💛✨
یک روز بی مقدمه پرسید:
صدفی! می خوای عاقبت به خیر بشی؟
فوری جواب دادم : معلومه حاجی ! چرا نخوام.
انگار که بخواهد یک گنج را دو دستی بگذارد توی بغلم با اشتیاق گفت : زیارت عاشورا بخون
من از زیارت عاشورا خیلی چیزا گرفتم .
اگه می تونی هر روز بخون ، نمیتونی هفته ای یه بار بخون ، نمیتونی ماهی یه بار بخون.
حاجی ! من مداحم ،زیاد#زیارت_عاشورا میخونم .
دستی روی شانه ام زد : نه اونا که برای مردم میخونی
تنهایی بشین توی خلوت برای خودت بخون.
💛سردار_دلها❤️
🕊️شهید_حاجقاسم_سلیمانی🕊️
🕊️🕊️🕊️
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش من هم یک کبوتر بودم
دائم درطواف گنبدت ،،،🥲
#هشت🌱
🕗ساعت سلام 🕊️
🕊️🕊️🕊️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلىعلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّو حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
و مَنْ تَحْتَ الثَّرىالصِّدّیقِ الشَّهیدِصلاةً کَثیرَةً تامَّةً
زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
🕊️🕊️🕊️
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی
الرضاالمرتضی(ع)...
🌼💛✨
🌱امام صادق علیه السلام:
عمل خالص آن عملی است که دوست نداری دربارة آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعریف و تمجید کند.
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
🌟🧡
✨امام علي عليه السّلام فرمودند:
كسى كه كيفر و مجازات را باور دارد جز كار نيك انجام ندهد.
✨✨✨
📚غررالحکم ، باب جزا
اخلاق و توصيه ها
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماهم دلتنگیم،،،😭
ماروهم شفاعت کن#حاجی🥲
🕊️شهید_حسین_همدانی🕊️
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
🕊✨🕊
... علامه طباطبايى در مقابل شاگردان عصبانى نمىشد و سابقه نداشت به فراگيران سخنان اهانتآميز بگويد يا با آنان تندى كند، سراپاگوش بود و چون حرف اشكالكننده به پايان مىرسيد جوابش را به آرامى مىداد و او را قانع مىنمود.
جوانى به نام سيد احمد... بود كه از محضر علامه بهره برد ولى درسهاى حوزه را ادامه نداد و به دانشگاه رفت. او در آغاز از علاقهمندان علامه بود ولى چون از دختر ايشان خواستگارى كرده و جواب رد شنيده بود با عقايد اين فيلسوف از در مخالفت برآمد و اشكالاتى بر تفسير الميزان نوشت كه تحت عنوان حول الميزان به زبان عربى چاپ شد.
برخى شاگردان خدمت استاد رفته و خاطرنشان ساختند چنين اثرى عليه تفسيرتان منتشر شده است، در شأن شما نمىباشد كه جواب او را بدهيد ولى اجازه دهيد آن را بدون پاسخ نگذاريم.
ايشان فرمودند: ولا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاّ بِأَهْلِه. نقشهاى كه او كشيده براى خودش خسارت مىآورد و تيرى كه رها كرده به سوى وى كمانه مىكند. و طولى نكشيد كه اين جوان فوت نمود.
يكى از دوستان مىگفت: در يک سفرى كه از تهران مىآمدم بنده خدايى از اهالى آذربايجان در ماشين، پهلويم نشسته بود. به مناسبت گفتم: اهل كجاييد؟ قم چه كار داريد؟
گفت: قصد دارم به زيارت بارگاه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بروم ولى يك كار واجبترى هم دارم. مىخواهم خدمت علامه طباطبايى بروم، راستى خانهاش كجاست؟
و رفته رفته ماجرا را تعريف كرد، و افزود دوستى داشتم به نام سيد احمد... كه همشهرى ما بود و اخيراً مرحوم گرديد.
چند شب پيش او را در عالم رؤيا مشاهده كردم. خواب آشفته و نگران كنندهاى ديدم؛ مشاهده نمودم قيامت برپا شده و فرشتگان الهى اين دوست تازه درگذشته را مىكشند و به طرف جهنم مىبرند. وقتى نگاهش به من افتاد شروع كرد به داد زدن. فرياد زد: فلانى فلانى به دادم برس. گفتم: چه مىگويى؟ چرا به اين وضع دچار شدهاى، مگر چه كردهاى؟ گفت: برو قم و به علامه طباطبائی بگو مرا حلال کند. از او عذرخواهی نما که من اسباب اذیت و رنجاندن او را فراهم کردم. از وحشت از خواب پریدم. حالا دارم نزد ایشان می روم تا وظیفه ام را انجام دهم. بعد که با علامه دیدار نموده و این ماجرا را مطرح کرده بود ایشان با نهایت فروتنی به گریه افتاده و برای او استغفار نموده بود.
📚تماشای فرزانگی و فروزندگی _ ص ۲۶،۲۸ .
از آیت الله شیخ حسن مجد ارموی شاگرد علامه طباطبائی منقول است که ؛ حضرت علامه پس از شنیدن عاقبت آن سید توهین کننده فرمودند: گیرم خدا او را به آتش بسوزاند چه سودی به من می رسد! و بزرگوارانه او را بخشیدند.
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
بنبلا نخستین رئیسجمهور الجزایر:
ملل عرب باید زنده شدن اسلام را در قرن بیستم مدیون انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی(ره) بدانند. این انقلابی است که دنیای غرب را اجباراً دگرگون خواهد ساخت و بسیاری از رژیمهای موجود در جهان عرب دیر یا زود سقوط خواهند کرد زیرا آوای نهضت امام خمینی(ره) در دورافتادهترین نقاط جهان اسلام به گوش میرسد.
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۲۹ و ۱۳۰ _.... کانه اینهمه ظلم و ظالم اصلا به چشم
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۳۱ و ۱۳۲
_...اونم از کژفهمی آدمهاست و ربطی به آموزه های دینی نداره، مثلا جنگ صلیبی بوده دیگه...
چقدر کشته داشته؟ به اندازه 2 روز اول جنگ جهانی دوم!
جنگها و کشتارها و تمام مصائب روی کره زمین زاده همین تفکر مسمومه که مقابل خدا ایستاده و ادعای خدایی داره
اصلا خدا دین نازل میکنه که جلوی سلطه اینها بر مردم رو بگیره بساط ظلم اینا رو جمع کنه!
ثانیا ژانت اکثریت سازی که منطق سازی نمیکنه لزوما!
