نه هرچقدربکشیدازما
نمی میریم !
بلکه زنده ترمی شویم!،بیدارترمی شویم!
گیرم جسم را بکشید؛
باتفکرزنده چه می کنید؟؟!!!
🕊️🕊️🕊️
🔴 کیتلین جان استون نویسنده استرالیایی:
او با یک دست، در حال نبرد با سربازها، پهبادها، و یک تانک لعنتی بود. و مردهای غربی درحال رویاپردازی درباره چنین مرگی خودارضایی میکنند و آخرش در خانهی سالمندان به دلیل پارکینسون و با معدهای پر از کاستارد وانیلی میمیرند . به شماها نمیرسد که بخواهید به سنوار بگویید بزدل!
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بهترین رفیق 😭
ای مهربانتر از پدر و مادرم
هستی مراقبم بی راهه نرم
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی به بچههای مقاومت این همه شجاعت میده؟
#رهبرانه🌱
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
🌹🕊️
نامه دادید ،گرفتیم ولی
نیست حبیب !
ای غریب بن غریب بن
غریب
راهمان گمشده دیباچه ی
نور تو کجاست ؟
ما کجا بنشینیم ،راه عبور
تو کجاست ؟
#الهم_عجل_الولیک_الفرج🍃
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️این تصاویر همه واقعی هستش از استخبارات عراق کشف شده .
این فیلم جانسوز و تأثیرگذار به سمع و نظر زنان بی حجاب خیابانی رسانده شود شاید بخودشان بیایند و ازاعمال غیر اسلامی و غیر اخلاقی خود پشیمان شده تا قبل از اینکه به نفرین شهدا گرفتارشوند . 🌷
چنین مردانی برای دفاع از این آب و خاک در برابر صدام و بعثی ها جانشان را نثار کردند که در این کشور احکام اسلام و قرآن جاری باشد نه این وضعی که در خیابان ها شاهد هستیم 😔
چه سرها که دادیم تا روسری از سر دختران و زنان ما نره .
🔺 مدیون شهدا هستید اگر این فیلم را در سطح وسیع منتشر نکنید.
تا همه بدانند و ببیند که روز قیامت نگویند ما نمی دانستیم کسی به ما چیزی نگفت ..
شهدا شرمنده ایم😭😭😭
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا امام زمان رو اذیت می کنی؟!
آیت الله سید جواد حیدری(ره)
#تلنگر
#امام زمان
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
🚨✊🏻
پوستری که فضای مجازی غرب رو پر کرده:
مثل یک قهرمان زندگی کن،مثل یک افسانه بمیر
🪧#یحیی_سنوار
پروف مقاومت
✌️🇵🇸🇵🇸🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما از سوختن نمی ترسیم
شهیدآوینی
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۷۹ و ۱۸۰ سینی رو روی میز گذاشتم و نشستم: _بفرمایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۸۱ و ۱۸۲
_بخورید دیگه این شربت گلابه برای اعصاب خوبه
ژانت خندید:
_فکر میکنم تو اصلا احساس غربت نمیکنی همه چی برت میفرستن
بجای آهی که تا پشت حنجره اومد لبخندی زدم و ادامه دادم:
_آیه ۱۸۶
مومنان نباید از زخم بترسن
باید قدرت روحی برخورد و مواجهه باهاش رو کسب کنن
این خیلی مهمه مخصوصاً در شرایط فعلی که مسلمان ها بسیار به لحاظ رسانه ای سرزنش میشن این قدرت روحی رو داشته باشی که نترسی و تضعیف نشی
چون اونها رسانه دارن و قوی و همه جانبه تمسخرت میکنن
به راحتی تو رو در ذهن مردم جهان با حماقت و خشونت هم ارز قرار میدن آنچنان اسلامهراسی می کنن
که مردم جهان یا شما رو قاتل و تروریست می بینن یا نادان و تو نباید خیلی توجه کنی و غصه بخوری تا جایی که توان داری رفع ابهام کن اما به هر حال از سرزنش مکدر نشو عبور کن
باید روحیه ت قوی باشه و بلند نظر باشی که تحمل این شرایط ممکن باشه
الان خیلی از مردم جهان به این دلیل به دینداری رو نمیارن
و اعمال عبادی انجام نمیدن که فضای روانی علیه دین و دینداری سنگینه
از قضاوت آدم ها میترسن
از اینکه سرزنش بشن می ترسن
روحیه ها به شدت ضعیف و آسیب پذیره
اونقدری حرف مردم برای یه عده مهمه که خدا رو کنار می گذارن و ابدیت خودشون رو از بین میبرن
این جهله
مستبصرهای مسلمان رو ببینید
توی کشورهای خارجی اصلا نگاه خوبی بهشون ندارن ولی روحیه همه قویه و دارن زندگی میکنن زیر بار این سرزنش
به خاطر همین تفکر
که اینطور آموزه ها رو داره و روحیه ها رو در برابر سرزنش تقویت میکنه
و میگه برای حرف حق زدن خجالت نکش حتی اگر همه دنیا مسخره ت کردن با صدای بلند حق رو بگو و ازش دفاع کن و نترس
به نظرم این واقعاً زیباست
کمی سکوت کردم تا اگر حرفی دارن بزنن و چون حرفی نبود ادامه دادم:
_آیات 193 و 194 مضمون زیبایی دارن و با قرائت زیبایی هم خونده شدن میذارم بشنوید
قفل گوشی رو باز کردم و تواشیحی که از #ربنا داشتم براشون پخش کردم
صوت که تموم شد
ژانت شگفتزده گفت:
_ اصلاً فکر نمیکردم مکتب شما هیچ ارتباطی با موسیقی داشته باشه
_ موسیقی چیز بدی نیست به ذات
موسیقی نظمه اصلاً چیزی به ذات بد باشه که خدا خلق نمیکنه
موسیقی البته فقط به صوت محدود نمیشه موسیقی رنگ و سبک و مدله
اما موسیقی به معنی آهنگ
قطعاً به طور کامل نفی نمیشه هیچوقت بلکه تعریفی براش وجود داره
موسیقی مثل دارو میمونه اگر درست استفاده بشه میتونه درمان باشه و اگر نابجا و بدون توجه به هیچ فاکتوری استعمال بشه میشه اسمش رو خودکشی گذاشت
چون بسیار محدوده اثرگذاریش بالاست
موسیقی معرفه
و مکتب ما ازش استفاده میکنه
همین #اذانی که هر روز سه بار تکرار میشه یه نوع موسیقیه دیگه منادی خدا برای دعوت به قرار ملاقات
یا قرائت قرآن یا این همه سرود و آهنگی که تهیه میشه در جهان اسلام
پس موسیقی به ذات نفی نمی شه اما چون مرزش با ابتذال باریکه مراقبت ویژه نیاز داره
هنرهای دیگه سخت تر به ابتذال کشیده میشن اما مرز موسیقی با ابتذال باریکه
یک نت بیجا یا جابهجا، یا یک ساز اضافه توی آهنگ می تونه تمام اثر رو مبتذل کنه
حالا ابتذال چیه؟
ابتذال چیزیه که روح رو خراش میده از کیفیتش کم میکنه ارتباطش رو محدود میکنه
موسیقی رو کسی باید تولید کنه که هم یه فهمی از ریاضی داشته باشه هم یکم پزشکی بفهمه هم فقه بفهمه
ریاضی بفهمه که نظم رو درک کنه آنارشی به وجود نیاره
پزشکی بفهمه که هورمون ها و اساس کار بدن رو مختل نکنه فقه هم بفهمه که این مرز ابتذال رو رعایت کنه
کتایون:_ خب مرز ابتذال کجاست دقیق بگو بفهمیم چی میگی
_فهم حلال و حرام موسیقی شخصی و وابسته به موقعیته اما به طور کلی نزدیک شدن به وادی تحرک موسیقی رو مبتذل میکنه
یعنی موسیقی ای که تو رو وادار به حرکت موزون کنه
چون حرکت ناشی از موسیقی هیچ منبع عقلانی ای نداره کاملاً حسی و هورمونیه
خدا از هر چیزی که عقل رو ضایع کنه و بدن رو از کنترل عقل خارج کنه پرهیز میده
چرا باید چیزی گوش بدی که تو رو به رفتاری خارج از نظارت عقل سوق بده**
ضمنا موسیقی دایره اثرش بسیار بالاست و کاملاً میتونه روی ناخودآگاه ذهن اثر بگذارد
و میتونه حتی ابزار شرطی سازی و انتقال مفهوم پنهان باشه
از این جهت آدم باید خیلی مراقب باشه که چی گوش میده موسیقی میتونه تصمیمساز باشه میتونه روی ضمیر ناخودآگاه اثر بگذاره میتونه حاوی پیام باشه**
ابزار بسیار قدرتمندیه پس باید با فکر به کار گرفته بشه
_ پس با این تعریف تو موسیقی خوب فقط موسیقی غمگینه
_ به هیچ وجه هیچ حس کاذبی مورد تایید نیست چرا باید آهنگی گوش کنی که بی دلیل حالت رو بد کنه؟
موسیقی میتونه تم شاد هم داشته باشه ولی حلال باشه اگر شادی کاذب نباشه
این تصنیف رو گوش کنید
تصنیف مخمس "شیخ بهایی" رو پلی کردم....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۸۱ و ۱۸۲ _بخورید دیگه این شربت گلابه برای اعصاب خ
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۸۳ و ۱۸۴
و روی میز گذاشتم
تا انتها بیصدا گوش دادن و بعد پرسیدم:
_ چه حسی داشتید؟
ژانت گفت:
_ وای چه چیزهای جالبی دارید خیلی حس خوبی بود این موسیقی سنتی ایرانیه؟
_ بله
ما موسیقی حماسی هم خیلی داریم
موسیقی غمگین هم برای عزاداری ها با ساز یا بدون ساز استفاده میکنیم
موسیقی یه ظرفه
به طور کلی هنر یک ظرف برای انتقال مفاهیمه زیبایی هنر مهمه اما زیبایی هنر وقتی ارزش داره که پیامی که انتقال میده ارزشمند باشه
یه ظرف مثل کاسه طلایی حکاکی شده خیلی قشنگه ولی صرف اینکه این ظرف قشنگه حتما هرچی توش بریزم تو باید بخوری؟
اگر سم بریزم توی ظرف مطلا حاضری بخوری؟ قطعا نه
ولی اگر یه ظرف ساده سفالی توش عسل باشه میخوری
پس محتوا خیلی مهمتر از ظرفه
ظرف میاد برای انتقال محتوا
تو نقاشی میکشی و خیلی نقاش خوبی هستی اما این که چی میکشی خیلی مهمتره
اگر تو یک صحنه زشت رو با هنرمندی تمام بکشی هیچ ارزشی نداره
اگر یک فیلمساز با کیفیت فنی بالا یک فیلم با محتوای مستهجن بسازه هیچ ارزشی نداره
هنر یک ظرف مقدسه باید برای انتقال مفاهیم پاک ازش استفاده بشه وگرنه هنرمند از هنرش سوء استفاده کرده!
باید علم و صنعت و هنر رو در خدمت #انسانیت و #حقیقت درآورد وگرنه هیچ ارزشی نخواهد داشت
ژانت راضی سر تکون داد:
_همینطوره میشه لطفاً تمام لیست پخش گوشیت رو بهم بدی؟
میخوام ببینم چه موسیقی هایی گوش میدید کنجکاو شدم!
_ آره حتما میریزم برات
ادامه بدیم حالا
آیه 195 تساوی وجودی زن و مرد رو ۱۴۰۰ سال پیش در اون شرایط اجتماعی بیان میکنه!
کتایون:_ ولی سوره نساء آیه 3 اجازه چند همسری رو به مردها میده!
کدوم عقل سلیمی چندهمسری رو میپذیره؟
_ گفتی عقل سلیم پس بحث منطقی کنیم دیگه نه احساسی درسته؟
_ یعنی الان میخوای بگی چند همسری منطقیه؟
_ میخوام بگم بدون پیش فرض حرفهای من رو بشنو و منصفانه و منطقی تجزیه و تحلیل کن
_ بفرما
_ اولاً این که بگی چند همسری در اسلام سفارش شده به هیچ وجه پذیرفته نیست
حتی آخر همین آیه هم میگه یک همسر به عدالت نزدیکتره
این فقط یک #امکانه نه واجب شرعی نه حتی سفارش دینی!
بعکس به حدی هم سنگ اندازی شده که اگر کسی انجامش نده سنگین تره
اما اجازه داده شده این درسته پس یک امکانه اما چرا این امکان رو داده؟
به چند دلیل
اولاً در زمانی این حکم نازل شده و در محیطی که چند همسری جزء بدیهیات زندگی افراده یعنی همه به تعداد زیاد همسر اختیار میکنن حتی خیلی بیشتر از این تعداد
اگر از این منظر نگاه کنی
حتی اسلام چند همسری رو محدود کرده گفته نهایتاً چهار تا در حالی که نقل های تاریخی میگن
بعضی از سران قبایل تا ۲۰۰ همسر داشتن و تازه در زمان خودش این حکم کلی عجیب و محدودیت آور تلقی می شده
علت دیگه ش امکانی برای خروج از تنگنا در مواقع ضروری و استثنائاته
_ مثلاً؟!
_ شرایطی که اجبار وجود داره برای رهایی از بن بست ها مثلاً تجرد قطعی ها
یه آماری میگیرن که نسبت مردان و زنان جامعه رو رصد میکنه
همیشه تعداد موالید پسر از دختر بیشتره در یک جامعه نرمال
اما وقتی به سن ازدواج می رسن دخترا بیشترن چون پسرا نسبت به تلفات و حوادث آسیبپذیرتر هستن
وقتی تعادل جمعیتی به سمتی بره که برای دختران تجرد قطعی پیش بیاد؛
شرایط محیطی جنگ یا هر چیز دیگه ای این حکم قابل استفاده ست
برای شما یه بطری آب میذارن روی این میز که تشنه ت شد دوست داشتی بخوری دوست نداشتی استفاده نکن دعوا نداره
این فقط یه امکانه نه سفارش بعضی جاها لازمه برای بعضی آدمها و فرهنگ ها امکاناتی تعبیه بشه
دینی که نتونه اکثریت رو لحاظ کنه و سوپاپ اطمینان برای هر حکمی در نظر بگیره ناقصه
کسی رو که مجبور نکردن به استفاده از این امکان
الگوی اصلی اسلام برای خانواده همین شیوه تک همسریه
اونقدر هم سنگ اندازی شده در حوزه رعایت عدالت که هر انسان متدینی ترجیح میده تا حد امکان سمتش نره
حتی توی یک آیه خدا صریحاً میگه شما هیچ وقت نمی تونید عدالت بین همسران تون رعایت کنید
از طرفی توی این آیه میگه
فقط اگر میتونید عدالت رو رعایت کنید تعدد زوجات داشته باشید خب این یعنی چی؟
با این شرایط طبعا انسان باتقوا سعی میکنه جز درمواقع استثنا از اینکار پرهیز کنه
کتایون:_اصلا همه حرفای تو درست است ولی اگر انسان متدین نباید سمت زن گرفتن دوباره و چند باره بره
به خاطر اینکه به تقوا نزدیکتر باشه چرا پیغمبر تون این همه زن گرفته؟
_من گفتم انسان متدین تا حد امکان سراغ تعدد زوجات نمیره اما اگر اجبار و مصلحت باشه اجتناب ناپذیره
پوزخندی زد:
_ چه اجباری این دیگه از اون حرفا بود!
_ #جبر شرایط فرهنگی اجتماعی یکیشه
فرض کن توی اجتماعی زندگی می کنی که این مسئله به شدت رایجه و اصلا یکی از سنت هاش اینه که روابط....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۸۳ و ۱۸۴ و روی میز گذاشتم تا انتها بیصدا گوش دادن
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۸۵ و ۱۸۶
_... که روابط بین قبایل با ازدواج تحکیم میشه
و تو پیامبر و مرجع مردمی و وظیفه داری اونها رو کنار خودت حفظ کنی؛
مگه چقدر میشه با این سنتها برخورد کرد و تنش ایجاد کرد اینجا ازدواج به معنی فامیل شدن و ایجاد پیوند بین قبایل یا گروه هاست
مثلاً وقتی یکی از صحابه
مطابق سنت خودش به پیامبر میگه بیا دخترم رو بهت بدم اگر پیامبر این رو رد کنه چه معنی میده؟
یعنی من ارتباط با تو رو نمیخوام
پیام دیپلماتیکش اینه تازه نه فقط تو اونجا همه چی ذیل عشیره تعریف میشه من نزدیکی با تو و قبیله ت رو نمیخوام!
چقدر خطرناکه این پیام
یه قبیله رو با اسلام دشمن کنه بخاطر اینکه نمیخواد تعدد زوجات داشته باشه؟!
