غیبت ممنوع 🚫
آقا رضا از غیبت کردن بیزار بود.
اگه تو جمعی نشسته بودیم و حس میکرد داره غیبت از کسی میشه، سعی می کرد با لحن شوخی بحث رو عوض کنه
شهید_مدافع_حرم
#سید_رضا_طاهر
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•❤️🕊•
شھادتفرصتۍاست..
برا؎رسوایۍدلها؎عاشق
وآگاهۍمردمازخوبۍها؎خوبانۍ
ڪہگمنامبودهاند
ومحلاثباتصداقتوشجاعتمدافعان
حقاست..
‹#شهیدحاجاحمدکاظمی
#خاطرات_شهید
خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند..اطرافیان همیشه اعتراض میکردند و به من میگفتند که شما چگونه تحمل میکنید بچهها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمیخواهی استراحت کنی؟؟
گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است...
#جاویدالاثر_شهید_رحیم_کابلی🌷
#شهدای_خان_طومان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐شهید محمدهادی ذوالفقاری
مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت.
🌷اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد.
وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.
✅از خصوصیات بارز هادی کمک پنهانی به نیازمندان چه در ایران و چه در عراق بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش روشن شد.
روز ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ بود، چند روز بعد از سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی، همان شهیدی که الگوی زندگی هادی شده بود و درست یک هفته بعد از اینکه وصیت نامه اش را نوشته بود و گفته بود که: دنیا رنگ گناه دارد؛ دیگر نمیتوانم زنده بمانم”
همان روز آسمانی شد...
📙برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش.
خدایا ! اگر روزی آمد که محبت علی را
از من گرفتی، جان در بدنم نباشد!
خدایا حال میدانم که علی چرا چیزی را
جز دل چاه برای درد دل انتخاب نکرد
خیلی چیزها را نمیتوان به هیچکس گفت
خدایا جان آن امام زمان(عج) را سالم بدار
که امید شیعه است..!
#شهیدمصطفیاحمدیروشن✨
شهدایی
#رمان #مبارزه_با_دشمنان_خدا #پارت_ششم وحشتم چند برابر شد اما سریع خودم رو کنترل کردم و خواستم فرا
#رمان
#مبارزه_با_دشمنان_خدا
#پارت_هفتم
اومدم اقامه ببندم که حاجی گفت:
_ نماز بی وضو؟؟
بعد یه لبخندی زد ایستاد به نماز، بدون توجه به من!
در باز بود و به خوبی می دونستم بهترین فرصت برای فراره، اما پاهام به فرمان من نبود.
وضو گرفتم. ایستادم به نماز.
نماز که تموم شد، دستم رو گرفت و برد غذاخوری حرم، غذاش رو گرفت و نصف کرد، نصفش رو با سهم ماست و سوپش داد به من.
منم تقریبا دو روزی میشد که هیچی نخورده بودم،دیگه نفهمیدم چی دارم می خورم، غذای شیعه، غذای حضرت.
قبل از اینکه اون دست به غذاش بزنه، غذای من تموم شده بود،بشقابش رو به من تعارف کردو گفت:
_بسم الله...
فکر کردم منظورش اینه که بسم الله بگم و منم بی اختیار و نه چندان آهسته گفتم:
_بسم الله...
نمی دونم به خاطر لهجه ام بود یا حالتم یا ... ولی حاجی و اطرافیان با صدای
بلند خنده شون گرفت، مونده بودم باید بخندم، بترسم یا تعجب کنم.
کم کم سر صحبت رو باز کرد، منم از هر تکه ماجرا یه تیکه هایی رو براش تعریف کردم و فقط گفتم که به خاطر خدا از کشورم و خانواده ام دل کندم و اومدم ایران تا به خاطر اسلام مبارزه
کنم و حالا هم هیچ جا پذیرشم نکردن و میگن خلاف قانونه و باید برگردم کشورم و اجازه تحصیل و اقامت ندارم.
وقتی داشتم اینها رو می گفتم، تمام مدت سرش پایین بود و دونه های تسبیحش رو بالا و پایین می کرد، حرف های من که تمام شد، از جا بلند شد و رفت سمت قرآن و قرآن باز کرد، بعد
اومد سمتم.
دستش رو گذاشت روی شانه ام و گفت:
_ به ایران خوش اومدی.
«پ.ن: از قول برادرمون(شخصیت نوجوان داستان):
در بین ما استخاره کردن وجود نداره و من برای اولین بار، اونجا بود که
با این عمل مواجه شدم و اصلا مفهوم این حرکات رو درک نمی کردم، بعدها حاجی به من
گفت؛ جواب استخاره، آیه ای از قرآن بود که خداوند به مومنین دستور میدن در راه خدا هجرت کنن»
#ادامه_دارد...
🔴 #اینرمانواقعیاست
🕊هر روز با یاد و خاطرهی یک شهید🥀
#سیره عملی شهدا
خیلی مهربان بود. دوستش داشتم. هر وقت دلم می گرفت، می آمد باهام حرف می زد. روحیه ام عوض می شد. تلفن کرد. گفت «سلام به مادر مجاهد خودم. »
جوابش را دادم. گفت «من رو دوست داری؟»
گفتم «چی شده پشتِ تلفن از این حرف ها می زنی؟»
گفت «دوست دارم مثل حضرت زینب(س) رفتار کنی. یک وقت برای من ناراحت نشی ها. »
دلم از جا کنده شد. تلفن را دست به دست کردم. گفت «آدم چیزی رو که دوست داره، در راه خدا می ده، تو چی؟»
گفتم «هر چی خدا بخواد، خوشه. تو دست من امانتی مادر، سپردمت به خدا. هر وقتی بخواد، امانت مال خودشه، می گیره. »
یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 97
بـ وقتـ شهـدا
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فیلم کمتر دیده شده از شهید حججی
🔺حضور شهيد #محسن_حججی بهمراه شهيدان محمدخانی، سياح طاهری و مصطفی صدرزاده در مناطق عملياتي سوريه - محرم ٩٤
#یاد-شهدا-صلوات
#کانال-شهدایی
---🥀🕊🥀🕊🥀---
@Martyrs16
.
♦️۳۳ سال قرنطینه برای دفاع از کیان ایران
🔹آقای #شیرالله قنبری جانباز #شیمیایی و #اعصاب و روان کرمانی
که به دلیل #عفونت و بیماری های شدید تنفسی نمی تواند به خانوادهاش نزدیک شود.
🔸نثارروان شهدا وشفای جانبازان مومن مون هزاااران هزار سلام ودرود و صلوات 🌹
مسئولین ِ خائن ننگتان باد.....
#کانال شهدایی
@Martyrs16