یعنی اگر اوضاع برعکس بود و دین تو پرتعداد ترین دین جهان نبود تو به این دلیل رهاش میکردی؟
یعنی اون اوایل مثلا در روم که بخاطر فشار حاکمیت و دست پنهان یهود مسیحی بودن جرم بود و مجازاتش اعدام و تعدادشون کم بود و مخفی بودن، مسیحیت ارزش نداشت و الان چون طرفدار پیدا کرده مهم شده؟
اینکه آدمهای بیشتری به یک تفکر باور و اعتقاد داشته باشن میتونه دلیل حقانیتش باشه؟
آیا میتونیم تک تک این افراد رو پایش کنیم ببینیم از چه سطح درکی نسبت به تعالیم اون دین برخوردارن؟
میشه فهمید چند درصدشون شناسنامهای ان؟
دین باید استدلال و منطق برای ارائه داشته باشه و با اون سنجیده بشه
بعدم مگه من دشمن مسیحیتم منم که گفتم مسیحیت دین الهیه نجات بخش امت یهود بوده
یهودیت هم همینطور
گفتیم دین الهی بوده اولین دینی که به سمت تشکیل تمدن الهی خیز برداشت
اصلا همه اینها یک دین بودن
خدا قصد تفرق نداشت بشر هی دین رو منحرف میکرد خدا نسخه آپدیت رو که میفرستاد با نسخه ویروسی شده کلی تفاوت داشت
با نفس عمیقی سکوت کوتاهی ایجاد کردم و بعد باز ادامه دادم:
_توی آیه 102 به شروع یادگیری جادو جنبل در بنی اسرائیل اشاره میکنه و نکته جالبی داره میفرماید چه بد چیزی بود آنچه خود را بدان فروختید!
عاقبت بخیریشون رو فروختن تا رفاه و قدرت بدست بیارن...
نمایشنامه دکتر فاستوس رو دیدی؟
_نه ولی خوندمش...
_اونجا دکتر فاستوس روح خودش رو به شیطان میفروشه تا توی زمستان آب گرم و توی تابستان آب خنک داشته باشه... نمادی از رفاه! یعنی بخاطر بدست آوردن رفاه و تکنولوژی رفاه آور حاضر شد عاقبتش رو قربانی کنه...
_آها شما تکنولوژی رو شیطانی میدونید درسته؟
_به هیچ وجه نه تکنولوژی و نه رفاه شیطانی نیستن الان من تکنولوژی گریزم؟
پس اینا چیه که استفاده میکنم این گوشیم این لپ تاپم
ما باید از امکانات این دنیا استفاده کنیم اما در خدمت #هدفمون
اینکه اون رو هدف قرار بدیم غلطه! اینکه برای بدست آوردنش هر کاری بکنیم غلطه
این چیزی که منظور این آیه ست و این نمایشنامه هم بیانش میکنه اینه!
حالا یه چیز مهمتر
با همین مطالعه ابتدایی از قرآن هم این نکته مشهوده که قرآن به عنوان یک کتاب روی تورات اشراف 100 درصد داره.
اما یه سوال اینجا پیش میاد اونم اینکه چطور ممکنه یک امی غیر یهودی یک کتاب به حجم و سنگینی تورات رو انقدر دقیق بشناسه
اصلا تورات که مثل قرآن تو خونه همه نبود که راحت گیر بیاد فقط دست احبار و علماشون بود به نظرت اونا متونشون رو در اختیار یه غیر یهودی قرار میدادن که بخونه؟
به هیچ وجه!
به همون مردم خودشون هم نمیدادن
سالی چند بار تو مراسما از رو یکمش رو برای مردم میخوندن همین
بعدم برفرض محال اگر اینکارو کرده بودن نمی اومدن بگن و آبروشو ببرن؟
آیه 111 رو ببینید
واقعا قبل از قرآن چه زمانی و چه کسی از بشر خواسته بود فکر کنه و دلیل و استدلال بیاره؟ کدوم مکتب کدوم ایدئولوژی؟
اصلا کسی که از حقانیت خودش اطمینان نداشته باشه مردم رو به تفکر و تحقیق و مطالعه دعوت نمیکنه
با چیزهای دیگه ای سرشون رو گرم میکنه...
مثل مکاتب بت پرستی
اصلا همینکه این دین کتاب داره و مدام از علم حرف میزنه گویای سطح جهان بینیشه
کتایون:_یه سوال دارم از ۱۱۵...
دلیل وجود #قبله چیه؟ درحالیکه شما میگید خدا همه جا هست؟ پس چرا باید به سمت یک خونه ی سنگی عبادت کرد؟ به نظرت دلیلش تاثیر پذیری از بت پرستی نیست؟
ژانت بعد از مدتها به حرف اومد:
_منظورت رو متوجه نشدم کتی
_میگم این پیامبر ادعا میکنه دین موحد آورده ولی چون متاثر از فرهنگ بت پرستیه باز یک خونه سنگی رو میکنه جهت سجده مردم!
تازه خونه ای که توش پر از بته!
انگار یادش رفته خودش گفته خدا همه جا هست اما تو همین کتاب چندین بار میگه روی خود رو به طرف خدا بگردانید(در نماز) انگار خود خداتون هم این تعریف رو قبول نداره و برای خودش جا درنظر گرفته
وگرنه وجود لامکان که جهت نداره همه جا هست درسته؟
ژانت نگاه منتظرش رو به من دوخت و من هم جواب دادم:
_اولا سجده به خانه کعبه که به قول تو سنگی و پر از بته در صورتی شرکه که خود خانه مد نظر باشه
ولی هیچ مسلمونی موقع نماز حتی به ذهنش هم خطور نمیکنه که داره کعبه رو تقدیس و عبادت میکنه اصلا همچین تصویری توی ذهنش نمیاد چون از اول اصلا....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۳۱ و ۱۳۲ _...اونم از کژفهمی آدمهاست و ربطی به آمو
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۳۳ و ۱۳۴
_...چون از اول اصلا اینو یادش ندادن
هیچ وقت به کعبه توجهش ندادن کاملا برای همه حل شده ست که ما در نماز فقط خدا رو عبادت میکنیم
اما اینکه حکمت وجود قبله چیه، وجود قبله نمادی برای #وحدت و یکپارچگیه
درسته خدا فقط توی خونه ش نیست و همه جا هست ولی اون خانه زمینی یک نماده که خدا خودش برای خودش در نظر میگیره
و مثل یک قرارداد برای عبادته و طبیعتا بهش توجه ویژه داره
چون اون مکان مکان خاصیه
جدا از اون یکم دقیق بشی میبینی چقدر جذاب و قشنگه
که به محض پخش یک آهنگ خاص که همون #اذانه و به نوعی صدای خدا در دعوت بندگان به عبادته همه ی مسلمان ها در همه جای جهان مثل یک سری براده آهن حول یک آهنربا جمع میشن و به یک جهت یکسان توجه میکنن و یک وجود واحد رو عبادت میکنن
همه در یک زمان خاص و یک جهت خاص و با اعمال یکسان
خب این خیلی جذابه وحدت آفرین و زیباست واقعا این نظم
کاملا تشکیلاتی!
