فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنهاآرزوی شهیدمحسن حججی...💚
#کلیپ_تصویری
#حاجآقادانشمند
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*اللهمعجـللولیڪالفـرج*
[@Martyrs16]
و شلمچه زیبایی اش را برای ما به جا گذاشت ، شاید راهمان را از آنجا بگیریم...:)
#تلنگـــــــرانہ
#جامانده
#کانال_شهدآیی
@Martyrs16
نمازشان را در خون خواندن تا ما نمازمان را در آرامش بخوانیم ، با نماز به خدا نزدیک تر شوید .
#شـــᏪــیدانه
#جامانده
#کانال_شهدایی
@Martyrs16
یهبچهوقتیدلشمادرشرومیخواد
دیگهباهیچیآرومنمیشه،
تماماسباببازیهایدنیاروبهشبدی
گریهمیکنه،میگهفقطمامانمومیخوام!
کِیمیشهرابطهماباخدا،اینجوریبشه
#خدایی
#جامانده
#کانال_شهدایی
@Martyrs16
شهدایی
#قسمت_هفتم . #رفافت_مقدمه_شباهت ولی دریغ که اصلا نگاهی به سمت خواهرها نمیکرد 😑 . پشت سرشون رفتیم
#قسمت_هشتم
#رفافت_مقدمه_شباهت
-ولی نداره که. اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟
.
-نمیدونم چی بگم... تو نماز خوندن بهم یاد میدی؟!😶
.
.
-چرا که یاد نمیدم گلم☺با افتخار آجی جون.😊😊
.
سمانه هم همه چیزوبا دقت بهم یاد میداد و منم کم کم یادم میومد ذکرها و نحوه گفتنش
.
دو رکعت نماز برای مامان بزرگ خوندم😊
.
خیلی دوست داشتم آقای فرمانده من رو در حال نماز خوندن میدید😐😐
.
شاید اصلا مامان بزرگ بهانه بود و به خاطراون نماز خوندن یاد گرفتم که باز دوباره جلوش ضایع نشم😕😕نمیدونم 😔
.
اما این نمازم هرچی بود قربتا الی الله نبود و نتونستم مثل آقا سید و سمانه تو سجده بعدش درد و دل کنم و هر چی زور زدم اشکی هم در نیومد😕
.
.
بعد نماز تو حال خودمون بودیم که برا سمانه اس ام اس اومد و بعد خوندنش گفت:
.
-ریحانه جان پاشو بریم حسینیه
.
-چرا؟! نشستیم دیگه حالا😕
.
-زهرا پیام داد که آقا سید برای اعضای اجرایی جلسه گذاشته و منم باید باشم.
تو هم که اینورا رو بلد نیستی.
.
-باشه پس بریم
فهمیدم تو این جلسه سید مجبوره رو در رو با خانم ها حرف بزنه و چون زهرا هم بود میخواستم ببینم رابطشون چه جوریه😐😐
.
-سمانه؟!😯
.
-جانم؟؟😊
.
-منم میتونم بیام تو جلسه؟؟😕
.
متاسفم عزیزم.ولی فقط اونایی که اقا سید اجازه میدن میتونن بیان.جلسه خاصی نیستا هماهنگی در مورده سفره
.
.
-اوهوم...باشه 😔
.
جلسه تو اطاق بغل حسینیه خواهران بود و منم تو حسینیه بودم..داشتم با گوشیم ور میرفتم که مینا بهم زنگ.
.
-سلام ریحانه. خوبی؟؟چه خبر؟! بابا بی معرفت زنگی..پیامی چیزی؟!😑😑
.
-من باید زنگ میزدم یا تو..اخه نپرسیدی زنده رسیدیم یا نه😕😕😐
.
.
-پی ام دادم ولی جواب ندادی😕
.
-حوصله چک کردن ندارم😟
.
-چه خبرا دیگه.همسفرات چه جورین؟!
.
-سلامتی...آدمن دیگه😃ولی همه بسیجین
.
-مواظب باش اونجا به زور شوهرت ندن😂😂
.
-نترس اگه دادن برا تو هم میگیرم😄😄
.
- بی مزه😐حالا چه خبراخوش میگذره😉
.
- بد نیست جای شما خالی😊
.
- راستی ریحانه
.
- چی؟!
.
- پسره هست قد بلنده تو کلاسمون😆
.
- کدوم؟!😯
.
- احسان دیگه.باباش کارخونه داره😉
.
#ادامه_دارد ...✌️
🕊هر روز با یاد و خاطرهی یک شهید🥀
#سیره عملی شهدا
یکی از ویژگیهای آقا مهدی لباسهایش بود که همیشه مرتب و منظم بود. یک روز از ایشان پرسیدم برادر خادم شما لباسهایت را کجا اتو می کنی ؟ گفت اینجا وسیله ای برای اینکار نیست. من موقع خوابیدن لباسها را زیر پتو قرار می دهم. لباسها خود به خود صاف می شوند.
شهید محمدمهدی خادمالشریعه
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
بـ وقتـ شهـدا
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@Martyrs16