چیزی که به شدت عادیه هیچکس توی اون جامعه نسبت بهش گارد ندارده حتی زن ها
با چه بهونه ای؟
حالا که تا اینجا اومدم بذار راجع به این همه زن! پیامبر که میگی و 9 تا هستن هم صحبت کنم
اولیش خدیجه
تا سن ۵۰ سالگی پیامبر زنده بودن و تا زمان حیات ایشون پیغمبر هیچ همسر دیگه ای نداشتن و ازدواج نکردند که این خودش دنیایی حرف توشه
آدمها اگر دنبال هوس و خوشگذرانی باشن اوجش در چه سنی بروز میکنه ۵۰ سالگی؟
چرا تا پنجاه سالگی هیچ همسر دیگه ای نداشت؟
چون تا اونموقع کسی کاری به کارش نداشت اجباری در زن گرفتن نداشت ولی بعدش که به موقعیت و جایگاهی رسید مشکلاتش شروع شد!
همسران بعدی پیامبر عایشه دختر جناب ابوبکر و حفصه دختر جناب عمر و ام حبیبه دختر ابوسفیان که هر ۳ به پیغمبر پیشنهاد شدن
رسمی داره عرب که اگر ازدواج به همین منظور تحکیم روابط فامیلی بخوان انجام بدن توی جمع اعلام میکنن
البته قبلش با داماد هماهنگ میکنن ولی اینها #بدون_هماهنگی با پیامبر توی جمع ازدواج پیامبر با دخترانشون رو مطرح کردن*
و اگر دختر اینطور خبر ازدواجش مطرح بشه ولی داماد نپذیره دیگه هیچکس خواستگاری اون دختر نمیره
چون حتماً ایرادی داشته که داماد قبول نکرده
چون دلیل دیگه ای که نمیتونه داشته باشه
ازدواج برای اونا مثل خوردن یک لیوان آبه
انتخاب اونقدر اهمیت نداره چون از کس دیگری هم خوشت اومد میتونی باهاش ازدواج کنی محدودیت وجود نداره پس چه بهونه ای میخوای بیاری؟
چهارمی زینب بنت جحش که پیامبر به دستور مستقیم خود خدا باهاش ازدواج کرد
تو آیه ای که دستورش نازل شد هم خدا به پیامبر میفرماید تو از این کار کراهت داری ولی این دستور خداست و باید انجام بدی
_خب چرا مگه ازدواج هم زوری میشه
_خوب امون بده دارم میگم
زینب قبلش همسر زید پسر خوانده پیامبر بوده که با هم اختلاف داشتن اتفاقاً پیغمبر خیلی تلاش کرد بینشون مصالحه کنه ولی نشد و جدا شدن
حالا این ازدواج صرفاً حامل یک پیام اجتماعی بود
چون عروس تا ابد به پدر شوهر محرمه با این کار خدا می خواد بفهمونه زید پسر پیامبر نیست و پیامبر پسری نداره تا از اخلافات بعدی بر سر تقسیم قدرت جلوگیری کنه
همسران دیگه پیغمبر
سوده و ام سلمه و صفیه و زینب که همسر شهید بودن با تعداد فرزند زیاد یعنی مخارج بالا و جوان هم نبودن
بعد از جنگ هایی که صورت گرفت با شهادت یه عده از اصحاب تکلیف همسر و فرزندانشون نامشخص بود
چون از طرفی زن در اون زمان حرفه و کار خاصی بلد نبود که امرار معاش کنه و به شدت هم تعداد عائله و فرزند بالا بود
از طرفی زن وظیفه ای در قبال امور مالی نداره
وظیفه اش چیز دیگه ایه
اگر وظیفه تامین مالی خانواده رو بر عهده زنها بگذاری و مجبور به کسب درآمد باشن با فشار و خطرات زیادی روبرو میشن
از طرف دیگه خداوند انسانها رو آفریده و تمام امیالشون از جمله نیاز جنسی رو محترم می شماره
و بر خودش فرض میدونه تکلیف همه چیز رو روشن کنه
حتی شاید در نگاه شما برای قداست دادن به شهدای این دین بهتر بود میگفت اصلا اینا دیگه اجازه ازدواج ندارن!
ولی کاملا حقوق انسانیشون لحاظ میشه
با در نظر گرفتن تمام این شرایط به مسلمانان دستور داده میشه با همسران شهدا ازدواج کنن
در حالی که چندان پسند صحابه نیست با زن هایی که کلی فرزند و مخارج دارن ازدواج کنن
خب اینجا کی باید پیشقدم بشه که بقیه هم اینکارو بکنن؟
پیامبر با کسانی که از همه نظر بدترین شرایط رو داشتن تعداد عائله بیشتر سن و سال بیشتر ظاهر عادی تر و.. ازدواج میکرد تا بقیه هم اقدام کنن
کتایون:_اصلاً این یک امکان، صیغه چی؟!
_ بذار راجع به صیغه توی آیه خودش صحبت کنیم
_ یه سوال دیگه درباره همین محدودیت های ازدواج
آیه ۲۲ واقعاً چرا نمیشه با زن بابا ازدواج کرد درحالیکه مادر نیست
_ قبلا هم گفتم یه چیزی هست به نام خانواده که برای اسلام نسبت به همه چی در اولویته
ساختار اجتماعی خودش رو با تمرکز بر این تشکل میچینه و هر چیزی که بهش صدمه بزنه ممنوعه
جدا از حس انزجاری که اینجور روابط دارن هیچ فکر کردی...
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۸۵ و ۱۸۶ _... که روابط بین قبایل با ازدواج تحکیم
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۸۷ و ۱۸۸
_... هیچ فکر کردی تکلیف درگیریهای نسبی چی میشه در نسل های بعدی؟
مثلا فرض کن کسی با زن باباش ازدواج کرد و بچه دار شد
پسرت میشه برادر برادرت که مادرش همون زن بابا بزرگشه که الان همسرته
یعنی در واقع مدل و سازمان خانواده منهدم میشه
حرمتی باقی نمیمونه
حالا تو در همین حدش رو تشکیک کردی بعضی ها به کل میگن ازدواج با محارم چرا باید محدود باشه!
هیچ محدودیتی هیچ حریمی هیچ احترامی برای #خانواده قائل نیستن
مردم عصر ما فقط درحال تست سلیقه های جنسی هستن
ارتباط با محارم با همجنس با خود با حیوانات با اشیا با عروسکهای جنسی*
اینها همش بخاطر نظریه های من درآوردی و غیرکارشناسی رهایی جنسی برای رهایی از عقده های روانیه
اپثال فروید میگن دلیل سرخوردگی ها سرکوب ها هستن
میل جنسی تون رو آزاد بگذارید تا عقده های روانی تون از بین بره و به آرامش برسید
دنیا رو به گند کشیدن اما هنوز به آرامش نرسیدن!
چون اساسا چیستی نیاز جسمی و جنسی سیری ناپذیری و تعدد طلبیه
چیزی که اون نمی فهمید ولی قرآن به ما میگه
همه جانبه هم میپردازه بهش
مثلا میگه با #روزه تمرین خویشتنداری کن عضلات روحت رو قوی کن
#نگاهت رو کنترل کن تا دائم برات سلیقه سازی نکنن
و پاسخ صحیح رو بهش بده
فقط با #کنترل و پاسخ #درست آروم میگیری نه با رهاسازی
نفس عمیقی کشیدم و به ساعت نگاهی انداختم
_خب جزء ۴ تموم شد
به نظرم یکم استراحت کنید منم یه زنگ بزنم برمیگردم
درحال بلند شدن ژانت گوشیم رو گرفت سمتم:
_میشه قفلش رو باز کنی فایل های موسیقیت رو بفرستم برای خودم؟
انگشتم رو کشیدم روی حسگر:
_بفرما
.......
همین که وارد آشپزخانه شدم ژانت با ذوق گفت:
_یکی دو تا از آهنگاتو گوش کردم خیلی جالب بود
با لبخند پشت میز نشستم:
_ببینم چی گوش دادی؟
با انگشت اشاره دو ترک رو نشونم داد:
_اینو گوش دادم اینم یکمشو
خیلی جالب بودن
رکعت هشتم و شاه خراسانی ام رو گوش کرده بود
لبخندم عمیق تر شد:
_تو که نفهمیدی چی میگن درسته؟
_نه نفهمیدم منظورم ریتمش بود
من که فارسی نمیفهمم
_یکی از این آهنگها تاجیکیه یکی از گرایشهای زبان فارسی متوجه تفاوتشون نشدی؟
_نه...
