eitaa logo
شهدایی
362 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Great-144p 1.mp3
3.19M
🌱 شیخ رجبعلی خیاط و موقعیت گناه.... ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
-
شهدایی
-
آقا بیا كِ قحطیِ غیرت فرا رسیده ..! 🌱|@Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍀زندگینامه 🍀🍃 🍃حضرت ام البنین س🍃 🍃بمناسبت سالگرد وفات آن بزرگوار: ☀️ بانو فاطمه کلابیه ( ام‌البنین س) از قبیله‌کلابیه و دختر حزام بن خالد هستند. ☀️ عمو و پدران این بانوی مکرمه؛ در زمینه رزم و شجاعت و ادب و شعر ؛ در میان قبایل عرب ؛ مشهور بودند. ☀️ایشان بعد از سالها از شهادت حضرت فاطمه زهرا س (حدود ۱۵ سال) ؛ به همسری امام علی ع برگزیده شدند ؛ ☀️ایشان یک روز قبل از خواستگاری؛ در عالم خواب دیدند که به ایشان گفته شد : ☀️بزودی صاحب یک ماه نورانی و سه ستاره درخشان خواهی شد در حالی که پدرشان بعد از پیامبر ص سید و سرور همه انسانهاست؛ ☀️دراوایل ازدواج ؛ بانو فاطمه به امام علی ع عرض کردند : لطفا مرا فاطمه صدا نزنید ؛ چون نمیخواهم فرزندان دلبند فاطمه زهرا س بیاد مادرشان بیافتند وناراحت شوند 🌷 ولذا امام علی‌ع به احترام درک عمیق و اخلاص و عشق به خاندانِ ولایت آن‌بانو ؛ نام ام البنین را برروی ایشان گذاشتندو سپس گفتند که آن رویای صادقه بوقوع خواهد پیوست و تو مادر پسرانم خواهی شد. 🍃بانو ام البنین از امام علی ع ؛ صاحب چهار پسر بنام های : عباس ع ؛ عبدالله ؛ جعفر و عثمان شدند. 🍃امام علی ع در این خصوص فرمودند: سه تن از فرزندانم از ستارگان آسمان ولایتند و عباس هم بعنوان ماه بنی هاشم است. ☀️هر چهار فرزند این بانوی بزرگ؛ در واقعه کربلا در رکاب امام حسین ع شهید شدند . ☀️این بانوی عظیم الشان نیز در سال ۶۴ هجری قمری و حدود سه سال بعد از واقعه کربلا وفات یافتند ؛ 🥀 مدفن این بانوی بزرگ در قبرستان بقیع شهر مدینه قرار دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطوری امام حسین دوست داری اما حجاب رو نه؟ ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فدایی چادر ... -یادگار-مادرم ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
be-eshghe-shahe-karbala.mp3
3.14M
به عشق شاه کربلا حسین شهیدبی کفن ایناشدن فدایی ناموس ملت و وطن .... - چادر ●کانال شهدایی🕊 [@Martyrs16]
chon-ke-be-bibi-del-bastam.mp3
4.09M
همه خون دارن میدن ... تا حس کنی توحجابت پراز امنیت مملوآرامشی ... هنوچادری که سرمیکنی ... میبینی که این همه فدایی داره ... ؟ واسه یک نخش مثل فاطمه یکی حاظره جونشه بزاره ....💔 -چادر ●کانال شهدایی🕊 [@Martyrs16]
دختر خانمی که عکس حاج‌قاسم رو پاره میکنی و جیغ میکشی بدون اگه سرت به بدنت چسبیده صدقه سر سلیمانی هاست... بلایی که داعشی‌ها بر سر زنان ایزدی آوردن... بچه رو جلوی مادرش کشتن و به مادرش گفتن اگر میخوای بهت تجاوز نکنیم باید گوشت‌شو بخوری.... بچه رو سر بریدن و مادر گوشت بچه شو خورد.... -چادر -فاطمی ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب بریم برای معرفی شهید والامقام...😍 "شهیدمحمدرضاحقیقی"😍✨🍃🕊👇
🍁معرفی شهدا🍁 شهید محمدرضا حقیقی فرزند محمدحسين متولد 1343/08/10 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1367/04/21 محل شهادت : زبیدات مذهب : شیعه دین : اسلام تحصیلات : دیپلم درجه : سرباز استان سکونت : خراسان رضوی شهر سکونت : مشهد روستا سکونت : 0 نوع استخدام : سرباز تعداد فرزندان : 0 تعداد پسرها : 0 تعداد دخترها : 0 تاریخ حادثه : 1367/04/21 استان حادثه : خوزستان محل دفن : بهشت رضای مشهد علت شهادت علت شهادت : دفاع مقدس عامل شهادت : حمله رژیم بعث عراق شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن محمدرضا حقیقی در کسوت سرباز ژاندارمری داوطلبانه به جبهه های دفاع مقدس اعزام شدند در مورخ 1367/04/21 در منطقه زبیدات حملات رژیم بعث عراق به شهادت رسیدند، پیکرپاک شهید بعداز 31 سال توسط گروه تفحص شناسایی و به میهن بازگردانده شد. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
