eitaa logo
شهدایی
362 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🎙 ازش پرسیدم : "دوست دارے روی قبرت چی بنویسن؟" کمے فکر کرد و گفت: " آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟🍃 دیوانه کنے هر دو جهانش بخشے... دیوانه ے تو هر دو جهان را چه کند؟! :)🖐🏻♥️"  راوی دوست شهید در نهایت هم همین شعر روی مزارشون نوشته شد💔✨
در عملیات، بیسم چی‌ مجروح عراقی را اسیر می گیرند.دوستانش می گویند بگذار خلاصش کنیم.اما ابراهیم می گوید:این اسیر است،باید اورا به عقب برگردانیم. ابراهیم چند کیلومتر او را روی دوش می گیرد و در راه با او صحبت می‌کند. اسیر وقتی حقیقت ایمان ابراهیم را می بیند،تمام اطلاعات و رمز بی سیم دشمن را فاش می‌کند و زمینه پیروزی رزمندگان را فراهم می کند. کانال شهدایی🕊 [@Martyrs16]
💚🎙 - - - - - - - - - - - - - - خیلی به پدرش شبیه بود . . . و خیلی دوست داشت کارهایی را انجام دهد که پدرش انجام میدهد . او از این شباهت لذت میبرد و کیف میکرد🧡 -به‌روایت‌مادرِ‌بزرگوارشهید(:🌿 شهیدصادق‌عدالت‌اکبری✨
♥️🎙 با اینکه جانشین فرماندهے تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود ، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید! یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند.📿✨ آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد :)🕊 نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: "خب آقاجان ، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم! کمی هم استراحت کن... شما فرمانده مایی!باید آماده باشی!🌿" لبخندی زد و گفت: "خدا به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو فداش کنیم...♥️ جز این باشه رسم آزادگی نیست!🖐🏻"  راوی دوست و همرزم شهید
♥️🎙 مادرم هر سال دهه اول محرم را روضه می گرفت... روز تاسوعا بود و من هم مثل هر روز به خانه مادرم رفته بودم. مصطفے را که ۴سال داشت به برادر بزرگش سپردم و گفتم مواظب باشد که مصطفے بیرون نرود. اواخر روضه و نزدیکی اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد و بلافاصله بعد یکی از همسایه ها خطاب به مادرم با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: بی بی بچه ات مرد!!😰 من با سابقه بازیگوشی و شیطنتی که از مصطفے دیده بودم می دانستم این بچه کسی نیست جز مصطفے... 💔 مثل همیشه از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم! به دیوار تکیه دادم. درست روبروی کتیبه یا اباالفضل العباس بودم :) همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: "یا اباالفضل العباس این پسر نذر شما! سرباز فدایی شما!🙃♥️🍃" یک ربع به اذان بود. مصطفے از در وارد شد و همین که مرا دید برای اینکه از استرس و اضطراب من کم کند امد و روی پایم نشست و گفت: "مادر ببین من حالم خوبه!🌸" صورتش خونی بود و رنگ به رخسار نداشت! پهلویش زخم شده بود ، اما به من نگفت...!🥀 برایش اب قند اوردند. مدت ها از آن خاطره می گذرد... بعد ها فهمیدم زمان شهادت پسرم دقیقا همان زمان نذر شدنش برای حضرت اباالفضل بوده :)🕊💔  راوی مادرشهید شهدایی [@Martyrs16]
🌷 ‌بعد از آن اردوی راهیان نور، ارتباط با شهید کاظمی برایش شکل گرفت. مثلاً نصف شب بر سر مزار شهید کاظمی‌ می‌رفت و فاتحه می‌خواند، یاد حاج‌احمد بود و به حرف‌هایش گوش می‌داد. وقتی کسی روزانه به حرف شهید گوش می‌دهد و به آن عمل می‌کند، منش او هم به آن سمت می‌رود... آن وقت، هنگامی که می‌بیند حاج‌احمد می‌گوید: اگر می‌خواهید شهید شوید، باید مثل شهدا باشید؛ باید شهید زنده باشید، ‌‌‌ باید مثل شهدا کار کنید... روی مسیر او تأثیر می‌گذارد... ‌‌🥀🖤 ‌‌ 🕊 🌹 شهدایی [@Martyrs16]
💚🦋 هر کاری می‏‌کرد خدا را در نظر می‏‌گرفت😇 اصلا همه جوره با خدا معامله کرده بود و در اکثر کارهایی که قصد انجام داشت استخاره می‏زد📖 حتی کاری که در ظاهر به نفعش هم بود اگر استخاره بد می‏ آمد انجام نمی‏‌داد.🙂🖇 شهدایی اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج [@Martyrs16]
♥️🎤 مصطفے براے خودش اصطلاح خاصی داشت: "ویژه خوری نکنیم"🖐🏻💯 غذا یا هر چیزی که براے ما میفرستادند ، باید اول به نیرو ها می دادند... بعد به مسئول لجستیک و در نهایت به فرمانده🍃✨ راوی 📝 یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
♥️🎙 شنیدن بعضی از معضلات جامعه، مصطفے رو خیلی عذاب می داد و ساعت ها به فکر فرو می‌برد از جمله مشکل فقر مالی مردم بود. این‌که کودکی نتواند ،از کوچکترین امکانات تحصیلی استفاده کند ، زجرش می داد!💔 سال ۱۳۸۲ پدرمصطفی برای پسر ها یک مغازه محصولات فرهنگی ، مانند ادعیه،زندگی نامه ی شهدا، سربند، پلاک، تسبیح و ... اجاره کرده بود. یه روز مصطفے اومد از من خواهش کرد که با بابا صحبت کن ، تا در کنار کار فرهنگی یک قسمت ازمغازه رو لوازم التحریر  بذاریم... وقتی علتش را پرسیدم جواب داد : اگر بتونیم در کنار کار فرهنگی دستی بگیریم ، موفق ترهستیم✨ در نظر داشت که لوازم التحریر رو با قیمت پایین و یا به شکل رایگان در اختیار بچه های بی بضاعت قرار دهد.🖐🏻 یکی از اولویت های مهم مصطفی در زندگی ، دستگیری و کمک به دیگران بود.🌸 شهدایی [@Martyrs16]
♥️🔗 ازش پرسیدم : "دوست دارے روی قبرت چی بنویسن؟"🖊 کمے فکر کرد و گفت: " آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟🍃 دیوانه کنے هر دو جهانش بخشے... دیوانه ے تو هر دو جهان را چه کند؟! :)🖐🏻♥️"  راوی دوست شهید🎙 در نهایت هم همین شعر روی مزارشون نوشته شد💔✨ 🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شهدایی [@Martyrs16]