_هر دوی این آهنگها در ستایش یک نفر هستن
_کی؟!
صدای کتایون هر دومون رو متوجهش کرد:
_وای ببینید اینجا رو!
گوشیش رو به طرفمون گرفت
عکس یک دختر چهارده پونزده ساله که...
چشم و ابروش خیلی به کتایون شباهت داشت
با لبخند حدسم رو به زبون آوردم:
_خواهرته؟!
ناباور نگاهش رو از عکس گرفت و بهم خیره شد
چشمهاش میخندید:
_الان برام فرستاد
باورم نمیشه یه خواهر داشته باشم!
میبینی چقدر شبیه منه؟
ژانت در کسری از ثانیه با جیغ و سر و صدا بغلش کرد و ابراز شادمانی کرد
انگار اونهم به اندازه کتایون خوشحال بود
چند دقیقه ای به نظر دادن حول چهره ی کمند خواهر کتایون و ذوق کردن برای این اتفاق غیر مترقبه گذشت تا اینکه بالاخره
ژانت گفت:
_دیگه ادامه بدیم!
من هم مطیع امر بانو شروع کردم:
_جزء پنجم ادامه سوره نساء...
اما کتایون باز رشته کلام رو به دست گرفت
ته خنده حاصل از شادی چند دقیقه قبل توی صداش با اعتراض آتشینش تضاد جالبی داشت:
_ آیه 23 آیه صیغه ست
از نظر من صیغه حیاط خلوت مردهاست و لاغیر
حالا هرچی میخوای بگی بگو!
_ صیغه هم یه #امکانه نه واجب یا حتی سفارش مال شرایط #اضطراریه
اتفاقاً به نفع زنها هم هست چون این زنه که انتخاب میکنه صیغه بشه یا نه
عقد بکنه یا نه
کسی که باید قبول کنه زنه پس هر امکانی که میدن به زنها میدن کسی مجبورشون نکرده
این حکم فقط برای کنترل بهداشت روانی و اجتماعیه که کسی اگر شرایط ازدواج نداره در مسئله نیازجنسی بلاتکلیف نباشه که بهونه ای باشه برای #زنا و روابط بدون چارچوب و پنهان
نمیدونم چرا شما با وجود فاحشه های خیابانی یا وجود کاباره و کازینو مشکل ندارید
فقط چیزی که رسمی و چارچوب مند باشه و حقوق مشخص داشته باشه باهاش مشکل دارید
اینکه مجبوره مهریه بده نفقه بده تکفل کنه اگر پای بچه در میان بود شناسنامه بگیره و هزینه ها رو قبول کنه بده نه؟
جامعیت قانونی یعنی در نظر گرفتن همه شرایط و همه نوع انسان
همه رو که مجبور نکردن از این حکم استفاده کنن
یه خانم مستبصر کانادایی بود میگفت من اصلاً با دیدن حکم صیغه مسلمان شدم
گفتم چقدر به زن احترام میگذاره
تحت هیچ شرایطی فاحشه شدن رو نمیپذیره
شأنیت اجتماعی شرعیش رو لحاظ میکنه
و اینکه همه چیز زیر نظر شرع با اجازه خدا و چارچوب مند صورت میگیره
نه رها
اینکه اصل و بلکه تاکید در اسلام بر تک همسری و خانواده است واضحه گفتن نداره
_ اصلاً چطور چند کلمه باعث محرمیت میشه اگر نخونن چی میشه مگه
_ بحث چند تا کلمه فقط نیست بحث اجازه ایه که از خدا میگیری بحث حرمت به حکم خداست بحث....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۸۷ و ۱۸۸ _... هیچ فکر کردی تکلیف درگیریهای نسبی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۸۹ و ۱۹۰
_... بحث ثبت رسمی و تعهده
۲۵ رو هم ببینید درباره برده ها میفرماید انسان ها همگی اعضای یک پیکرند
اونم تو شرایطی که برده جزو اموال حساب میشه نه انسان
آخر آیه هم میگه اگر خودداری کنید از تعدد و ارتباط بیش از حد براتون بهتره!
قشنگ مشخصه
خدا به خاطر تمایلات انسانی و اجتماعی بعضی چیزها رو حلال میکنه
ولی از مومنین انتظار دیگه ای داره که انقدر تو این فضاها سیر نکنید سرگرم این امور نشید
شرایط اجتماعی و ویژگی های طیف های مختلف انسانها ایجاب میکنه بعضی از احکام رو ولی هر حلالی که سفارش نیست
آیه ۲۹ خطاب به انسانها میفرماید خودتون رو نکشید خدا نسبت به شما مهربونه!
تصور کن
کسی که به هر دلیلی تو این دنیا به بن بست رسیده و میخواد خودش رو بکشه این کلام در لحظه مثل یک نامه بهش برسه
که توی اون لحظه برای خدا با اون عظمت اهمیت داشته و باهاش حرف زده
چقدر امیدوارکننده ست؟!
جدای از این یه نگاهی به آمار افسردگی و خودکشی توی جهان امروز بندازید
فکر میکنید چرا انقدر این آمار سرسام آوره؟
چون سبک زندگی لیبرال سرمایه داری همه رو ماشین میبینه و فقط کار میکشه و آدم ها رو از تمام نیازهای عاطفی وجودی شون دور میکنه و آدمها با خودشون تنها میشن و میگن واقعاً هدف زندگی من چیه؟
بی هدفی و پوچی تکرار این چرخه که هر روز بره سرکار شب بیاد خونه با پولی که در آورده غذا بخوره اجاره خونه بده و...
روابط انسانی هم که هیچ چارچوبی نداره هیچ مانایی و پایداری ای نداره
آدمای هوشیار حالشون بهم میخوره از این وضعیت اما بقیه مسحور این طلسمن...
طلسم تنوع...
خداوند ذات انسان رو کمال گرا و بی نهایت طلب خلق کرده طوری که هیچ چیز جز بی نهایت راضیش نمیکنه
بی نهایت خود خداست و اتصال به منبع لایزال الهی پاسخ نیاز انسانه
اما شیطان چون نمیتونه بی نهایت بهت بده به جاش بهت تنوع رو پیشنهاد میده
میگه بیا به جای این که اوج بگیری بری بالا هی زمین بازی رو عوض کن
ولی #کمال_گرایی در صفات روحی انسان ها معنی پیدا میکنه چون صفات جسمی بی نهایت شون هم دلزدگیه
غذا تا یه زمانی خوردنش لذته از یه جایی به بعد سیر میشی نمیتونی ادامه بدی مجبورت کنن ادامه بدی میشه شکنجه
پس چون بی نهایت سازی ممکن نیست به جاش تنوع سازی میکنه برات
میندازدت توی لوپ حرص
لوپ خرید خونه خرید ماشین حالا باز عوض کردن ماشین عوض کردن وسایل خونه
سرگرمت میکنه توی همین چرخه ها که چطوری پول در بیاری و چطوری خرج کنی و نفهمی اصلا زندگی چی بود
عمرت بگذره و فکر کنی زندگی یعنی همین اما وقتی یه بارکی کل اینا رو بهت بدن قاطی می کنی که پس هدف جدید من برای زندگی چیه؟
تو بقیه عمرم چه کار می خوام بکنم؟!
"مرلی مونرو"
بازیگری که به عنوان پدیده قرن شناخته شد و به طور ناگهانی در اوج جوانی و زیبایی در قله شهرت و جایگاه اجتماعی و موقعیت مالی قرار گرفت
و همه اینها رو یکجا به دست آورد دیگه نمیدونست بقیه عمرش رو باید برای چی تلاش کنه
هدف بزرگتری بهش معرفی نکرده بودن
خودکشی کرد!
یه عمر میخوان به ما القا کنن
خوشبختی یعنی همین چیزایی که این زن داشت و باید دنبالشون بدوئی ولی اگه همه اینها رو یکجا بهت بدن دیگه نمیدونی چکار باید بکنی
چون اینا فقط وسیله هستن خوشبختی واقعی این نیست هدف نهایی این نیست
خوشبختی در دنیا یعنی درگیر ارتباط با خدا شدن
یعنی داشتن یه هدف بزرگ و متعالی و تلاش کردن براش که همه این لذت های کوچیک مادی کمک کننده ش هستن
بلند شدم تا چای نپتون حاضر کنم چون گلوها حسابی خشکیده بود
کمی که گذشت صدای کتایون در اومد:
_ آیه ۳۴ کتک زدن زن ها!
برای این دیگه بعید میدونم توجیهی داشته باشی!
