eitaa logo
شهدایی
360 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا یک شب میهمان محمد بودیم موقع نماز مغرب و عشا که فرا رسید اصرار زیادی به او کردیم که جلو بایستد تا به او اقتدا کنیم، ولی محمد قبول نکرد یک دفعه مکثی کرد و گفت: می ترسم این جلو نرفتن و قبول نکردن من دسیسه و وسوسه شیطان باشد، لذا به خاطر مبارزه با شیطان امام جماعت شما را قبول می کنم، و این آخرین نمازی بود که ما به محمد اقتدا کردیم. او پر پرواز گشود. شهید محمدعلی قپانوری منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه:96 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن کورش پرستی که شهوت کر و کورش کرده تا از دستوراتی که حریم برای زن قائل است و بهره وری از زن را بدون پرداخت هزینه ی او با خانواده حرام میداند چه میفهمد پایبندی به خانواده یعنی چه این شهید پای خود را بسته به دوشکا که فرار نکند در دفاع از ناموس و خانواده هزینه ی ناموس و خانواده جان است که وصیت شهدا حجاب بود که زن ارزان جلوه اش را نفروشد که مثل غرب عادی شود و خانواده و شیرازه ی زندگی مادی و معنوی بپاشد معنی عقل در لغت یعنی عقال یعنی چیزی که با آن پا را میبندند که فرار نکند وطن پرست حقیقی هم شهدا بودند نه شما که همه چیزتا ن مخالف دین شهداست آیا یک شهید هم داده اید کورش پرست ها -شهدایی🕊 @Martyrs16
... ....: خیلی عجیب است که توجه به معجزه ی انقلاب نداریم . افرادی بدون ا سلحه آمدند کف خیابان در مقابل اسلحه دلهایی دریایی که با گلوله شکافته شد و راه عبور را باز کرد از شر فرعون . بدون اسلحه چه عاشقانه چه شاعرانه چه عاقلانه فریادشان در گلو ،. له شد در گلوها گلوله شد آزادی بیان مردم را به خو ن کشیدند اما به قول آوینی فریادی از گلوی بریده برآمد و جاودانه ماند حلقوم هارا بریدند فریاد را نه بی حجاب، با بیرون گذاشتن گلویت جاودانه نمیشوی با پاره کردن شرفت -شهدایی🕊 @Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان عجیب عنایت امام رضا به یک دختر سر راهی💔🍁 -شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان 📵 قسمت ۱۲ چند روز گذشت.. کیوان حتی یه کلمه هم باهام حرف نزد..! حتی نگاهمم نمیکرد.. حرفای منم هیچ تاثیری روش نداشت.. صبح میرفت سرکار،شب دیر وقت برمیگشت.. منتظر بودم بره دادگاه و تقاضای طلاق بده، منتظر بودم این خبر به گوش فک و فامیل برسه و انگشت نمای عالم و آدم بشم اما چند ماه گذشت و خبری نشد..! توی اون چند ماه دلم خوش بود به دیدارهایی که با خانواده رخ میداد فقط اونجا بود که کیوان به اجبار باهام حرف میزد و حفظ ظاهر میکرد! فقط من میدونستم چه زجری میکشه از اینکه باهام هم کلام میشه و نقش بازی میکنه..! چند ماه تمام باهم زیر یه سقف بودیم اما جدا از هم... جز یه سلام و خداحافظ اونم با اکراه کلامی رد و بدل نمیشد.. طلاق عاطفی.. زندگی زیر یک سقف بدون هیچ ارتباطی.. ما چند ماه تمام فقط و فقط یه همخونه بودیم! این بی تفاوتی داشت خفه ام میکرد اگه تقاضای طلاق میداد انقدر زجر نمی کشیدم! کیوان انگار با سکوت و بی محلی داشت شکنجه ام میداد.. دیگه صبرم سر اومد.. یه شب که اومد خونه،طبق معمول رفتم پیشش برای دلجویی.. اما باز بی اثر بود😭 گفتم یا ببخش یا طلاقم بده!!! چرا طلاقم نمیدی؟؟؟ چرا پیش خانواده ها آبرومو نمیبری آخه؟! میخوایی چی رو ثابت کنی؟! پوزخندی میزد و چیزی نمیگفت.. من یه غلطی کردم..بهت بد کردم کیوان..میدونم! من به خودمم بد کردم.. لعنت به من.. اما تو بزرگی کن و ببخش! همش خودمو گول میزنم،میگم منو بخشیدی و گرنه طلاقم میدادی... حرف نزدنات چیه؟ بی محلیات چیه؟! جلوی مردم نقش بازی میکنی؛توی خونه زجر کشم میکنی؟! تروخدا یا ببخش یا طلاقم بده! راحتم کن دیگه تحمل ندارم ... دامه دارد... 📝نویسنده : فاطمه_قاف
باعث طولانی شدن غیبت اقا نشیم😓💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا