14.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری🎥
#حجاب
با دیدن این کلیپ
عاشق حجاب میشید😳
خانم و آقا هم نداره✅
#استاد_رائفی_پور🌹
#پیشنهاد_دانلود_ونشر👌
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
🔅 امام على عليه السلام:
💠 هرگاه گناهى مرتكب شدى، به محو آن با توبه بشتاب
❇️ إنْ قارَفْتَ سَيّئةً فعَجِّلْ مَحْوَها بالتَّوبةِ
📚 تحف العقول صفحه ۸۱
#حدیث_روز
[@Martyrs16]
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ #مهدوی
📜داستان عجیب گِله از
امام #زمان (عج )
بسیار زیبا و شنیدنی
🎤استاد #عالی
#کانال شهدایی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
موقعگناهالتماسکنگریهکن
بگونمیتونمازموقعیتگناهفرارکنم
خداکریمہتوفقطبگوخودشۍطوربراتمعجزه
💠 ۩؏🌱 #تـلـنـگـرانـہ 🌱؏۩
خدا ازهرچه بگذرد ،
از ﴿🔥حقالناس🔥﴾ نمیگذرد...!
حواسمان باشد ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ ،🥀
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ... ۩؏🌱 #تـلـنـگـرانـہ 🌱؏۩
خدا ازهرچه بگذرد ،
از ﴿🔥حقالناس🔥﴾ نمیگذرد...!
حواسمان باشد ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ ،🥀
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ...🌱
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ،🥀
با " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ...🌱
با " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ ،🥀
با " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ...🌱
با " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ،🥀
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ...🌱
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود جداییانداخت،🥀
با " زبان " #میشود آشتی داد ...🌱
با " زبان " #میشود آتش زد ،🥀
با " زبان " #میشود آتش را
خاموش کرد ...🌱
🔆حواسمان به دل و زبانمان باشد : " آلوده اش نکنیم
شهدایی
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ 🔵توضیح: سلام دوستان، داستانی که در پیش رو
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
💠#قسمت_سوم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : خدایی که می شنود.
مسلمانان کشور من زیاد نیستند یعنی در واقع اونقدر کم هستند که میشه حتی اونها رو حساب نکرد ... جمعیت اونها به 30 هزار نفر هم نمیرسه و بیشترشون در شمال لهستان زندگی می کنن ...
همون طور که به بالشت های پشت سرش تکیه داده بود ... داشت دونه های تسبیحش رو می چرخوند ... که متوجه من شد ... بهم نگاه کرد و یه لبخند زد ... دوباره سرش چرخوند و مشغول ذکر گفتن شد ... نمی دونم چرا اینقدر برام جلب توجه کرده بود ...
- دعا می کنی؟ ...
- نذر کرده بودم ... دارم نذرم رو ادا می کنم ...
- چرا؟ ...
- توی آشپزخونه سر خوردم ... ضربان قلبش قطع شده بود...
چشم های پر از اشکش لرزید ... لبخند شیرینی صورتش رو پر کرد ...
- اما گفتن حالش خوبه ...
- لهجه نداری ...
- لهستانیم ولی چند سالی هست آلمان زندگی می کنم...
- یهودی هستی؟ ...
- نه ... تقریبا 3 ساله که مسلمان شدم ... شوهرم یه مسلمان ترک، ساکن آلمانه ... اومده بودیم دیدن خانواده ام...
و این آغاز دوستی ما بود ... قرار بود هر دومون شب، توی بیمارستان بمونیم ... هیچ کدوم خواب مون نمی برد ...
اون از زندگیش و مسلمان شدنش برام می گفت ... منم از بلایی که سرم اومده بود براش گفتم ... از شنیدن حرف ها و درد دل های من خیلی ناراحت شد ...
- من برات دعا می کنم ... از صمیم قلب دعا می کنم که خوب بشی ...
خیلی دل مرده و دلگیر بودم ...
- خدای من، جواب دعاهای من رو نداد ... شاید کلیسا دروغ میگه و خدا واقعا مرده باشه ...
چرخیدم و به پشت دراز کشیدم ... و زل زدم به سقف ...
- خدای تو جوابت رو داد ... اگر خدای تو، جواب من رو هم بده؛ بهش ایمان میارم ...
خیلی ناامید بودم ... فقط می خواستم زنده بمونم ... به بهشت و جهنم اعتقاد داشتم اما بهشت من، همین زندگی بود ... بهشتی که برای نگهداشتنش حاضر بودم هر کاری بکنم ... هر کاری ...
⬅️ادامه دارد...
@Martyrs16
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🕊هر روز با یاد و خاطرهی یک شهید🥀
#سیره عملی شهدا
حمید سه ساله بود که مادرشان فوت کرد. از آن موقع نامادری داشتند. مثل مادر خودشان هم دوستش داشتند. رفتیم خانه شان ؛ بیرون شهر. به م گفت « همین جا بشین من می آم. » دیر کرد. پاشدم آمدم بیرون، ببینم کجاست. داشت لباس می شست؛ لباس برادر و خواهر های ناتنیش را. گفت « من این جا دیر به دیر می آم. می خوام هر وقت اومدم، یه کاری کرده باشم. »
یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 13
بـ وقتـ شهـدا
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@Martyrs16