قشنگ داره میگه مردها از زنها بهترن همهکاره و رئیس شونن کفیل شونن آخه چرا باید زن ها انقدر تو سری خور باشن که از شوهرشون برای کار کردن یا بیرون رفتن یا آب خوردن اجازه بگیرن
من چنین خدایی رو نمیتونم بپذیرم که اهرم فشار مردها برای ظلم به زن ها باشه!
همونطور که در انتظار جوش آمدن آب چای ساز ایستاده بودم جواب دادم:
_اولاً درباره برتری مردها بر زنها به واژهای که به کار میبره دقت کن
قوّامون به معنای نیرومندی
خوب معلومه مردها هم نیرومندتر از زنها هستند هم مایه نیرومندی زنها
یعنی #تکیه_گاه هستن خب هستن دیگه
یه مرد تکیه گاه همسرشه یه پدر تکیه گاه دخترشه یه برادر تکیه گاه خواهرشه
حتی ترجمه اش رو اگر نگاه کنی
میگه نگهبان زنها یعنی وظیفه حراست و امنیت زن ها بر عهده اونهاست
و بعد هم میگه برتری هایی که بعضی نسبت به بعضی دارن نمیگه مردان نسبت به زنان چون هر دو نسبت به هم برتری هایی دارن
اما در مورد کتک زدن زنها اولا داره میگه در مقابل نشوز به معنای ناسازگاری نه برای زور گفتن
اما این حکم فرمایشی و صرفا بازدارنده ست
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۸۹ و ۱۹۰ _... بحث ثبت رسمی و تعهده ۲۵ رو هم ببینی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۹۱ و ۱۹۲
_...چون اگر بری روایات مربوط بهش رو ببینی خودت خنده ت میگیره
یکی از کیفیت این مسئله از پیغمبر سوال کرد ایشون فرمود مثل زدن برگ ریحان یعنی گلبرگ با چوب مسواک
به طوری که برگ گل پاره نشه!
چوب مسواک به ضخامت یه بند انگشته!
خنده داره در حد یه هول دادنه!
تو اینطور تصور کن که برای یه هول دادنم خدا باید اجازه میداد وگرنه همون کارم نمیتونستن بکنن!
تازه همونم فقط برای خانمهایی که غیر قابل کنترل ان!
درباره اجازه گرفتن هم بگم هر فضایی به یک #مدیریت_کلان احتیاج داره
خانواده هم از این قاعده مستثنا نیست
همین خانومی که نسبت به اجازه از شوهرش اعتراض داره توی فضای کاری از رئیسش اجازه بگیره بهش بر نمیخوره ولی توی زندگی چرا
_ خب چرا مرد باید مدیر باشه
سینی چای رو روی میز گذاشتم و نشستم:
_ مدیریت مطلقا با آقایون نیست تقسیم وظایف شده
مرد نگاه کلی نگر و محاسباتی داره برای مدیریت کلان خانواده و امور بیرونی مناسبتره
و مدیریت داخلی و مسائل تربیتی هم مربوط به خانمها میشه
خدا بدون در نظر گرفتن هیچ تعصبی به کارایی ها نگاه میکنه و تقسیم وظایف میکنه
اینکه یکی توی یک حوزه رئیس باشه نشانه بی ارزشی بقیه نیست
اون آدم برای این منصب مناسبتره دلیل نمیشه در تمام شئون زندگی برتری داشته باشه
تصور کن یکی تو پروژه برنامه نویسی رئیس توئه دلیل میشه حتما آدم بهتر و با شخصیت تری نسبت به تو باشه؟
وقتی یک نفر صفرتاصد مسئولیت اقتصادی و امنیتی خانواده رو به عهده داره امور مدیریتی کلان هم باید بهش واگذار بشه که بتونه از عهده مسئولیتش بربیاد
ضمنا یه چیز دیگه هم هست
زنها بر مردها یک کنترل باطنی دارن این کنترل ظاهری میاد که تعادل رو برقرار کنه
_ یعنی چی
_ یعنی زن ها با امکاناتی که خدا بهشون داده و با علاقه و وابستگی که همیشه از جانب مرد به زن بیشتره میتونن با یک قدرت پنهان حرف شون رو پیش ببرن
خب لازمه یک کنترل آشکاری از سوی مرد به زن وجود داشته باشه
که این تناسب برقرار بشه و توازن قدرت به هم نخوره
کمی از چای خوردم و نگاهیدبه دفترم انداختم:
_آیه ۳۶ در یک کلام تجلی اخلاقه
کسی نمیتونه منکر این بشه که اسلام به عنوان دین اخلاق رو ستوده
بیشتر از همه ادیان و همه تفکر ها به گواه مستندات
اما چرا بعضی ها چاره اندیشی اسلام در مواقع خاص رو جای خشونت جا می زنن و چشمشون رو روی این همه آموزههای اخلاقی میبندن؟
کتایون:_ مهم نتیجه است که داریم میبینیم پیغمبر شما بعد از رفتنش از خودش چی به جا گذاشت؟
جنگ و غارت!
_قبلا هم گفتم بعد از پیامبر فتوحاتی که صورت گرفت هیچ کدوم چندان اخلاقی و اسلامی نبود*
خصوصا در دوره بنی امیه به بعد و بنی عباس که خلافت اسلامی تبدیل به امپراطوری شد
اما این برمبنای آموزه های اسلام نبود و حقیقت اسلام مقابل این پدیده قیام کرد
و بعدا میگم این اتفاق چطور افتاد اما این میراث پیامبر ما نیست!
مکتب سراسر ترقی و انسانهایی که تربیت کرده میراثش هستن
همین الان هم نگاه کنی به طور برایندی مسلمانها انسان های با اخلاق تری نسبت به همه مردم هستن
41 هم بیانگر جایگاه خاص پیغمبره
که هر امتی گواهی داره و پیامبر ما گواه بر گواهان عالمه
ژانت_ گواه دقیقا یعنی چی؟
_ یعنی وسیله سنجش اعمال
قاعدتا گواه باید یک انسان کامل باشه که بشه اعمال بقیه انسان ها رو نسبت به اعمال اون سنجید و وزن داد
چون اعمال که کیلویی نیستن کشیده بشن باید به نسبت معیار عملی سنجیده بشن مثل خط کش مثل شاخص
اون افراد #پیامبران و #امامان و #شهیدان هستن
هر چه نسبت به اونها نزدیکتر باشی وضعیت بهتری داری هرچی انحراف معیار کمتر باشه درصد خطا کمتره
نمره بالاتری میگیری و به جایگاه شاخص و پاداش اون نزدیکتر میشی
منطقی هم هست
کتایون_ آیه ۴۳ درباره نماز
اصلاً چرا باید برای نماز حتماً وضو گرفت؟
چرا انقدر سختش میکنه
اصلا چرا باید حتماً به این شکل نماز خوند چرا عبادت رو به خود انسان ها واگذار نمیکنه؟
چرا همش اجبار چرا مدیریت وقت رو به عهده خود بنده ها نمیگذاره شاید هر روز همون ساعت نتونیم وقتمون رو خالی کنیم
_اول این که تو سوالات چرا عبادت رو نشنیدم یعنی اصل مسئله عبادت خدا به عنوان بنده برات محرضه دیگه؟
_ اگر خدایی وجود داشته باشه با همه ویژگی هاش بله عبادتش بیشتر از اینکه لازم باشه به نظرم دوست داشتنی هم هست
_ خب حالا که عبادت لازمه به قول تو چرا عبادت این شکلی چرا با این شکل و این ترتیب اصلا چرا شکل و ساختار برای عبادت وجود داره؟
جواب واضحه چون اصول تربیتی خدا با بینظمی سازگار نیست
تو راست میگی اگر بدون ساختار فقط میگفت خدا را عبادت کنید ما هفته ای یکبار وقت خالی میکردیم یک ساعت با یه حال خوش معنوی تو بیکاری مینشستیم دل سیر عبادت میکردیم
حظ معنویش هم بیشتر بود
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۹۱ و ۱۹۲ _...چون اگر بری روایات مربوط بهش رو ببین
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۹۳ و ۱۹۴
_....ولی توی نماز بیشتر از اینکه حس معنوی مدنظر باشه ادب و چارچوب مندی مدنظره دقیقاً
نه که معنویات مهم نباشه اما نماز یعنی ادب کردن مقابل خدا
پس چون ادبه هم وقت و ساعت خاص داره هم شکل و شاکله خاص و هر کس بخواد این شکل رو زیر پا بگذاره یا تغییر بده ادب نماز رو به هم زده
مثلاً بگه چرا عربی، فارسی
ادب رو به هم زده
گفتم خدای سبحان در اون ماجرای سجده به ابلیس میفرماید من میخوام اون طوری که خودم میگم و میخوام عبادتم کنی نه اونطور که خودت میخوای
تو اومدی عبادت من چون من رو به خدایی قبول داری بعد به جای خواست من خواست خودت رو مدنظر قرار میدی
کارت متضاد با #اصل عبادته
ضمنا اینطوری که تو میگی پس باید فاتحه دیسیپلین و قاعده رو در هر کاری خوند دیگه دلی بریم پای هر کاری
تو به کارمندات اجازه میدی دلی بیان سر کار؟
ممکنه یک روز حالشون خوب باشه بیشتر از حد معمول برات کار کنن ولی ممکنه ۱۰ روزم حال نداشته باشن بیان
اونوقت راندمان کارت چی میشه؟
تو امور دنیایی معنای نظم رو میفهمیم
سرکار که میریم ساعت ۸ صبح نباید ۸ و ۱۰ دقیقه بشه
ولی به خدا که میرسه باید ببینم وقت دارم یا نه؟
شاید نتونستم تایممو برات خالی کنم!