ژانت آروم گفت:
_آره واقعا عبادت دسته جمعی و پرجمعیت با حرکات یکسان خیلی جذابه**
بلند شدم و چراغ آشپزخانه رو روشن کردم
هوا رو به تاریکی میرفت
استکانهای خالی دمنوش رو تو سینک گذاشتم و آب رو باز کردم:
_پس قبله لازمه چون #مظهر_وحدته اما اینکه چرا کعبه
چون مکان #خاص و مقدسیه جاییه که آدم و حوا بعد از هبوط هم رو پیدا میکنن و اولین بار یک خونه به نیت عبادت خدا اونجا میسازن
و سالیان بعد خدا خودش مستقیما دستور ساخت خونه ش رو مجدد به ابراهیم و اسماعیل میده و اونها بناش میکنن
پس کعبه اونقدری تقدس داره
که بخاطر حضور چند تا بت ازش صرف نظر نشه
کعبه اصالت داره این بت ها هستن که باید بیرون برن و چند سال بعدش هم میرن
مهم اینه که هدف تو از این عبادت چیه وقتی هدف تو خداست و این کار هم به دستور خداست چه اهمیتی داره اون تو چی گذاشتن
کتایون دوید توی حرفم:
_همین که میگی پیامبر و خانواده ش به دین حضرت ابراهیم بودن درحالیکه آخرین دین در اون زمان مسیحیت بوده
مگه نمیگید ادیان آپدیت همن پس چرا پیامبرتون خودش آپدیت نبوده و آخرین نسخه رو استفاده نمیکرده؟
استکان های شسته رو توی آبچکون گذاشتم و روی صندلی نشستم
هنوز کوفتگی توی بدنم مونده بود ولی ناچار بودم از خودم کار بکشم که هرچه زودتر روبه راه بشم:
_ادیان همیشه جهانی نیستن بیشتر قومی و امتی هستن
یهودیت و مسیحیت برای قوم خودشون وجوب داشتن و فقط دین حضرت ابراهیم و بعدش اسلام جهانی بودن
البته تصدیق همه ادیان و پیامبران واجبه ولی گرایش بهشون نه
ببین پیامبرا سه دسته ان یا تبلیغی ان
یا شریعت و دین به همراه دارن
همون پیامبران اولوالعظم که همه باید تصدیقشون کنن و هر کس درکشون کرد بهشون ایمان بیاره
یا در بالاترین درجه رسولانی هستن که رسالت جهانی دارن که قرآن با واژه امام تعریفشون میکنه
و اونوقته که بر تمام انسانها در طول تاریخ پذیرش اون دین واجب میشه فقط هم دو نفر این مقام رو دارن در بین پیامبران
ابراهیم و رسول الله
قرآن فقط دو جا الگو معرفی میکنه
کان فی ابراهیم اسوه حسنه
کان فی رسول الله اسوه حسنه
پس طبعا پیامبر و خانواده ش قبل از نزول اسلام به دین حنفیت(دین حضرت ابراهیم) بودن چون یهودیت و مسیحیت ادیانی بودن که برای قوم بنی اسرائیل نازل شده بودن
البته گرایش بهش اشکال نداشت ولی واجب شرعی هم نبود
خصوصا بعد از اونهمه تحریف دیگه منطقی نبود!
در مورد اینهم که گفتی خدا توی قرآن میگه رویتان را به سمت خدا کنید درحالیکه ما میگیم خدا لامکانه و همه جا هست، ببین جریانهای فکری جناح دارن سمت و سو دارن
درسته حق و باطل ذی مکان نیستن ولی جهت دارن. روی خودت را به طرف خدا بگردان بجز اینکه اشاره به تمایل به قبله در نماز داره، یعنی جهت گیریت این طرفی باشه
جهتت جهت خدا باشه جهتت صراط مستقیم باشه
راه جهت داره دیگه درسته؟
صدای اذان بلند شد و من با همون سستی از جا بلند شدم:
_بعد نماز ادامه میدیم فقط متاسفانه امشب شام نداریم!
در سرویس باز بود و داشتم وضو میگرفتم برای همین صدای ژانت رو شنیدم که راحت گفت:
_من اسپاگتی دارم تا نمازتو بخونی درست میکنم
از سرویس بیرون اومدم
دستی به صورت خیسم کشیدم و من باب یادآوری گفتم:
_فقط گوشت...
ژانت:_خیالت راحت گوشت نمیریزم
...
از نماز که برگشتم ژانت اسپاگتی رو حاضر کرده بود. غذای مورد علاقه ش که هم راحت پخته میشد و هم راحت خورده میشد!
پشت میز نشستم و با شرمندگی گفتم: _دستت درد نکنه ژانت خیلی زحمت کشیدی کلا شام یادم رفته بود
ژانت:_ شام حاضر کردن که وظیفه ی تو نیست ما هم باید کمک کنیم دیگه
کتایون چنگالش رو توی غذا فروبرد:
_ولی من هنوز هیچ کاری نکردم یعنی البته ما رو لایق نمیدونید وگرنه بدم نمی اومد جبران کنم!
متعجب نگاهش کردیم
خودش حرفش رو کامل کرد:
_فکر نکن....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۳۳ و ۱۳۴ _...چون از اول اصلا اینو یادش ندادن هیچ
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۳۵ و ۱۳۶
_فکر نکن متوجه نشدم اونروز پول پیتزاها رو از کیفم برنداشتی اتفاقا خیلی هم بهم برخورد اما نخواستم به روت بیارم
_بیخود
پذیرایی وظیفه میزبانه نه مهمان... برخوردن نداره
_امیدوارم دلیلش همین باشه نه چیز دیگه
اخم ناخودآگاه بین ابروهام نشست:
_چی مثلا؟
_مثلا اینکه پول من حروم باشه!
مگه من دزدی و اختلاس کردم درآمد کارمه کارمم که میدونی دزد و راهزن و قاچاقچی نیستم یه شرکت مهندسی دارم خدمات میدم پولشو میگیرم فکر نمیکنم توی هیچ شرع و عرفی پول این کار حروم باشه مگه اینکه از نظر شما من نجس باشم و پول و کیف پولمم نجس
آهسته زدم روی میز:
_بسه دیگه تمومش کن! چرا امشب انقدر چرت و پرت میگی شامتو بخور من از کیفت پول برنداشتم چون اینجا مهمون بودی
من کی گفتم تو نجسی یا پولت حرومه
چرا حرف تو دهن من میگذاری؟
_ولی شما میگید کافرها نجسن مگه نمیگید؟
_مگه تو کافری؟
نگاهش رو داد به بشقاب و بجای جواب دادن سوال کرد:
_اگر باشم باید بهم بگی نجس؟ آخه این چه تفکریه که هرکسی همفکرتون نیست نجسه
این توهینه ادرار و مدفوع نجسه سگ نجسه کافر هم نجسه خیلی توهین بدیه
اصلا مگه سگ جاندار نیست
مگه نمیگید همه موجودات و کائنات رو خدا آفریده پس شما چه دشمنی با این حیوون بیچاره دارید؟ چه گناهی کرده که باید نجس باشه؟
_نجاست به معنای بی احترامی نیست به معنای حفظ #فاصله توی سبک زندگیه
مقایسه ت بی ربطه
توی اسلام خون هم نجسه
خب این به این معنیه که خون چیز بدیه یا باید همه رگشون رو بزنن و خون نجس رو از بدنشون بیرون بکشن؟
معلومه که نه اصلا یه جاهایی توی این ایدئولوژی خون بالاترین ارزش رو پیدا میکنه مثلا وقتی خون شهید باشه
پس نجاست به معنای توهین نیست که تو بیخود گارد میگیری سگ نجسه چون ناقل میکروب و بیماریه پس انسان باید از ارتباط فیزیکی زیاد با این حیوان حذر کنه
دلیلش اینه
مگه گفته سگها رو بکشید که میگی شما چه دشمنی با سگ دارید!