لحظه‌ای که محمدرضا را کنار قبر گذاشتند و در جعبه را باز کردند همه آمدند و از شهید خداحافظی گرفتند، من یک مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از این که پیکر شهید را وارد خاک کنند یک زیارت عاشورا بخوانم. گوشه‌ای دورتر از قبر نشستم و مشغول زیارت عاشورا بودم که شهید را بلند کردند و در قبر گذاشتند. همین که من رسیدم به «السلام علیک یا اباعبدالله» یک دفعه شنیدم که پدرش با صدای بلند می‌گويد مادرش را بگویید بیاید. ابتدا تصور کردم بخاطر آخرین لحظه دیدار و وداع با فرزندم مرا صدا می‌زنند، که من گفتم رویش را بپوشانید که یک دفعه پدر شهید و تمام جمعیت یک صدا فریاد زدند «شهید دارد می‌خندد» ولی آن لحظه بنده باور نکردم، گفتم شاید احساساتی شده‌اند. آخر مگر می‌شود جسدی که پنج روز در سردخانه بوده و گردنش به حدی خشک که ما مجبور شدیم برای در آوردن پلاک، زنجیر را پاره کنیم بخندد. در آنجا یاد این شعر شاعر افتادم که می‌گفت: «روزی که تو آمدی ز مادر عریان/ مردم همه خندان و تو بودی گریان/ کاری بکن ای بشر که روز رفتن/ مردم همه گریان و تو باشی خندان.»همه می‌پرسیدند چرا شهید خندید؟ چند روز بعد از مراسم، عکسهای قبل از خاکسپاری و لحظه خاکسپاری به دست ما رسید. آنها را که کنار هم می‌گذاشتیم، همه نشان از واقعیت این قضیه داشت. اما آنچه باعث یقین بیشتر شد این بود که سه روز پس از خاکسپاری محمدرضا را در خواب دیدم. گفتم محمدرضا، مگر تو شهید نشده‌ای؟ گفت «بله»، گفتم پس چرا خندیدی؟ گفت «من هر چیزی را که در آن دنیا و این دنیا بهتر از آن و بالاتر از آن و قشنگ‌تر از آن نیست، دیدم، به همین دلیل خندیدم.
این جمله را که گفت از خواب بیدار شدم. یک سند دیگر که نشان از خنده محمدرضا بود، چیزی بود که در وصیت‌نامه نوشته بود. حافظ شعری دارد با این مضمون که «روی بنما و وجود خودم از یاد ببر ...خرمن سوختگان را گو باد ببر ....ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا ....گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر ...روز مرگم نفسی وعده دیدار بده ....وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر» كه محمدرضا در نسخه اصلي مصرع دوم را خط زده و نوشته بود: «وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر» كه همين بيت وصف حالش شد. «روز مرگم نفسي وعده ديدار بده/ وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر» ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
محمودرضا سه ترکش از عملیات والفجر 8 در بدنش به یادگار داشت که پزشکان تنها یک ترکش را درآورده بودند و دو ترکش هم در بدنش باقی مانده بود. به او تذکر داده بودند که وقتی شرایطش بحرانی شده بود باید ترکش‌های دیگر را هم از بدنش در بیاورد.قبل از عملیات کربلای چهار می‌گفت: مادر جان نگاه کن دیگر نمی‌توانم دمپایی را درست به پایم کنم. انگشتانم حس ندارد، هربار که از او می‌خواستم که برای عمل جراحی برود به شوخی می‌گفت: «هر وقت که کفش نو خریدم برای عمل هم می‌روم».11 ماه بعد از شهادت محمدرضا؛ محمودرضا در عملیات کربلای 4 شرکت کرد و در جزیره سهیل شهید شد. 14 سال بعد محمودرضا را به همراه 600 شهید ابتدا به مزار امام خمینی(ره) و سپس به حرم امام رضا(ع) برده بودند.