
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
‹🌱💚›
•°
دماغ عملی تو اینجا چیکار میکنی❗️
آقای ندافی (یکی از همرزمان شهید نوری) که به سوریه رفته است.
ایشون هم استانی شهید نوری هستن؛ میگویند:
موقع اعزام به سوریه؛ بابک را دیدم. جوان زیبارو و خوش سیما، به او نمیخورد مدافع باشد.
جلو رفتم و به بابک گفتم:" تو اینجا چیکار میکنی دماغ عملی؟؟
تو الان باید در خیابان گلسار رشت بگردی و خوش بگذرانی، نه در سوریه که غیر از توپ و تفنگ خبری نیست.❗️
بابک نگاهم کرد؛ چشم های زیبایش را به من دوخت. منتظر جوابی بودم اما چیزی نگفت!! سکوت کرد و سکوت. فقط لبخند زد...🙂
لبخندی که بعدها مرا شرمنده کرد..💔
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
‹✨💛›
•°
دوست شھید:
یه شب من بیمار شدم و شهید بابک نوری هم منو رسوند درمانگاه بعد از درمانگاه🏥 باهم دیگه رفتیم یه آبمیوه فروشی و باهم یه چیزی خوردیم در همون حال که داشتیم باهم صحبت میکردیم برگشت به من گفت داداش من برم سوریه دیگه برنمیگردم این به من الهام شده...❗️
من اولش جدی نگرفتم و گفتم انشاالله صحیح و سالم برمیگرده ولی به فیض بزرگ شهادت نائل شد🕊
هنوز که هنوزه دارم میسوزم...😭
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
- دیگهسفارشنکنمها!
+ ازبَرشدممامانجان!
- بازبگودلمآرومبشه..
+ سعیمیکنمتیرنخورم.
- دیگه؟!
+ اگهخوردمشهیدنشم..
- دیگه؟!
+ اگهشدمپلاکموگمنکنم..
- خب؟!
+ اگهگمکردمزیرآفتابنمونم(:💔 ..
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]