هیچ جای دین حیوان آزاری وجود نداره تازه به شدت هم طرفدار حفظ جان موجودات و رعایت حقوقشونه!**
درحالیکه کسانی که ظاهرا مدافع حقوق حیوانات هستن در واقع حیوان آزارهای واقعی هستن
اونا یه سگ یا یه گربه یا هر حیوون دیگه ای رو از زیست بوم طبیعیش و عادت های رفتاریش محروم میکنن
که بتونن توی آپارتمان یا خونه فسقلی شون اون حیوانات رو نگه دارن
مثلا گربه ای که باید بدوئه از درخت بالا بره مجبوره تمام مدت بشینه روی یه فرشینه پشمی توی یه اتاقی که دماش برای بدن انسان تنظیم شده و از گرما بپزه
عمر مفیدش کم بشه
و اینهمه اذیت بشه که این انسان خودخواه رو از تنهایی دربیاره و بجای سبک زندگی خودش سبک زندگی انسان رو بپذیره!
این همون انسان محوریه
و دلیل اصلیش اینه که آدما تنها شدن و بجای تشکیل خانواده و فرزندآوری میرن سراغ زندگی با حیوانات که خودشون از تنهایی دربیان
در واقع هیچکی دلش به حال اون حیوانات نسوخته
این نیاز توئه نه اون تازه تو برای رفع نیازت داری اونو آزار میدی وگرنه اون چه نیازی داره با تو زندگی کنه و باید و نباید های زندگی تو رو بپذیره
اینجا نرو اونجا کارخرابی نکن این ساعت غذا بخور این ساعت بخواب!
اون اصلا طوری طراحی شده
که از روز اول تولدش از پس نیازهای اولیه خودش برمیاد نیازی به کمک تو نداره اون نوزاد آدمه که تا چند سال به مراقبت نیاز داره نه حیوانات
پس میپذیری که آدما بخاطر رفع تنهایی خودشون حیوانات رو نگه میدارن و نه بخاطر حمایت از حیوانات؟
_خب شاید آره ولی مگه چه اشکالی داره آدم تنهاییش رو با یه حیوون پر کنه
اونا هیچوقت دروغ نمیگن هیچ وقت کلک نمیزنن دل کسی رو نمیشکونن من فکر میکنم اونا همنشین های خوبی هستن. درباره مریضی و اینطور چیزا هم که مدت هاست واکسن اختراع شده خانم دکتر و از این طریق از انتقال بیماری هم جلو گیری میشه
چنگال غذا رو به دهان فرو بردم و خوب جویدم
لبخندم دراومده بود:
_اگر من خانم دکترم بهت میگم زدن واکسن به هیچ وجه کافی نیست
چون همونطور که صدسال پیش این واکسنها وجود نداشت چون عامل بیماری زای اونها شناسایی نشده بود،
همین الان هم در بدن این موجودات کلی پاتوژن وجود داره که هنوز شناخته نشدن و واکسنشون وجود نداره
زیادی علم انسان رو جدی گرفتی انسان دائم در حال کشفه هیچوقت به نقطه شناخت 100 درصد از هیچی نمیرسه چون این جهان بیکرانه واقعا
واضحه که دو موجود از دو گونه مختلف میکرو ارگانیسم هاشون برا خودشون نرمال فلوره ولی برای دیگری ممکنه پاتوژن باشه
بعدم مهمترین نکته همینه که تو داری با تحمیل سبک زندگیت اونو آزار میدی!
_در عوض کلی محبت از من میگیره
_محبتی که بهش نیازی نداره تو ناخودآگاه همش داری اونو با خودت مقایسه میکنی
واقعا حیوانات به این حجم از محبت #نیاز ندارن
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۳۵ و ۱۳۶ _فکر نکن متوجه نشدم اونروز پول پیتزاها ر
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۳۷ و ۱۳۸
_اینطور نیست حیوانات محبت رو میفهمن مثلا سگ خیلی باوفاست کافیه بهش محبت کنی و تو رو بشناسه اونوقته که دیگه هر کاری از دستش برمیاد برات بکنه این یعنی محبت رو میفهمه
_کی گفت حیوانات محبت رو نمیفهمن؟ گفتم به این حجم #نیاز_ندارن
مگه کسی گفت به موجودات محبت نکن همه مخلوقات خدا ارزش محبت کردن دارن ولی چه نیازی هست تو اونو ببری تو فضای داخلی خونه ت؟
این دیگه نیاز توئه نه اون نیاز کاذبی هم هست که بجای تعامل با انسانها در ارتباط با حیوانات دچار افراط بشی!
سگ همونطور که وفاداره وحشی هم هست و این خصلت و ذاتشه نه عیبش اینطوری خلق شده
این تویی که باید بفهمی و فاصله ت رو حفظ کنی خدا به اون #عقل نداده چون نیازی نداشته ولی به تو که داده
چند وقت پیش تو یکی از کشورای اروپایی یه سگ خونگی گردن یه بچه ی دوساله ی خانواده رو شکست و بچه رو کشت*
خب اون که مقصر نیست
اون به غریزه ش عمل میکنه مقصر اون انسان بی فکریه که نمیفهمه داره چکار میکنه!
اما درباره اینکه گفتی حیوانات همنشینهای خوبی ان چون هیچ کار بدی نمیکنن
خب پس این دیوار این مبل این میز و صندلی هم همه همنشینهای خوبی هستن چون هیچ کدوم این کارها رو نمیکنن
دروغ نگفتن و دل نشکستن وقتی حسنه که کسی بتونه این کار رو بکنه و نکنه
حیوانات اصلا نمیتونن حرف بزنن چه راست و چه دروغ! چی رو فضیلت حساب میکنی؟
توی سیستم فکری ما انسان شانیت بالایی داره چون ادراک پذیره و میتونه یاد بگیره و رشد کنه
حالا اگر این موجود بجای اتصال و همنشینی با کسایی که میتونن رشدش بدن با کسانی مجالست کنه که چیزی برای ارائه بهش ندارن خب به ضرر خودشه
مثل کسی که بزرگ شده دیگه وقتشه روابط اجتماعی خودش رو با دیگران شکل بده ولی هنوز سرگرم عروسکاشه
عروسک موجود بدی نیست
حیوانات مقصر چیزی نیستن
اما برای همنشینی با انسان به طور صرف مناسب نیستن چون چیزی برای ارائه ندارن
سگ بودن بد نیست برای سگ ولی سگ بودن برای انسان بده!
تمام موجودات که هیچ تمام ذرات عالم همه تجلی قدرت خدا هستن و حیاتشون محترم و هیچکس حق نداره اونا رو از حق حیات محروم کنه یا آزار بده
اما دیدن حیوانات و دار و درخت تا یه جایی میتونه تو رو یاد خدا بندازه و پندت بده جز اون به چیزای دیگه هم نیاز داری اگر حبس بشی دیگه رشدی نمیکنی
حضرت سلیمان هم با حیوانات حرف میزد ولی حبس نمیشد
در این ارتباط بشر امروز قانع شده صرفا به همین ارتباط! و قید سایر روابط متعالی رو زده خب این خیلی بده!
چشم تنگ کردم و به کتایون در حال فرار خیره شدم:
_ضمنا میدونستی اگر این معرکه گیری ها واسه اینه که من یادم بره این یه ماه چی بود و چی شد و کاری به کارت نداشته باشم کور خوندی؟
فوری از جاش بلند شد و مشغول جمع کردن بشقابها شد:
_چه ربطی داره
ژانت هم شاید برای شرکت نکردن توی بحثمون بی موقع برای مسواک زدن روانه سرویس شد
شیر آب رو باز کرد و مشغول شستن ظرفها شد
منتظر تماشاش کردم تا این بهانه ش هم تمام بشه و ببینم بهانه بعدی چیه
تا جایی که میتونست شستن همون چند بشقاب رو طولانی کرد اما بالاخره ناچار شد برگرده و روی صندلی مقابلم بشینه
سعی کرد بجای دفاع حمله کنه:
_چیه چرا اونجوری نگام میکنی!