چرا وقتش رو به عهده خودم نگذاشتی
تازه خدا کلی لطف کرده برای نماز بازه زمانی مشخص کرده از ظهر تا غروب از سرشب تا آخر شب اما اتفاقاً ایده آل نماز اول وقت بودنشه
چرا چون خدا رو در اولویت قرار دادی
به خاطر خدا از کارهای دیگر گذشتی
پس چون نماز ادبه باید زمانش که رسید براش وقت خالی کنی که در پیشگاه خدا بی ادب به حساب نیای حالا حال خوش معنوی هم پیدا میکنی اگر ادبت خوب باشه
الذین هم فی صلاتهم دائمون، یحافظون...
کسانی که نمازشون رو مراقبت میکنن تداومش رو حفظ میکنن!
کم کم حال خوش معنوی هم با نماز پیدا میکنن
این نمازی که ما آدمای عادی میخونیم شاید به اندازه تمرینات ابتدایی یوگا هم انرژی نداشته باشه
اما اگر با دائمون و یحافظون رسوندیش به جایی که تیر از پات کشیدن و دردی حس نکردی دیگه میشه گفت هیچ چیز در جهان نمیتونه مثل این نماز تولید انرژی کنه
یعنی میخوام بگم ساختار طوری طراحی شده که امکان دسترسی بسیار بالاست بالاتر از هر چیزی اینکه تو چقدر میبری بسته به نوع استفاده خودت داره
زیباترین صورتی که توی این جهان میتونه رخ بده قطعاً نمازه
چه چیزی زیباتر از ارتباط با خدا اونهم با روش دلخواه خودش در این کره خاکی وجود داره
ما راحت از کنار این امکان که برای هممون فراهمه میگذریم
ژانت_ قضیه تیر چی بود
_ توی یکی از جنگها یک تیر به پای امیرالمومنین علیبنابیطالب فرو میره که چون عمیق بوده تحمل نمیکرده که برش دارن یعنی دردش زیاد بوده
در نهایت خودش میگه من نماز میخونم شما تیر رو بردارید چون میدونه که در نماز آرومه و حواسش معطوف به خداست
چشم هاش از شگفتی برق زد:
_ چقدر عجیب!
کتایون حرفش رو قطع کرد:
_ ولی شما یک داستان دیگه هم دارید که علی بن ابیطالب توی نماز انگشترش رو به فقیر داده چطور اونجا حواسش به اطرافش هست اینجا نه؟
_من نگفتم حواسش به اطرافش نیست حواس که محدود به مکان نیست روح همزمان میتونه به همه جا مسلط باشه و غرق خدا و ارتباط با خدا هم باشه
نماز مستی و صوفی گری نیست که از خود بیخود بشیم آگاهی محضه
متوجه خدا هستی ولی هر چیزی رو اراده کنی میتونی بهش توجه داشته باشی و در دایره توجهت وارد کنی
به خصوص اینکه این مسئله هم جهت با قرب به خدا باشه
کمک به فقیر هم خواست خداست
نماز یعنی تمرکز بر تقدیس و پرستش خدا یعنی تو آنقدر بر این مسئله متمرکزی که وقایع دیگر رو درون این دایره راه نمیدی اما اگر حادثه مهمی رخ بده
تو آگاهانه این حادثه رو درون این فضا و تمرکزت راه میدی و درک میکنی
من گفتم دردی رو احساس نمیکنه دلیلش هم آرامش روانی ایه که در نماز حقیقی حاصل میشه
عجیب هم نیست
طرف تمرکز میکنه روی تخت میخ میخوابه و دردی حس نمی کنه
کسی که بتونه اعصابش رو به حد نرمال آروم کنه طبیعتاً این براش مقدور میشه
نماز ظرف خوبی برای این تمرین هاست اگر آدم مستعد باشه
تمرین آرامش اعصاب تمرین تمرکز البته هدف نماز فقط عبادت خداست اما این جایزه های جانبی رو هم داره دیگه برای آدم
مثل روزه که گفتم اما هدف همون ادبه
صدای اذان از گوشیم بلند شد
با لبخند از جام بلند شدم:
_من وقت ادبمه با اجازتون!
.........
از نماز که برگشتم ژانت مشغول گرم کردن کنسرو زبان بود
تشکر کردم و در سکوت شام صرف شد
بعد از شام برای اینکه کتایون دیرش نشه خیلی زود شروع کردیم تا باقیمانده بحث به اتمام برسه:
_خب...
آیه ۵۳ میفرماید یهود هیچ سهمی درحکومت روی زمین ندارن
حالا چرا؟
چون قبلا امتحان پس دادن!
چون اگر در راس قرار بگیرن چیزی به بقیه....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۹۳ و ۱۹۴ _....ولی توی نماز بیشتر از اینکه حس معنو
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۹۵ و ۱۹۶
_ چیزی به بقیه نمیدن انحصارطلبن
همین مسئله توزیع عادلانه ثروت که امروز در جهان میبینیم
بخش عمده ای از ثروت دنیای امروز در دست تعداد بسیار اندکی از مردم جهانه و به قول خودت
تعداد بسیار زیادی از این تعداد اندک یهودی هستن و با مدیریتی که ارائه دادن شکاف طبقاتی بین ابناء بشر رو بیشتر کردن
به این دلیل خدا اونها رو محق نمیدونه
چون ظالم هستن و ثابت شده هم هست تجربتا
۵۹ آیه ویژه ایه
می فرماید مطیع امر خدا و رسول و صاحبان امر باشید
این صاحبان امر بر امت چه کسانی هستن؟
خیلی مهمه باید حتما بشناسیمشون چون آیه به ما میگه از اونها تبعیت کنیم
خود آیه در ادامه کد هم میده
که اگر درمورد تشخیص این افراد مشکل پیدا کردید به خدا و پیامبرش ارجاع بدید*
این نکته رو گوشه ذهنتون داشته باشید بعدا بیشتر توضیح میدم
آیه ۶۴ رسماً به مسلمانها یاد میده برای بخشش به پیامبر توسل کنید
میگه اگر می اومدن پیش تو گفتن خدایا ببخشید و تو براشون استغفار میکردی خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند
اونوقت یک عده توسل رو شرک میدونن
_ خب اون در زمان حیات پیامبرتون بود ولی بعد از فوت و از قبرش منطقی به نظر نمیاد
_ اگر منطق منطق قرآن و یک مسلمان باشه که قرآن میگه شهیدان زنده اند یعنی مقام یک شهید عادی از پیغمبر امت بالاتره؟
میشه گفت بعد از توفی دست پیامبر از دنیا کوتاه میشه و دیگه ناظر هیچی نیست؟
یعنی پیامبر درکی از کسانی که زیارتش میکنند نداره؟
میگن مومن زائر قبرش رو میبینه و به خانوادش سر میزنه
بعد پیامبر متوجه نمیشه کی اومد سر خاکش چی گفت یا از راه دور بعد مکان مانع درکش میشه؟
فهم ما در دیدگاه اسلامی از روح شعور و آگاهی مطلقه قطعا از جسم خیلی کاراتره در درک اونم روح مومن چه برسه به روح پیامبر!
