#خاطره_شهید ♥️🎙
ازش پرسیدم : "دوست دارے روی قبرت چی بنویسن؟"
کمے فکر کرد و گفت:
" آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟🍃
دیوانه کنے هر دو جهانش بخشے...
دیوانه ے تو هر دو جهان را چه کند؟! :)🖐🏻♥️"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست شهید
در نهایت هم همین شعر روی
مزارشون نوشته شد💔✨
#خاطره_شهید
در عملیات، بیسم چی مجروح عراقی را اسیر می گیرند.دوستانش می گویند بگذار خلاصش کنیم.اما ابراهیم می گوید:این اسیر است،باید اورا به عقب برگردانیم. ابراهیم چند کیلومتر او را روی دوش می گیرد و در راه با او صحبت میکند.
اسیر وقتی حقیقت ایمان ابراهیم را می بیند،تمام اطلاعات و رمز بی سیم دشمن را فاش میکند و زمینه پیروزی رزمندگان را فراهم می کند.
#شهید_ابراهیم_هادی
کانال شهدایی🕊
[@Martyrs16]
💚🎙#خاطره_شهید
- - - - - - - - - - - - - -
خیلی به پدرش شبیه بود . . .
و خیلی دوست داشت کارهایی را انجام دهد که پدرش انجام میدهد .
او از این شباهت لذت میبرد و کیف میکرد🧡
-بهروایتمادرِبزرگوارشهید(:🌿
شهیدصادقعدالتاکبری✨
#شھیدآنہ
#خاطره_شهید ♥️🎙
با اینکه جانشین فرماندهے تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود ، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید!
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند.📿✨
آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد :)🕊
نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: "خب آقاجان ، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم!
کمی هم استراحت کن... شما فرمانده مایی!باید آماده باشی!🌿"
لبخندی زد و گفت: "خدا به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو فداش کنیم...♥️ جز این باشه رسم آزادگی نیست!🖐🏻"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست و همرزم شهید
#خاطره_شهید ♥️🎙
مادرم هر سال دهه اول محرم را روضه می گرفت...
روز تاسوعا بود و من هم مثل هر روز به خانه مادرم رفته بودم. مصطفے را که ۴سال داشت به برادر بزرگش سپردم و گفتم مواظب باشد که مصطفے بیرون نرود.
اواخر روضه و نزدیکی اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد
و بلافاصله بعد یکی از همسایه ها خطاب به مادرم با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت:
بی بی بچه ات مرد!!😰
من با سابقه بازیگوشی و شیطنتی که از مصطفے دیده بودم می دانستم این بچه کسی نیست جز مصطفے... 💔
مثل همیشه از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم!
به دیوار تکیه دادم. درست روبروی کتیبه یا اباالفضل العباس بودم :)
همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: "یا اباالفضل العباس این پسر نذر شما! سرباز فدایی شما!🙃♥️🍃"
یک ربع به اذان بود. مصطفے از در وارد شد و همین که مرا دید برای اینکه از استرس و اضطراب من کم کند امد و روی پایم نشست و گفت:
"مادر ببین من حالم خوبه!🌸"
صورتش خونی بود و رنگ به رخسار نداشت! پهلویش زخم شده بود ، اما به من نگفت...!🥀
برایش اب قند اوردند.
مدت ها از آن خاطره می گذرد...
بعد ها فهمیدم زمان شهادت پسرم دقیقا همان زمان نذر شدنش برای حضرت اباالفضل بوده :)🕊💔
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادرشهید
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
#خاطره_شهید 🌷
بعد از آن اردوی راهیان نور،
ارتباط با شهید کاظمی برایش شکل گرفت.
مثلاً نصف شب بر سر مزار شهید کاظمی میرفت و فاتحه میخواند،
یاد حاجاحمد بود و به حرفهایش گوش میداد.
وقتی کسی روزانه به حرف شهید گوش میدهد و به آن عمل میکند،
منش او هم به آن سمت میرود...
آن وقت، هنگامی که میبیند
حاجاحمد میگوید:
اگر میخواهید شهید شوید،
باید مثل شهدا باشید؛
باید شهید زنده باشید،
باید مثل شهدا کار کنید...
روی مسیر او تأثیر میگذارد...
🥀🖤
#شهید_محسن_حججی 🕊
#رفیق_شهید 🌹
#یادشهداصلوات
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
#خاطره_شهید💚🦋
هر کاری میکرد خدا را در نظر میگرفت😇
اصلا همه جوره با خدا معامله کرده بود و در اکثر کارهایی که قصد انجام داشت استخاره میزد📖
حتی کاری که در ظاهر به نفعش هم بود اگر استخاره بد می آمد انجام نمیداد.🙂🖇
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
#خاطره_شهید ♥️🎤
مصطفے براے خودش اصطلاح خاصی داشت:
"ویژه خوری نکنیم"🖐🏻💯
غذا یا هر چیزی که براے ما میفرستادند ، باید اول به نیرو ها می دادند...
بعد به مسئول لجستیک و در نهایت به فرمانده🍃✨
راوی #شهید_مرتضی_عطایی ♡
#توصیه_شهید 📝
یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*اللهمعجـللولیڪالفـرج*
[@Martyrs16]
#خاطره_شهید ♥️🎙
شنیدن بعضی از معضلات جامعه، مصطفے رو خیلی عذاب می داد و ساعت ها به فکر فرو میبرد از جمله مشکل فقر مالی مردم بود.
اینکه کودکی نتواند ،از کوچکترین امکانات تحصیلی استفاده کند ، زجرش می داد!💔
سال ۱۳۸۲ پدرمصطفی برای پسر ها یک مغازه محصولات فرهنگی ، مانند ادعیه،زندگی نامه ی شهدا، سربند، پلاک، تسبیح و ... اجاره کرده بود.
یه روز مصطفے اومد از من خواهش کرد که با بابا صحبت کن ، تا در کنار کار فرهنگی یک قسمت ازمغازه رو لوازم التحریر بذاریم...
وقتی علتش را پرسیدم جواب داد : اگر بتونیم در کنار کار فرهنگی دستی بگیریم ، موفق ترهستیم✨
در نظر داشت که لوازم التحریر رو با قیمت پایین و یا به شکل رایگان در اختیار بچه های بی بضاعت قرار دهد.🖐🏻
یکی از اولویت های مهم مصطفی در زندگی ، دستگیری و کمک به دیگران بود.🌸
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#یادشھداباذڪرصلوات
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
#خاطره_شهید ♥️🔗
ازش پرسیدم : "دوست دارے روی قبرت چی بنویسن؟"🖊
کمے فکر کرد و گفت:
" آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟🍃
دیوانه کنے هر دو جهانش بخشے...
دیوانه ے تو هر دو جهان را چه کند؟! :)🖐🏻♥️"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست شهید🎙
در نهایت هم همین شعر روی
مزارشون نوشته شد💔✨
#شهیدانه🥀
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]