خب سختمه...
صریح و کوتاه گفتم:
_تا امروز هرچی من و مامانت رو چزوندی مفت چنگت!
ولی الان اگر میخوای جون سالم بدر ببری مثل بچه آدم بدون یک کلمه توضیح و آه و ناله یه عکس میفرستی برای من که با شماره ت بفرستم برای مامانت
که ببیندت و هر وقت خواست بهت پیام بده
بهش میگم بهت زنگ نزنه
تو هم نخواستی فعلا پیامهاش رو جواب نده
ولی اون حق داره حرفهاش رو بزنه
گوشیش رو روی میز به سمتش هول دادم:
_زود باش...
لبخند خسته ای از سر ناچاری زد:
_خیلی زورگویی!
_تو دیگه حرف از زورگویی و قلدری نزن که دیکتاتوری هستی واسه خودت!
بجمب...
عکسی برای من فرستاد و بعد به من که مشغول فرستادن عکس و شماره و توضیحات برای مادرش بودم خیره شد
همونطور مشغول کار پرسیدم:
_چیه آدم ندیدی؟
_چرا ولی اینجوریشو ندیده بودم
ممنون که انقدر برات مهمه
ممنون که به زور هم که شده میخوای طناب پوسیده رابطه ما رو گره بزنی!
هیچ کس تا امروز توی زندگیم انقدر بهم کمک نکرده و به فکرم نبوده! من همیشه مدیون کمکهات میمونم
به زبون آوردن این کلمات برای کوه غروری نظیر کتایون قطعا از کندن همون کوه سخت تر بود
لبخند کوچکی زدم:
_خواهش میکنم قابل نداشت تا چند دقیقه دیگه گوشیت منفجر میشه...
خندید...
و برای من همین خنده کافی بود
همین که اون از این اتفاق خوشحال بود
و من تونسته بودم به باز شدن این گره کهنه و لجوج کمکی بکنم
در همین اثنا ژانت وارد آشپزخانه شد:
_باز فارسی چی میگفتید؟
با اخم و خنده اعتراض کردم:
_دیگه وقتی تو نیستی...
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۳۹ و ۱۴۰
_دیگه وقتی تو نیستی که میتونیم فارسی حرف بزنیم!
ملیح خندید:
_باشه قبوله ولی باید بگید چی میگفتید!
سر بسته ماجرا رو براش توضیح دادم و اونهم با لبخند ابراز شادمانی کرد
ولی خیلی زود ابراز شادمانیش تموم شد و پرسید:
_حالا نمیخوای ادامه بدی؟
نگاهی به کتایون انداختم:
_خسته نیستید؟
ژانت بجای کتایون هم جواب داد:
_نه نیستیم ادامه بدیم
چون کتایون هم مخالفتی نکرد دفترم رو از روی کانتر برداشتم و نگاهی انداختم:
_خب... آیه 124... اول یکم درباره حضرت ابراهیم توضیح بدم
کسی که در سرزمین بابل یا بین النهرین (عراق فعلی) به دنیا میآد
جایی که تفکر کفرآمیز شیطان اونقدر ریشه داره که یه برج میسازن که برن خدا رو بکشن پایین توی داستان خلقت گفتم داستان برج نیمه تمام بابل رو
در زمان حکومت نمرود
که چیزی شبیه فراعنه مصره، به لحاظ شباهت های فرهنگی و آئینی و اعتقادی و تمدنی
و چون پدرش از دنیا رفته بود عموش سرپرستی ش رو به عهده میگیره شخصی به نام آذر
که بت پرسته
توی یه همچین شرایطی چنین خانواده و چنین اجتماعی رشد میکنه و بزرگ میشه و در نهایت #ادعای_پیامبری میکنه!!
اولا اصلا با اون تربیت این ادعا رو از کجا آورد؟ ثانیا هر عقلی کم و نزدیک به صفر بودن احتمال استقبال از این آئین در اون فضا رو درک میکنه
هر ادعایی اونجا از این ادعا بیشتر میصرفید
تصور کن جامعه ای رو که سالیان سال چند خدایی داشتن تراشه ها و پادشاهان رو پرستیدن، سر قدرت خدایانشون با تمدن های دیگه رقابت دارن
ملاک رقابتشون هم شکوه و زیبایی و ثروتمندی پیکره ها و پادشاهی ها و سبقه تاریخی پرستش اونهاست
بعد یهو بیان به یه آئین نو ظهور گرایش پیدا کنن که هیچ نمود ظاهری برای فرو کردن تو چشم بقیه نداشته باشه!
تاریخ هم اثبات میکنه
که همیشه از پیامبران استقبال نمیشه و همین جواب تکراری رو بهشون میدن که چرا باید دین پدرانمون رو ترک کنیم و به دین نوظهور تو دربیایم؟
خدای یکتای نادیدنی دقیقا دو فاکتور اصلی مدنظر اونها رو نداشت
شکوه بصری و انحصار نژادی و تمدنی
نه میشه مجسمه ش رو ساخت بهش طلا آویزون کرد نه سبقه نژادی تمدنی داره براشون
پس چرا پیامبرا این ادعا رو میکردن؟!
و مهمتر اینکه چیشد که اینا در طول تاریخ انقدر ماندگار شدن
درحالیکه درمیان قوم خودشون و زمان خودشون به شدت مهجور و تحت ستم بودن؟!
الان عمده مردم کرده زمین ادیان ابراهیمی دارن یعنی چه یهودی باشی چه مسیحی چه مسلمان پیرو مکتب فرزندان ابراهیم هستی و ابراهیم رو قبول داری
خب این موفقیت حاصل چیه؟
بیش از سه و نیم میلیارد جمعیت!
هیچ آدمی روی کره زمین این مقبولیت رو نداره
دستی به صورتش کشید:
_نمیدونم شاید شانس
حالا نوبت من بود که لبخند کج تحویلش بدم:
_آخه شانس؟!
_خب آره اینم یه احتماله دیگه همونطوری که یه دوره ای بت پرستی باب بوده یه دوره هم یکتاپرستی باب شده
_اصلا حرف تو درست که البته درست نیست
اما با فرض درست بودن اونا خودشون که نمیدونستن قراره در آینده مکتبشون مورد اقبال قرار بگیره
حتی اگر هم قابل پیش بینی بود که نبود، فرقی به حالشون نمیکرد چون چیزی گیرشون نمی اومد
در دنیایی که خدایی و آخرتی نیست این چیزا چه اهمیتی داره باید سعی کنه چیزی به دست بیاره که در زمان حیات خودش به دردش بخوره
پس چرا اینکارو کردن؟!
_نمیدونم اونجوری نگام نکن قرار نیست که جواب همه سوالا رو من بدونم!