طبق نص صریح آیات همین قرآن که براتون خوندم پیغمبر گواه ماست میشه از اعمال ما بی خبر باشه و گواه ما باشه؟
حالا که درک میکنه ممکنه بی تفاوت باشه؟
پیامبری که در زمان حیات تا این حد برای مردم مهربان و رئوف و دلسوز بود
اصلاً فلسفه پیامبری یعنی #رافت و #دلسوزی برای امت اصلاً چه قدر منطقیه اینکه بگیم پیامبر بعد از توفی امتش رو رها میکنه و دیگه به تدبیر امورشون توجه نداره!
یا اینکه وقتی که زنده بود
خدا حرفش رو گوش میداد و دعاش رو برآورده می کرد حالا که در جوار حق ساکنه خدا خواسته ش رو اجابت نمی کنه؟! خیلی سطحیه این برداشت ها
آیه ۶۵ صریحا اطاعت محض در برابر رسول خدا رو دستور میده و این چیزی جز تایید معصومیت پیامبر و امر به ولایت و ولایتپذیری نیست
_ ۱۲۸ رو ببین چرا همش از زنها میخواد تحمل کنن با وضع ناجور شوهرشون بسازن چرا زنها باید بسوزن و از بین برن به خاطر رفاه مردا؟
_ زنان کارگزاران خدا هستند در امور فرهنگی و تربیتی همونطور که مردان در امور نظامی
گفتم آرزو و غایت رشد بشر اینه که وسیله خدا باشه
خب خانمها در امور تربیتی و فرهنگی نایب خدا روی زمین هستن
برای همین هم تربیت فرزند به اونها واگذار میشه و در درجه بعدی تدبیر همسرانشون
چون فقط یک زن میتونه یک مرد معیوب رو به زندگی برگردونه و از انحطاط و جهنمی شدن نجات بده
با اخلاق خوش با استفاده از تسلط به زبان خودش
اگر کسی با اونها راه نیاد از دست میرن و کلی آدم رو هم با خودشون نابود میکنن
نقش تربیتی زن اینجا اینه که این مرد رو کنترل کنه و فقط همون زن میتونه و اصلا هم لازم نیست له بشه!
از محبت خار ها گل میشود
عطر و بویش سهم بلبل میشود
خودش هم از این فضای خوبی که به وجود میاره کیف میکنه مفید بودن خودش رو حس میکنه
محبت میده و بالاخره محبت هم میگیره
این اجبار نیست یک درجه است یک نوع جهاده
چطور یه بچه زبون نفهم رو از صفر تربیت میکنی یه آدم بدقلق رو نمیتونی رام کنی؟
اتفاقا فقط تو از پسش برمیای خب از تواناییت استفاده کن
همونطور که خدا معایب ما رو تحمل میکنه درجا ولمون نمیکنه ما هم یکم معایب هم رو تحمل کنیم بد نیست
ضمنا قرآن فقط به زن سفارش نمیکنه دائم داره به مردها هم سفارش میکنه اخلاق خوبی داشته باشید
آزار و اذیت نرسوندید برای هر دو طرف وظایفی تعریف میکنه که هرکدوم مکمل همن
آیه ۱۲۹ هم که دیگه
تمایل خودش رو به تک همسری برای حفظ ساختار خانواده نشون میده دفعه قبل به این آیه استناد کردم
سکوتم که طولانی شد کتایون پرسید: تموم شد؟
_انگار
از بلند شد و تک کت چرمش رو تن کرد:
_پس من دیگه برم
قرار بعدی باشه برای یکماه دیگه
هماهنگ میکنیم
میدونستم عجله ش بخاطر چیه پس خیلی معطلش نکردم
تا دم در همراهش رفتیم و من آهسته گفتم:
_اگر اتفاقی افتاد یا کمکی لازم داشتی بگو
همونطور که بوتش رو به پا میکشید گفت:
_در تماسیم
ژانت کاری نداری؟
ژانت هم با لبخند بدرقه ش کرد:
_نه عزیزم مواظب...
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۹۵ و ۱۹۶ _ چیزی به بقیه نمیدن انحصارطلبن همین مس
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۹۷ و ۱۹۸
_نه عزیزم مواظب خودت باش
فقط خیلی به مادرت سخت نگیر باهاش راه بیا
اون دوست داره صداتو شنوه معطلش نکن بعضی وقتا فرصتا زود از دست میرن!
لبخند سر حسرتش انگار قلب کتایون رو بدرد آورد که صورتش جمع شد:
_حتما
مواظب خودتون باشید
فعلا شب بخیر...
کتایون که رفت ژانت هم عزم خوابیدن کرد:
_من فردا صبح خیلی زود باید برم سر کار
اگر ممکنه تو ظرفا رو بشور
شبت بخیر
_حتما
شبت بخیر
.........
هنوز چند روز از ملاقات آخر نگذشته بود که کتایون زنگ زد
دوباره وقتی که درحال حاضر شدن برای خروج از آزمایشگاه بودم
انگار ساعت کاریم رو میدونست
جواب دادم:
_سلام جانم
_خوبی؟ وقت داری حرف بزنیم؟
قدمزنان به سمت ایستگاه اتوبوس جوابش رو دادم:
_آره چه خبر؟ شیری یا روباه
_چی بگم شیری که روباهه! با مهناز حرف زدم... هرطور بود از زیر زبونش حرف کشیدم
حدسم رو به زبان آوردم:
_حرفهای مامانت رو تایید کرد؟
_تلویحا
از دیشب که باهاش حرف زدم چشم رو هم نذاشتم حالم خیلی بده
نمیدونم چکار کنم!
یه حس تنفری از پدرم پیدا کردم که...
حتی تحمل خونه ش هم برام سخته
میخوام مستقل شم!
از شوک جمله ش سرعت قدمهام کاهش پیدا کرد:
_مطمئنی؟ یعنی میخوای همه چیزو به بابات بگی؟
_نه برای چی!
میگم میخوام مستقل شم!
میدونی که اینجا چیز عجیبی نیست
_یعنی مخالفتی نمیکنه؟
_نمیتونه!
وقتی من بخوام برم اون که نمیتونه جلومو بگیره
تازه فکر کردی فرقی به حالش میکنه؟
اونقدر سرش گرمه که اصلا براش مهم نیست من چکار میکنم!
_چی بگم
امیدوارم کدورتی پیش نیاد
_تو باید یه کاری برام بکنی!
_چه کاری؟
_من دیگه از تنهایی خسته شدم با ژانت حرف بزن
دست از سر اون سوییت برداره!
شما هم با من بیاید تو همون آپارتمانی که اجاره میکنم!
همون اجاره ای که به سوییت میدید بدید به من!
بی هوا زدم زیر خنده و بعد به ملاحظه نگاه متعجب مردم جمعش کردم:
_من؟
تو که میخواستی منو از این سوییته هم بیرون کنی!
اونوقت الان دعوتم میکنی خونه ت؟
صدای اونهم از اثر خنده خش افتاد:
_اون مال اونموقع بود که هنوز حسن نیتت رو ثابت نکرده بودی!
بعدم خونه ژانت بود من میخوام دعوتت کنم خونه خودم
چی میگی؟
یادت نره سیما منو دست تو سپرده ها!
_خیلی خب سوء استفاده نکن
الان بحث من نیست بحث راضی کردن ژانت برای دل کندن از سوئیتشه که بعد از کار معدن سخت ترین کار دنیاست!
حالا بذار باهاش حرف بزنم ببینم چی میگه
_پس بهم خبر میدی؟
_آره ولی یکم زمان میبره!
_باشه ولی اینم لحاظ کن که ستونای اون خونه دارن منو میبلعن
من همین امشب با اردشیر خان حرف میزنم دیگه بعدش همه چی معطل هنر جنابعالیه
بالاخره اتوبوس هم رسید همونطور که سوار میشدم گفتم:
_خبر میدم فعلا خداحافظ!
.......
وقتی رسیدم خونه ژانت هنوز برنگشته بود
شک داشتم دراین باره امشب باهاش حرف بزنم یا به وقت دیگه ای موکولش کنم
کارش خیلی فشرده بود و معمولا شبها به شدت خسته بود شاید بهتر بود تا آخر هفته صبر کنم
نیم ساعتی از وقت اذان گذشته بود
وضو گرفتم و برگشتم اتاق برای نماز
در حال چادر سر کردن بودم که صدای باز شدن در پذیرایی به گوش رسید
میدونستم الان خسته ست و وقتی استراحت کرد حتما سری بهم میزنه به همین خاطر نمازم رو خوندم
هنوز سر سجاده در حال دعا بودم که ژانت به در باز چند تا ضربه زد:
_سلام خوبی؟!
لبخندی به چهره خسته ش زدم:
_سلام ممنونم
خسته نباشی بیا تو...