چند شب قبل از اینکه محمودرضا را بیاورند خواب دیدم که به همراه همسرم روبه‌روی حرم امام رضا(ع) ایستاده‌ام و خادم‌ها دور من را گرفته‌اند. یک مدال بزرگ و زیبا به گردن من انداختند، ابتدا مدال را از چشم مردم پنهان کردم؛ ولی دوباره خادم‌ها یک مدال دیگر به گردنم انداختند و گفتند «پنهانش نکنید همه باید این مدال را بر گردن شما ببینند». سه روز بعد جنازه محمودرضا رسید؛ چند تکه استخوان و یک پلاک و تکه‌ای از بادگیرش بود.بعد از شهادت محمودرضا از دانشگاه امام حسین(ع) تماس گرفتند و گفتند چرا محمودرضا که با رتبه سه رقمی در دانشگاه پذیرفته شده برای تکمیل ثبت نامش به دانشگاه نمی‌آید؟ تا قبل از تماس از دانشگاه ما حتی نمی‌دانستیم که محمودرضا در دانشگاه قبول شده است؛ هیچ کدام از کارهای‌شان بوی ریا نداشت.گاهی از من می‌پرسند، از اینکه فرزندانت شهید شده‌اند ناراحت نیستی؟
شهدایی
محمودرضا سه ترکش از عملیات والفجر 8 در بدنش به یادگار داشت که پزشکان تنها یک ترکش را درآورده بودند و
اشک نمی‌ریزی؟ می‌گویم کسی ناراحت می‌شود و اشک می‌ریزد که خسارت دیده باشد؛ اما پسران من آبروی من را در دنیا و آخرت حفظ کردنداز دلی تنگ برای دل‌های تنگ گذشت و ندانستیم که چگونه گذشت، روزهایی گران‌قدر که قدر آن را ندانستیم و از دستشان دادیم، دلم می‌سوزد که چرا هنوز عده‌ای در دامنه کفر قدم بر می‌دارند و به خیالشان در حال صعود قله‌ی پیروزی هستند، دلم می‌سوزد که چرا عده‌ای آنچه را که می‌بینند باور می‌کنند و به ورای آن باور ندارند، دلم تنگ می‌شود برای روزهایی که لب‌هایی خندید و لب‌هایی ترک خورد، چشمانی روی هم رفت و برای همیشه بسته شد و تنها شعری را سرود برای آزاده زندگی کردن یک ملت، چقدر سخت است دیدن و به‌ اجبار خندیدن به‌جای گریستن، ای کاش فقط یک بار لب‌هایتان بجنبد تا دل‌های‌مان شفا بگیرد. ما هنوز منتظریم تا برگردید. شوق رهایی که در چشمانتان سرودن گرفت از آن لحظه غربت دل‌های ما را به تسخیر در آورد.می‌گویند ما نسل سوخته‌ایم؛ نه می‌توانیم مانند همسال‌های‌مان فکر کنیم و نه بودیم تا به یاری‌تان بشتابیم. چقدر سخت است در برزخ بودن. ما میان دو نسلیم که فاصله بین آن بسیار است. نوشتن درباره نسل پروانه‌ها سخت است؛ به‌راحتی در قاب نمی‌گنجند و به خواب نمی‌آیند، وصف کردنشان مشکل است. قلم کم می‌آورد؛ گاه می‌نویسد و گاه نمی‌نویسد و گاه از حرکت می‌ایستد و ما برای نمایش شیدایی آن آسمانیان خود شیدا شده‌ایم.در تجلی حق تکرار وجود ندارد، یک بار می‌آیند و یک بار گلچین می‌شوند پیش از آنکه ببینی‌شان و بشناسی‌شان، یاری‌مان کنید و مدارا کنید با مشتری‌هایی چون ما، قلم  به دست و سر در گم به دیار شما آمده‌ایم. من به تعداد شهدایی که می‌شناسم بزرگ می‌شوم در اتوبوس شب صحنه‌ای است که مرحوم خسرو شکیبایی از پسرک می‌پرسد چند سالت است و پسرک پاسخ می‌دهد 17 سال، و یک کشیده‌ای که از خود خسرو شکیبایی خورده بود و دیدار با هر شهید برای ما حکم آن کشیده را دارد، مثل ماه محرم، ماه رمضان، دیدار با هر خانواده شهید قبل از هر برکتی حکم بزرگ شدن ما را دارد.بزرگمان کنید آن‌قدر که مثل شما تاب ماندن نداشته باشیم و دل بکنیم از این زمین خاکی، ما را آسمانی کنید، مسافران وادی خطر پویندگان راه بقا خدا نکند که فقط عکس شما در دل‌هایمان نقش بندد و نه مشی‌تان. برای تماشای قاب‌های غیرت چه بهایی باید پرداخت؟ متاع قلیل جان کفایت می‌کند و دست بلند دعا با رمز یا الله، یا الله، یا الله... ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 [@Martyrs16]