_خوبه پس این جمله یادت بمونه
خلاصه در جوانی به پیامبری میرسه و از خانواده خودش یعنی همون عموی خودش دعوت رو شروع میکنه
واضحه که قبول نمیکنه
بعد میره وارد اجتماع میشه تا با مردم حرف بزنه
مردم خودشون خدایان متعدد اعم از خورشید و ماه داشتن
ایده ابراهیم اینه که برای ارتباط گرفتن با مردم باید باهاشون همراه شد
میره و باهاشون یه صبح تا شب در مراسم نیایش خورشید شرکت میکنه
شب که میشه میگه این خدا چرا رفت؟
من خدایی که افول کنه رو نمیخوام خدایی میخوام که همیشه باشه...
خدایی که افول نمیکنه و غایب نمیشه
قهر نمیکنه که برای بازگشتش مجبور باشید بچه هاتون رو بکشید!!
واضحه که چندان استقبال نمیشه ولی استمرار داره
تا اینکه ماجرای شکستن بت ها پیش میاد
مردم شهر در یک تاریخ خاصی برای برگزاری یه مراسم آئینی از شهر خارج میشن ولی ابراهیم همراهشون نمیره و وقتی اونها از شهر بیرون میرن ابراهیم تمام بت های معبد اصلی شهر رو میشکنه و تبر رو روی شانه بت بزرگ میگذاره
که بعدا اگر ازش به عنوان معدود افرادی که توی شهر بوده و سابقه دشمنی با خدایان رو هم داره بازجویی کردن بگه بت بزرگ خداهای کوچیکتر رو نابود کرده
که اگر قبول کنن نمیتونن مجازاتش کنن و اگر نکنن بگه پس چرا این خدای ناتوان رو که خودتونم میدونید کاری از دستش برنمیاد عبادتش میکنید؟!
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۴۱ و ۱۴۲
_...یعنی یه دو قطبی منطقی میچینه برای ایجاد یک موج آگاهی اجتماعی
با اینکه قطعا میدونه اینکار چقدر خطرناکه
واقعا هم با منطق تو این سوال پیش میاد که این شجاعت از کجا میاد چرا هزینه تولید این موج رو میپذیره؟!
خلاصه وقتی برمیگردن و وضعیت رو میبینن و احضارش میکنن، همون جواب رو به سوالشون میده ولی کتمان نمیکنه که کار من بوده اونا هم همین نتیجه رو میگیرن و دستگیرش میکنن
و چون کار خیلی عجیب و بی سابقه ای کرده نمرود میخواد که ببیندش و میبرنش پیش نمرود...
اونم میپرسه اینکارایی که میکنی چه معنی میده چرا بیخودی با اعتقادات و سنتهای ما در افتادی ابراهیم هم تمام و کمال از رسالتش و از خدای خودش حرف میزنه
خب تصور کن پیش کسی که خودش رو خدا میدونه از یه خدای دیگه صحبت کنی!
فوری میخواد یک تقابل شکل بده که قدرت خودش رو ثابت کنه
میگه از این خدای تو چه کارایی برمیاد؟
ابراهیم میگه خدای من حیات و ممات کل کائنات به دستشه
*زنده میکند و میمیراند!*
اونم فوری دستور میده دو تا زندانی بیارن یکی رو آزاد میکنه یکی رو میکشه
میگه منم زنده کرده و میراندم!
ابراهیم دیگه سر این که چقدر این ادعا مضحک بود باهاش بحث نمیکنه چون اگر میفهمید
خودش میفهمید دیگه حرف بعدی رو طوری میزنه که دیگه جای مغلطه نباشه میگه
خدای من هرروز خورشید را از مشرق به طلوع می آورد تو اگر میتوانی امروز از مغرب بیاور
خب طبیعیه که نمیتونه اما چرا خورشید؟ یه جور تحقیر تفکرشون هم بود که خورشید که خدای شماست هم به فرمان خدای منه
و شما دخل و تصرفی در رفتارش ندارید تو اگر فرزند خدای خورشید بودی باید اینکار ازت برمی اومد و میتونستی مسیر حرکتش رو تغییر بدی!
نمرود هم دیگه بحث نمیکنه سر ضرب حکمش رو میده میگه یه معرکه بزرگ از آتش درست کنید و این کافر رو بسوزونید!
ماهها مردم بخاطر تبرک جستن به این عمل مقدس انتقام گرفتن از دشمن خدایان
چوب جمع میکردن و به اون محوطه اعدام می آوردن یعنی کامل مردم رو آماده کرد و تماما همه جا خبرش پیچید
بعد هم اول آتیش رو بپا کردن
و بعد ابراهیم رو با منجنیق داخلش انداختن بس که آتیش بزرگ بود!
حالا چرا این معرکه ی بزرگ رو ترتیب میده؟
میخواد آبرویی که از آئینشون رفته برگرده و برتری خدای خودشون برخدای ابراهیم رو خیلی واضح نشون بده
چون اقوام قدیم هیچ خدایی رو انکار نمیکردن فقط میگفتن خدای ما قوی تره!
خلاصه نیتشون این بود
که خدا هم جوری این میتینگ سیاسی فرهنگی شون رو نابود کرد که واقعا قابل تصور نبود
تهدید رو به فرصت تبدیل کرد
خبرش مثل بمب پیچید
اون آتش با اون حجم وسیع خاموش شد و ابراهیم زنده موند
اونا میخواستن با این هیبت ابراهیم رو بسوزونن که قدرت خدایانشون رو به نمایش بگذارن که چطور از دشمنشون انتقام گرفتن!
خدا هم هیبتشون رو خاکستر کرد
و با یه اتفاق خارق العاده جون پیامبرش رو نجات داد در حالی که اینکار با روش های ساده تر هم میسر بود قطعا
ولی گفتم، این روش خداست
معجزه از جایی که فکرش رو نمیکنی
دقیقا از نقطه ی قوتت بهت ضربه میزنه که ثابت کنه تمام قدرتت پیش قدرتش هیچه
میخواد هیمنه ساختگی کفر رو در نظر مردم بشکنه برای کمک به هدایتشون
بعد از این اتفاق خب نمرود و کل سیستم اعتقادیش خورد شده بود
میخواست عجز خدای ابراهیم رو در سوختنش به نمایش بزاره خودش خاکستر شده بود!
باید یه کار خیلی خاصی انجام میداد که اون افتضاح رو بپوشونه
بخاطر همین تصمیم میگیره حمله کنه به درخت حیات طبق همون افسانه اساطیری که گفتم
فکر میکردن خدا تو آسمونه و اون درخت هم توی عرشه و شیشه عمرشه که اگر انسان فتحش کنه کار خدا تمومه
گفت میخوام برم بالا با خدای ابراهیم بجنگم بکشمش پایین
حالا روشی که داشت چی بود؟
برج خیلی بلندی ساخته بود گفت براش یه سبد بزرگ حصیری ببافن و به دو سه تا عقاب وصلش کنن که از بالای اون برج پروازی بره تا برسه به ملکوت
یه تیر کمونم داشت با خودش برد که خدا رو بکشه!
هیچ درکی از خدا نداشتن همه چیز رو با همون خطکش مناسبات انسانی خودشون اندازه میگرفتن
فکر میکرد اگر از ابرا رد بشه میرسه به ملکوت خدا و شکستش میده و دیگه تمام!
اون روزی که بنا بود بره رفت بالای برج ایستاد اون ظرف پرنده ای که براش حاضر کرده بودن رو هم از بیرون با طناب مهار کشیدن بالا و باید میرفت سوار میشد از لبه برج که بپره!
حالا احتمالا موقع سوار شدن از شدت شکوه خودش هیجان زده میشه یه نفس عمیقی میکشه و یه مگسی اون دور و بر بوده با هوا میکشه داخل بینیش!
مگسه حرکت میکنه اینم گیج میشه سرش رو تکون میده بجای اینکه سوار بشه میفته از بالای برج پایین! با کاردک میان از رو زمین جمعش میکنن
میخواست با بزرگترین پرنده بره خدا رو پایین بکشه خدا با کوچیکرترین پرنده ی عالم کشیدش پایین
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۴۱ و ۱۴۲ _...یعنی یه دو قطبی منطقی میچینه برای ای
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۴۳ و ۱۴۴
_...خدا خیلی خوب با کسایی که ادعای خدایی دارن کل کل میکنه!
مثل بزرگ کردن موسی تو خونه ی فرعون!
اونهمه بچه رو کشت فقط یکی رو نکشت که همونی بود که باید میکشت!
تازه خودش بزرگش کرد تو خونه خودش با خرج خودش
خدا اینجوریه دیگه باهاش بازی کنی باهات بازی میکنه
خلاصه نمرود میمیره ولی ابراهیم اونجا نمیمونه میره از اون شهر
با همسرش ساره میرن کنعان
یعنی از عراق میرن فلسطین
اونجا اعلام رسالت میکنه بین قبایل بیابان نشین اونا حرفش رو قبول میکنن و موندگار میشه
اونجا زندگی میکنن منتها ساره باردار نمیشه بخاطر همین خودش پیشنهاد میده که بیا با کنیزم ازدواج کن که به عنوان پیغمبر بی نسل نمونی
ابراهیم هم با هاجر ازدواج میکنه و اسماعیل به دنیا میاد
اینجا خدا دستوری داره
میفرماید هاجر و ابراهیم رو ببر به سرزمین حجاز!
ابراهیم هم همینکارو میکنه اما دستور بعدی عجیب تره
وقتی میرسن به اونجا دستور خدا اینه؛
زن و بچه ت رو اینجا بذار و برو
تو بیابون خالی مثل کف دست نه شهری نه آدمیزادی نه حتی دار و درخت و چشمه ای!
_خب این چه دستوریه اینکه با عقل جور درنمیاد یعنی خدا هر دستور غیرعقلانی ای داد بنده ها باید عمل کنن؟!
_آره اصلا هیچ آدمی نباید سر خود همچین تصمیمی که خلاف عقله بگیره آدم باید همیشه با فرمون عقل جلوبره ولی نه کسی که به وحی متصله!
کلام خدا عقلاتیت بیشتری داره یا پیام مغز من و تو؟!
شاید ما حکمت عقلانیتش رو درک نمیکنیم
مثل همین اتفاق مگه بد شد برای هاجر و اسماعیل؟
ابراهیم به خداش #اعتماد و #اعتقاد داره میدونه خداوند همواره بهترین صلاحش رو برای بنده مطیعش در نظر میگیره
و هیچ جا بدون توجه و نگاه خدا امن نیست و هیچ جا با وجود نگاه خدا ناامن نخواهد بود
*همین بس که خدا نگهدار انسان باشد*
دیگه بیشتر از این چی میخوای؟
وقتی خدا مستقیم میگه بسپرشون به من و برو ابراهیم بگه نه خدایا تو نمیتونی من خودم باید مراقبشون باشم؟
درک ما از خدا همینه فرق من و تو با ابراهیم همینه چرا گفتم بنده خاص خدا بود
حتی بین پیامبران هم متمایز بود
خدا هم هر وقت حکم عجیب و غریب میکنه میخواد کار مهمی بکنه
تاریخ هم گواهی داد که خدا بهترین نگهدار هاجر و اسماعیل بود و بهترین تدبیر رو براشون انجام داد
یه چشمه ی زیر زمینی بر اثر حیات هاجر و اسماعیل اونجا سر باز کرد
و حولش یک شهر شکل گرفت
مکه!
چون لازم بود اون شهری اونجا پدید بیاد
جزئی از برنامه خدا برای آینده ی زمین بود
و اسماعیل و هاجر هم شدن ابزار تحقق این برنامه که در نگاه اعتقادی افتخار بزرگی محسوب میشه
#هاجر بخاطر همون سختی چند ساعته ای که کشید شد الگوی یکی از مهمترین مناسک حج جهان اسلام
هر سال دو میلیون نفر آدم توی مثل حاجر ۷ بار طول صفا و مروه رو طی میکنن تا زحمت این مادر پاس داشته بشه!
ببین چه شکوهی بهش میده
بخاطر اینکه برای رضای خدا و اجرای حکم خدا چند ساعتی هول تشنگی بچه اش رو کشید و دنبال آب گشت
اونقدر سعی و تلاش این مادر برای خدا ارزش داره که شمرده!
میگه شمام باید دقیق ۷ بار برید و بیاید که خوب حالش رو درک کنید!
تازه بچه چیزیش نشد با معجزه چشمه سیرابش کرد
#زمزم...
که تا همین امروز هم هست
و تنها دلیل شکل گیری شهر مکه با اون همه خشکی و کوه فقط همون یه چشمه ست
که وجودش تو دل بیابون به لحاظ جئوگرافی جالب توجهه!
یعنی خیلی طبیعی نیست
حالا سالها میگذره تقریبا ۱۴ سال و ابراهیم خبری از زن و بچه ش نداره و دستوری هم داده نمیشه در این باره
عجب صبری بعد کلی حسرت یه بچه خدا بهت بده بعد دو سال که به شیرینی افتاد بگه ببر بذارش تو بیابون چون من واسه اون بیابون برنامه دارم!
واقعا هر کسی میتونه پیغمبر باشه؟
هرکسی میتونه از اولیا الهی و مطیع بی چون و چرا و ابزار انجام اوامر خدا باشه؟
خدا در نسل انسان اینطور بنده ها رو میدید که کل بشریت رو خلق کرد
که با اراده و #اختیار کامل بندگی میکنن و واقعا هم زیباست
شیطان از پس یه سجده برنیومد!
ولی خودش رو عابد میدونست و معتقد بود بهش ظلم شده
اما پیامبران و اولیای صالح خدا تمام زندگی و علایقشون رو در راه خدا و به عشق خدا خرج میکنن
و باز هم فروتن ترینن میگن ما هیچ کاری برای خدا نکردیم!!
و نتونستیم حق بندگی ش رو بجا بیاریم
عشق واقعی اینه
مقام انسان کامل اینه!
بگذریم
بعد از ۱۴ سال یک شب توی خواب بهش گفته میشه که حالا باید برگردی و زن و بچه ت رو ببینی
خدا چند سال دورش کرد بعد گفت حالا بیا ببین چقدر خوب نگهشون داشتم!
دورشون شهر درست کردم!
دیدی به من اعتماد کردی ضرر نکردی!
البته که ابراهیم در این قضیه شکی نداره این برای ثبت در تاریخه برای ماهاست در واقع
خلاصه ابراهیم راه میفته و وقتی میرسه میبینه اونجا یه سری قبیله ساکن شدن!
طبیعتا خیلی هم....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۴۳ و ۱۴۴ _...خدا خیلی خوب با کسایی که ادعای خدای
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۴۵ و ۱۴۶
_...خیلی هم خوشحاله که دوباره همسر و پسرش رو میبینه
ولی توی همون سفر بهش وحی میشه که باید پسرت رو قربانی کنی!
_آخه این چه آزمونیه هیچ عقلی توش نیست عین ظلمه تو که گفتی خدا مخالف ظلمه مخالف قربانی کردن انسانه این که دقیقا شد همون!
دیگه ظلمی بالاتر از اینکه به پدری بگی بچه ت رو سر ببر؟ و اون پدر چطور قبول میکنه!
_اگر سر میبرید حرف تو درست بود
بنا نبود اصلا این اتفاق بیفته
اتفاقا این ماجرا طعنه به ماجرای قربانی کردن انسان میزنه
خدا اسماعیل رو تا قربانگاه می آره و بعد رها میکنه که این خبر رو بسازه و تا ابد به همه بگه من که خداتونم ازتون نمیخوام بچه هاتون رو قربانی کنید
این خواست من نیست اون کس دیگه ایه که اینو از شما میخواد
چون این رو به خدا نسبت دادن خدا از خودش رفع اتهام کرد!
میخواد این سنت غلط رو بشکنه که این سناریو رو میچینه میگه مگه شما نمیخواید برای خشنودی خدا هدیه بیارید و قربانی کنید
نیازی به انسان نیست حیوانات رو قربانی کنید تا برای اطعام و کمک مورد مورد استفاده قرار بگیره
_به هر حال قصد قربانی کردن انسان رو داشته یا نداشته که تو میگی نداشته، اینکه انتظار داشته ابراهیم این کار رو قبول کنه و اینکه اونهم قبول کرده خیلی بی رحمانه است
_اینکه ابراهیم چرا قبول میکنه رو گفتم چون به خداش اعتماد داره میدونه خداش هرگز راضی به ظلم نمیشه و مطمئنه هر چی که بخواد عین عدله
به تجربه اینو فهمیده!
مثل همین قضیه ی آوردنشون به مکه که نتیجه ش رو دید
اینکه خدا چرا از ابراهیم توقع داره هم بخاطر همین #فهم و #شناختیه که در ابراهیم نسبت به خدا به وجود اومده قطعا خدا هیچوقت از من و تو چنین توقعی نمیکنه!
به هر حال چیزی که واضحه اینه که آدمی قربانی نشد تو این ماجرا
اینم بگم که تورات میگه قربانی اسحاقه و قرآن میگه اسماعیله اما شواهد با تاریخی اصلا جور درنمی آد که اسحاق باشه!*
اصلا اسحاق اونموقع هنوز بدنیا نیومده بود
یعنی یک سال بعد از ماجرای قربانی تازه خداوند وعده اسحاق رو به عنوان یک معجزه به ابراهیم میده
درحالیکه هردوشون هم ابراهیم و هم ساره پیر شدن کاملا
و بعد نبوت از شاخه ی اسحاق ادامه پیدا میکنه یعقوب و یوسف و بقیه پیامبران بنی اسرائیل
_مگه نبوت سلطنته که موروثی باشه؟ تو که میگفتی شایسته سالاریه!
_نبوت در #ذریه حضرت ابراهیمه چون توی دعا کردن زرنگ بود قشنگ دعا میکرد
گفت خدایا ذریه من رو از #صالحان قرار بده
بقیه ابناء بشر که اینو نخواستن این زرنگی ابراهیم بود خدا هم به عوض اینهمه امتحان سخت این دعاش رو پذیرفت ارزون نبود اصلا
وگرنه پیامبری مورثی نیست
و شایسته ی صالحانه به هر کسی هم نمیرسه و انتخاب میشن توی همین ذریه ابراهیم هم کلی آدم جهنمی داریم
اتفاقا بدترین مردم جهان و بهترین مردم جهان هر دو از نسل ابراهیم هستن
اینطور هم نیست
که کسی فرزند حضرت ابراهیم به لحاظ ژنتیکی نباشه نتونه آدم خوب و خاصی باشه فرزند ابراهیم
یعنی کسی که تفکرش رو قبول داره و برعکس کسی بچه ابراهیمم باشه ولی منحرف، خدا لعنتش میکنه و نژادش کمکی بهش نمیکنه
در #انجیل هست که حضرت عیسی خطاب به سران یهود میگه
انقدر به فرزند ابراهیم بودنتون افتخار نکنید خداوند قادر است از این درختان برای ابراهیم ذریه پدید آورد!
خب این یعنی این عامل به تنهایی تضمین هیچ چیز نیست و مایه فخر هم نیست
ملاک #عمل انسانه هر کس عملش به ابراهیم شبیه باشه فرزند ابراهیمه شباهت این درختها به مکتب ابراهیم از شما بیشتره!
حالا این آیه میفرماید
ابراهیم بعد از اینکه از اون ماجرای قربانی سربلند بیرون اومد خداوند بهش فرمود ابراهیم مبارکت باشه امام شدی!
ظاهرا امامت مقامیه که بالاتر از پیغمبریه چون اینجا سالها از پیامبری حضرت ابراهیم میگذره
حالا این چه مقامیه؟
همون مقامیه که اگر کسی بهش رسید گفتم الگو میشه
حضرت ابراهیم و پیامبر ما به این جایگاه رسیده بودن
ولی باقی پیامبرا فقط پیامبر بودن
توی تورات هم به این جایگاه اشاره شده
فرق قائل میشه بین مقام ناوی(نبی) و ناصی(امام)*
بعدا دقیق تر براتون توضیح میدم...
آیه 137 هم به یکی از سنتهای الهی اشاره میکنه
اصولا خدا امتی که باهاش عهد میبندن رو از شر قدرت خارجی یعنی کفر محافظت میکنه
کفر دربرابر امت الهی هیچ کاری از دستش برنمیاد و محکوم به شکسته همونطور که فرعون با اون شوکتش حریف بنی اسرائیل نشد
تنها چیزی که میتونه این انقلاب های الهی رو زمین بزنه و نقطه ی آسیب پذیریشه عامل درونیه
که ما بهش میگیم #نفاق
چیزی که درون سیستمیه و خدا در مقابلش سکوت میکنه تا خودمون حلش کنیم یعنی آزمون رشد و بلوغ امته
اینم یه سنته...
خب فکر میکنم جزء اول تموم شد
کتایون با بازدم نفس عمیقش گفت:
_چقدر طول کشید!
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارالها بحق فاطمه زهرا (س)....
آمین🤲
🌸🕊️🕊️🕊️
🟢 ـــــــــــ❅🌿🌿🌿❅ــــــــــــــ
✨﷽✨
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
🕊️💚قرارصبحـ💫ـگاهی💚🕊️
✨🌷دعای فرج 🌷✨
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،پس به حق ايشان به ما گشايش ده،گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايتكنندگان منيد،و يارىام دهيد كه تنها شما يارىكنندگان منيد،اى مولاى ما اى صاحب زمان،فريادرس،فريادرس،فريادرس، مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب،اكنون،اكنون،اكنون،با شتاب،با شتاب،با شتاب،اى مهربانترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.
✨🌷✨🌷✨🌷
🌺بیاآرامش دنیای نفـ💚ـس گیر🌺
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]