کنارم نشست و با انگشت مشغول بازی با تسبیح روی سجاده شد
انگار اونهم اومده بود که حرفی بزنه
پرسیدم:
_طوری شده ژانت؟!
_خب راستش
چند وقته میخواستم باهات حرف بزنم ولی نمیشد
امشب که زود رسیدی گفتم وقتشه
_اگر درمورد تخلیه اینجاست امیدوارم حالا که کم کم زمستون تموم میشه یه جایی پیدا بشه و..
_نه اصلا ربطی به اون نداره
من یه بدهی به تو دارم
هر چی فکر میکنم میبینم اگر ازت عذرخواهی نکنم حالم خوب نمیشه
رفتار من با تو خیلی بد بود مخصوصا اون..
اون سیلی بیخود و بی معنی
واقعا نمیدونم چرا تا این حد عصبانی بودم وقتی دیدم خونه تغییر کرده انگار تمام خاطره هام رو یک جا ازم گرفته باشن
دیوونه شدم
ولی تو هیچوقت به روم نیاوردی و تلافی نکردی
و این منو شرمنده تر کرده
_دیگه بهش فکر نکن هر چی بود گذشت
_یعنی میبخشی؟
_معلومه
فراموشش کن
_اون زمان از اینکه خون تو توی رگهام بود خیلی احساس بدی داشتم
ولی الان از این بابت خیلی خوشحالم و افتخار میکنم
_دیگه لوس نشو خون من مگه چه ارزشی داره که بهش افتخار کنی
_خون تو پر از شجاعت و عشق به آدمهاست
تو واقعا آدم خوبی هستی ضحی!
_فکر کنم یکی سرکارت گذاشته آدرس اشتباه بهت دادن پاشو به فکر شام باش بذار منم دعامو تموم کنم
با لبخند و در سکوت نگاهی بهم انداخت و بعد بیرون رفت من هم....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۹۷ و ۱۹۸ _نه عزیزم مواظب خودت باش فقط خیلی به ماد
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۹۹ و ۲۰۰
من هم دوباره مشغول شدم.
اون شب موقع صرف غذا ماجرا رو با احتیاط با ژانت درمیون گذاشتم وهمونطور که حدس مبزدم با مخالفت جدی و قطعیش مواجه شدم
اونقدر قاطع بود که باب هرگونه بحث و گفتگو بسته بود
صبح روز بعد نظر ژانت رو به کتایون منتقل کردم و گفتم از دست من کاری ساخته نیست و اگر میخواد مشکل رو حل کنه خودش باید ژانت حرف بزنه
اگرچه بازهم به موثر بودنش شک داشتم
کتایون هم گفت درگیریهای این هفته ش زیاده و نمیتونه سر بزنه و رو در رو حرف بزنه و از طرفی نمیخواد تماس بگیره و تنها با ژانت حرف بزنه
پس قرار گذاشتیم صبح یکشنبه که ژانت از کلیسا برمیگرده و حالش خوبه من براش صبحانه آماده کنم و سر میز صبحانه کاملا اتفاقی!
کتایون با من تماس تصویری بگیره و بعد به این طریق با ژانت صحبت کنه!
صبح یکشنبه وقتی بیدار شدم به زمان برگشت ژانت چیزی نمونده بود
نمیشد صبحانه مفصلی حاضر کرد فقط تونستم چای دم بگذارم و از مرباهای خونگی زن عمو خرج کنم
به نظر من کره و مربای آلبالو خلق هر انسانی رو باز میکنه!
امیدوارم ژانت هم همینطور فکر کنه!
میز آماده شده بود و من مشغول ریختن چای برای خودم بودم که در باز شد
فوری یک استکان دیگه هم برداشتم و قبل از اینکه نزدیک بشه بلند گفتم:
_سلام
دوربینش رو روی کانتر گذاشت و اومد تو
نشست روی صندلی و با ذوق گفت:
_ سلام
امروز بالاخره موفق شدم چند تا عکس از کلیسا بگیرم!
_خب به سلامتی میشه عکساتو دید؟
_آره آره حتما
بیا...
دوربینش رو برداشت و شروع کرد باهاش کار کردن
سینی رو روی میز گذاشتم و کنارش نشستم:
_چرا تابحال نتونسته بودی عکس بگیری؟
_آخه حین مراسم که نمیشه میخوام حواسم کاملا به نیایش باشه
بعدش هم که همیشه مجبور بودم عجله کنم که اتوبوس نره
اما امروز نیایش ده دقیقه زودتر تموم شد و با خیال راحت عکس گرفتم هم از داخل هم از بیرون بیا ببین
دوربین رو داد دستم و گفت:
_با این دکمه برو جلو و همه رو ببین
همونطور که عکسها رو تماشا میکردم روشون توضیح هم میداد
یکم که گذشت گفت:
_میبینی چه شکوهی داره؟
_آره خیلی بزرگ و لوکسه! ولی خالی! متناسب ظرفیتش جمعیت نداره
آهی کشید:
_بله همیشه همین منو متاسف میکنه که شهری مثل نیویورک با این همه جمعیت چرا باید مراسم نیایشش اینقدر کم جمعیت برگزار بشه اونم وقتی فقط هفته ای یک باره!
سر جنباندم:
_درسته!
بقیه عکسها رو هم دیدم و دوربینش رو تحویل دادم:
_واقعا عکاس خوبی هستی
حالا زودتر صبحونه ت رو بخور تا چای یخ نکرده
باذوق روی میز چشم گردوند:
_چقدر زحمت کشیدی امروز ممنونم
و مشغول خوردن شد
یکم که گذشت پرسیدم:
_ژانت متوجه شدی این مربای چیه دیگه؟
_آره آلبالو دیگه
_چطوره؟
_خوبه ولی زیادی شیرین نیست؟
مگه آلبالو نباید ترش باشه؟
_بستگی به ذائقه بومی داره دیگه ایرانیا به شیرینی مایلن بیشتر از بقیه طعم ها
مثلا شما تلخی رو میپسندید قهوه میخورید
ما کمتر تلخی دوست داریم
بیشتر شیرینی و شوری
خندید: یعنی اینم برات از ایران فرستادن؟
_آره زن عموم هر سال مربا درست میکنه برا منم حتما میفرستن
زن عموم همون مامان رضوانه ما تو یه ساختمون زندگی میکنیم خونه قدیمی و پدری باباهامون
آهانی گفت و دوباره مشغول خوردن شد
طولی نکشید که کتایون بالاخره پیامم رو دید و تماس گرفت
رو به ژانت با لبخندی تصنعی گفتم:
_ا کتایون تماس تصویری گرفته!
فوری گفت:
_حتما بخاطر همون پیشنهادشه
جواب بده اگر چیزی گفت خودم جوابشو میدم!
با خنده ای که سعی در کنترلش داشتم جواب دادم:
_سلام خوبی؟ چه خبرا!
کتایون_سلام ممنون
شما خوبید؟
خواستم ببینم تعطیلات بدون من چکار میکنید! ژانتم اونجاست؟
ژانت گوشی رو به سمت خودش برگردوند:
_بله هستم
دلت تنگ شده بود یا حرفی داشتی؟!
کتایون هم تعارف رو کنار گذاشت:
_هم یکم دلم تنگ شده بود هم یکم کار داشتم!
ژانت دلیل مخالفتت چیه؟
_یعنی نمیدونی؟
_خب میدونم ولی نمیشه یکمم به من فکر کنی! منم رفیقتم
تو میتونی همه جا به یاد پدر و مادرت باشی
ولی من بدون شما تنها میمونم!
ژانت سر تکان داد:
_کتی حرفت منطقی نیست اگر تو میخوای مستقل شی ولی احساس تنهایی میکنی تو باید بیای پیش ما نه که ما بیایم پیش تو!
ما دونفریم و تو یه نفری!
من هم به اندازه کتایون از این پیشنهاد تعجب کردم چون مطمئن بودم زندگی توی سوییت کوچیکی مثل اینجا برای کتایون ممکن نیست!
کتایون_منظورت اینه که منم بیام اونجا و سه نفری با هم تو اون سوییت فسقلی زندگی کنیم؟
اونجا که دوتا اتاق بیشتر نداره!
ژانت شانه بالا انداخت:
_به نظرم تنها راهه!
چون من حاضر نیستم اینجا رو ترک کنم!
تو هم مختاری
اگر اینجا برات کوچیکه میتونی بری یه جای بزرگ اجاره کنی!
اون روز گفتگو بین ژانت و کتایون به نتیجه نرسید و...
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف