🌱
✦مِھْرِمَنگَرڪہفِتَددَردِلتومیفَھمَم
✦شَھدِدیدٰارڪُجٰا،دورۍِاَزیٰارڪُجٰا
ــ ــ ــ ــ ـــــــ❁ــــــ ــ ــ ــ ــ ــ
۞اَللّـهُمَّ
۞اَدِّبْنـابِآدابِالْمَهدےَ ؏َـجِّ
۞وَاَخلِقْنـابِاَخــلاقِ الْمَهـدے؏َـجِّ
#کانال شهدایی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
زیارتنامہشھدا🗒️
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
✋🏻#سلام_بر_شهـــــداء✨
شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج #5صلـــوات🍃♥️
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
🌷شهیــــــــــــــــــــدانہ🕊🥀
#کانال شهدایی
#یادشھداباذڪرصلوات
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
✨شهید فیسبوکی!✨
فیسبوکی هـاهم به بهشت میروند!🕊
به خاطر اینکه تو #فیسبوک فعالیت میکرد و همیشه آنلاین بود و در جهت نشر فرهنگ مقاومت، در شبکههای اجتماعی فعالیت میکرد، دوستاش اسمشو گذاشته بودند: فیسبوکچی …😃
ایشون شهید محمد علی ابوحسن معروف به کاظم هستند که در منطقه قنیطره واقع در جولان سوریه، به همراه شهید جهاد مغنیه و شهید اللهداد و جمعی دیگر از مجاهدان حزبالله، توسط تیم تروریستی اسرائیل به شهادت رسیدند.🌹
#کانال شهدایی
#یادشھداباذڪرصلوات
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
بوسه بر عکسـت زنم
ترسم که قـابش بشکنـد😞💔
قابِ عکسِ توسـت، امّـــا
شیشہ ے عُمــرِ من است⏳
#فرزندان_شهدا
#علی_حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در گمنامی مشترکیم...
تو پلاکت را گم کرده ای منهویتم را ...🙂🌱
یوقت یادت نرهخادم الحسینی هست
که بیچاره اس که محتاج دعا توست 😔💔
مبادا فراموش کنی کسانی رو که اومدن باهات هم قدم شدن مبادا دعاشون نکنی داداشی
دعامون کن ...😔
التماس دعا عزیز برادرم...🙂🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم به لحظه ی لایمکن الفرار از عشق!
که پر شده از جهان از حســــــــــــــــین!
یک کربلا شکوه به چشمت نهفته است
ای روضه مجسمِ گودال قتلگاه(:🖤🕊️
#شهید_محسن_حججی🕊🥀
#نماهنگ 🎥
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
#رمان
#مبارزه_با_دشمنان_خدا
#پارت_چهارم
بعد از رسیدن به مشهد، طبق اطلاعات و تحقیقاتی که در مورد بهترین حوزه های مشهد و قم کرده بودم؛ رفتم سراغ شون.
دو تای اول اصلا حاضر به پذیرشم نشدن و گفتن:
_ بدون درخواست و تاییدیه پذیرش، اجازه ثبت نام نداریم.
ناچار و خسته،راهی سومین حوزه شدم.
کشور غریب، شهر غریب، دیگه پول هم نداشتم که ماشین بگیرم،ساکم رو گرفتم دستم وپرسان پرسان راه افتادم،توی کوچه پس کوچه ها گم شدم. تا به خودم اومدم دیدم رسیدم به حرم.
خسته و گرسنه، با یه ساک،نه راه پس داشتم نه راه پیش!
برای رسیدن به سومین حوزه، یا باید حرم رو دور میزدم،یا از وسطش رد می شدم.
نفرتم از شیعه ها به حدی شده بود که دلم نمی خواست حتی برای کوتاه کردن مسیر، از داخل حرم رد بشم.
چند قدمی که رفتم یهو به خودم اومدم و گفتم:
_اینجا هم زمین خداست. چرا مسیرم رو دور کنم؟ اگر به موقع نرسم و پذیرش نشم چی؟ توی این شهر و کشور غریب، دستم به جایی میرسه؟؟
دل به دریا زدم و مدارک رو جدا کردم. ساکم رو به امانات دادم و وارد حرم شدم.
**
وارد حرم که شدم صدای اذان بلند شد، صفوف نماز یکی پس از دیگری تشکیل می شد، یه عده هم بیخیال از کنار صف ها رد می شدند، بی توجهی به نماز در ایران برام چیز تازه ای نبود.
نماز رو خوندم و راه افتادم،چشمم به یه صف طولانی داخل حرم افتاد،رفتم جلو و سوال کردم، غذای حضرت بود.
آخرین غذایی که خورده بودم، صبحانه ای بود که در خوابگاه به طلبه ها داده بودند.
نه پولی برای غذا داشتم، نه غرورم اجازه می داد دستم رو جلوی شیعه ها دراز بکنم، اون هم اینکه غذای امام شیعه ها رو بخورم.
چند قدمی از خادم دور نشده بودم که،یه جوان بی سیم دار، دنبالم دوید، دستش رو که گذاشت روی شونه ام، نفسم برید، که خادم پرسید:
_ایرانی هستید؟
رنگم چنان پرید که گچ، اون طوری سفید نیست،زبانم هم کلا حرکت نمی کرد، از شدت ترس و استرس ، نبض قلبم توی دهانم احساس میکردم، شقیقه هایم تیر میکشید، هول کرده به او نگاه میکردم و قدرت حرف زدن از من گرفته شده بود،
مشخص بود از حالتم تعجب کرده،« با پاسپورت، بدون فیش غذا میدن » اینو گفت و رفت.
چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام، از وحشت، با سرعت هر چه تمام تر از حرم خارج شدم.
توی راه حوزه، حسابی خودم رو سرزنش می کردم که:
_ نزدیک بود خودت رو لو بدی ؟اگر بهت
شک می کرد چی؟؟شاید اصلا بهت شک کرده بود؟ شاید الان هم تحت تعقیب باشی و...
#ادامه_دارد...
🕊هر روز با یاد و خاطرهی یک شهید🥀
#سیره عملی شهدا
آخرین دیدار من با پدرم که آخرین وداع نیز بود. من کلاس سوم ابتدایی بودم پدرم همه را جمع کرده و از همه ی ما خداحافظی کرد و به مادرم گفت: اگر من برنگشتم از بچه ها خوب مواظبت کن و آنها را خوب تربیت کن و زینب وار در برابر مشکلات و سختی ها صبور و شکیبا باش.
شهید محمدحسین یزدی
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
بـ وقتـ شهـدا
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✿⃟🌷✦
خواهرم سرخی خونم را
به سیاهی چادرت امانت دادم ...🌿
امانتدار باشیم:)
#شهدایی
#چادرانه
#استوری
#کانال-شهدایی
[@Martyrs16]