eitaa logo
شهدایی
359 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انگار با خورشید عالم نسبتے داری امیدِ چشمان من و هر صبح فردایی وقتے سحر با عڪس تو چشمم شود روشن اوقات خوبے دارم و روزے تماشایی.... شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 ڪــلام‌شهـــید 💌 🌹‌شهـــید محمد ابراهیم همت: مسئول ما باید توالت بشوید تا آن غروری که در درون او هست، بریزد. یادشهداکمترازشهادت نیست شهدایی [@Martyrs16]
نگاهشان به ماست بعد از آنها چه کرده ایم⁉️ دیروز تیپ و لشکر می زدیم امروز مانده ایم چه بزنیم دیروز روز بود امروز روز شوم سلام برشهدا🥀 شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*سخنان بغض آلود همسر شهید مدافع حرم:* 😭😭💔❤‍🔥❤‍🔥 ✅موضوع:بی حجابی و اهل فحشا بودن ، شده افتخار و کسی صدایش در نمیاد.😱🤦🏻‍♂️😓 از پوشیه زدن من تعجب می کنند؟!!😵‍💫🤔💔 «حضرت زهرا (س) شرمنده ایم😔🤦🏻‍♂️ شهدا شرمنده ایم»🤦🏻‍♂️ شهدایی [@Martyrs16]
هدایت شده از شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به امام حسین (ع) به نیابت از همه شهدا ✨ الســـلام علــی الحسیـــن وعلــی علی ابن الحسیـن وعلــی اولـــاد الحـسیـــن وعلــی اصحاب الحـسین دوستت دارم آقا محاله ندونی... خونم هیئتا شد تواوجِ جوونی💫 آبرویِ دوعالم مارو بخر❤️ شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
هدایت شده از شهدایی
19.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ ❣هر روز❣ بخوان جان آقام عج💚 ❤️دعـــــــــــای فـــــــــــرج ❤️ 🦋 بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم 🦋 💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💚 ❤️دعــای سـلامتی امــام زمــــان(عج)❤️ 💚"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💚 و 3 تا سوره توحید ❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️ کانال شهدایی🕊 @Martyrs16
هدایت شده از شهدایی
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَےا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم شهدایی [@Martyrs16]
شهید علی برکتین مرد بزرگی بود و دل بزرگی هم داشت. ایشان مردانه برای رفع محرومیت از مناطق روستایی کمر همت بسته بود و جهادگونه عمل می‌کرد. خستگی نمی‌شناخت. متأسفانه علی آقا به رغم خدمات فراوانی که داشت اصلاً شناخته شده نیست. من عکس این شهید بزرگوار را هیچ جا جز در مزارش ندیدم. نحوه شهادتش هم در فعالیت‌های جهادی بود. ایشان همراه مهندس شهید غلامرضا وفایی و شهید محمدرضا هراتیان برای بازدید از یک روستای محروم سیستان و بلوچستان رفته بودند که دچار سیل شدند و هر سه را آب برد. شهید وفایی هم ماجرای جالبی دارد. ایشان فوق لیسانس مکانیک داشت و ساکن آمریکا بود. همسرش هم آمریکایی بود که به واسطه اخلاق حسنه شهید وفایی مسلمان و حافظ کل نهج‌البلاغه و بخشی از قرآن شده بود. وفایی به دلیل خدمت به کشور و فعالیت در جهاد به ایران برگشته بود. دو سه ماهی هم از حضورش در جهاد می‌گذشت که همراه شهیدان برکتین و هراتیان آسمانی شد. اتفاقاً همسر ایشان بعد از شهادتش در میدان امام سخنرانی کرد. به نظرم بعد‌ها به آمریکا برگشت و الان آنجا حضور دارد. متأسفانه شهدای جهاد خصوصاً آن‌ها که غیر از جبهه‌های جنگ به شهادت رسیدند، خیلی شناخته شده نیستند. باید به این بُعد جهاد بیشتر پرداخته و هم خدمات جهاد در بخش غیر نظامی دیده شود و هم به شهدایش توجه بیشتری صورت گیرد.   ✍راوی: سیدمصطفی حسینی از پیشکسوتان جهاد سازندگی شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 از عشایر بودیم، محمدرضا در حال کوچ به دنیا آمد. یکی از سال ها بارندگی زیاد بود و گاهی سیاه چادرهای ما در مسیر سیل قرار می گرفت 🌹آن روز باران به شدت می بارید و سیلی در راه بود. مردان عشیره به هر طرف می‌دویدند و تلاش می کردند شاید بتوانند سدی در مقابل هجوم آب ایجاد کنند زن‌ها وحشت زده به هر طرف می دویدند و بچه های پراکنده در دشت را سر جمع می کردند. 🌹محمدرضا که هراس و نگرانی را در چهره‌ی یکایک افراد عشیره میدید، قرآن را برداشت و رفت روی تپه ای و شروع کرد به تلاوت آن. 🌹باور می کنید؟؟ سیل خروشان نرسیده به سیاه چادرها راهش را کج کرد و در مسیر دیگری به جریان افتاد. "شهید محمدرضا جعفری بروانلو" ✍راوی: مادر شهید شهدایی [@Martyrs16]
به درخواست جوانان انقلابی تشکیل شد که شوق خدمت به مناطق محروم، آن‌ها را به دیدار با امام کشانده بود و با درخواستی که آن‌ها مطرح کردند، حضرت امام دستور تشکیل جهادسازندگی را در ۲۷ خردادماه ۱۳۵۸ صادر کردند. شوق این جوانان که اغلب دانشجو و از قشر‌های تحصیل‌کرده بودند، با شعور همراه بود و این شور و شعور باعث شد جهاد سازندگی به سرعت تبدیل به یکی از بازوان پرتوان انقلاب شود. اندکی بعد وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد، جهاد سازندگی هم در بُعد عمرانی و سازندگی در مناطق محروم وهم در بُعد کمک به جبهه‌های جنگ فعالیت بسیاری انجام داد. آن روز‌ها یک پای عموم جهادگران درروستا‌های محروم بود وهرزمان که احساس نیازمی‌شد،به جبهه‌های جنگ می‌رفتند و می‌شدند. روحیه جهادی که بین بچه‌های جهادسازندگی وجود داشت،آن‌ها را ازبعضی صفات مثل عافیت‌طلبی،پشت میزنشینی،تنبلی یاصفاتی ازاین دست جدا کرده بود.این بچه‌ها هرجا احساس نیازمی‌شد وارد عمل می‌شدند.گذشته ازآنکه حضور دردل یک منطقه محروم، سختی‌هایش ازحضور درجبهه‌ها کمتر۳ نبود، بچه‌های جهاد هر زمان فرصتی به دست می‌آوردند درجبهه حضور پیدا می‌کردند. آن زمان نه تنها یک جهادگر که رزمنده‌ها و خیلی ازبچه‌های انقلابی به سودوزیان مادی فکر نمی‌کردند. هدف،خدمت بود و هرکس هم زمینه‌ای را برای خدمت انتخاب می‌کرد. درخود جهادازفنی‌کار گرفته تامهندس راه، پزشک،متخصص،تکنسین،دانشجو و...هر کس هر توانایی داشت به صورت داوطلبانه آمده بود تا درقالب جهادسازندگی خدمتی انجام دهد وباری ازدوش انقلاب ومردم بردارد
خواهر عزیزم ✨هرگاه خواستی از حجاب خارج شوی و لباس اجنبی را بپوشی به یاد آور که اشک امام زمانت را جاری میکنی به خون های پاکی که ریخته شد برای حفظ این وصیت خیانت میکنی ✨به یاد آر که غرب را در تهاجم فرهنگی اش یاری میکنی و فساد را منتشر میکنی و توجه جوانی که صبح و شب سعی کرده نگاهش را حفظ کند جلب میکنی ✨به یاد آر حجابی که بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمی حفظ کند تغییر میدهی ... 🌷 📙برگرفته از کتاب آخرین نامه اثر گروه شهید هادی شهدایی [@Martyrs16]
♨️ پسر مذهبی غیرتی است☝️ هرگز زیبایی ناموسش را⛔️ حراج چشمان آلوده فضای مجازی نمیکند‼️ خوب میداند✅ جای این عکس در آلبوم شخصی است 👌 شهدایی [@Martyrs16]
بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌کردم...😖 یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»🤔 تو که چیزیت نشده بابا!😐 تو الان باید به بچه‌های دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می‌کنی؟!🙄😶 تو فقط یک پایت قطع شده!ببین بغل دستیت سر نداره ، هیچی هم نمی‌گه.🤐 برای سلامتیش صلوات. 💙 این را که گفت بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد 👀 به بنده خدایی که شهید شده بود!🌷 بعد توی همان حال که درد مجال نفس‌کشیدن هم نمی‌داد کلی خندیدم وبا خودم گفتم: عجب عتیقه‌هایی هستند این امدادگرا.😑😂 (به نقل از وبلاگ امدادگر شهید مجید رضایی) 🌷 شهدایی [@Martyrs16]
یاد مردان خطرڪرده بخیر یاد یاران سفرڪرده بخیر یاد مردانی ڪه چون شیران روز حمله فتح و ظفر ڪرده بخیر شهدایی [@Martyrs16]
‍☺️ لبخند بزن رزمنده ☺️ سال 1359 دسته ای از سپاه زرین شهر به فرماندهی شهید محمدعلی شاهمرادی در گروه ضربت سنندج خدمت می ڪردیم. روزی برای انجام ماموریت با یڪ ماشین سیمرغ عازم اطراف سنندج بودیم. حین عبور از رودخانه آب سر شمع ماشین رفت و خاموش شد. شهید شاهمراد به بیسیمچی ڪه تازه ڪار بود گفت به فرمانده اطلاع بده که یواش تر بروند تا ما برسیم اما با رمز بگو! بیسیمچی گفت: نمیدانم چه بگویم!! شهید شاهمراد بیسیم را گرفت و گفت: حسین حسین شاهمراد.... آب تو گوش خر رفته ڪمی یواش تر...😐 ڪمی بعد ماشین روشن شد و شاهمراد به بیسیمچی گفت حالا تو اطلاع بده! بیسیمچی تماس گرفت و گفت الو الو..... خر روشن شد...... 😂😂😂 🌷🌷🌷 شهید محمد علی شاهمرادی شهدایی [@Martyrs16]
داستان "ط" ( ) (خون، آتش، دین؛ آنچه نباید می گذشت و اما...) - دستاتو باز می کنم و ازت دور میشم، خودتم می دونی چقدر زنده تو برام با ارزشه و کمه کمش می تونم ده تا پیکر برادرامو باهاشون معامله کنم، ولی معتقدم انتحاری رو نباید معامله کرد، معامله یک انتحاری یعنی حماقت محض، دوست دارم به آرزوت برسی و بری بغل حوری هایی که بهتون وعده اش را داده اند، خنده تلخی زد و دستامو باز کرد، میشد از چهره اش و حتی خنده اش فهمید که دوست نداره کشته بشم، همه این رفتار ها گیجم می کرد. دو نفر آماده شلیک شدند تا اگر خواستم زودتر دست به ضامن ببرم تیراندازی کنند. دستام رو باز کرد و ایستاد بالای سرم مکثی کرد و گفت: وقتی صدای شلیک شنیدی ضامنو بکش و به آرزوت برس، همه چی معلوم میشه... اینو گفت و بازم چهره ناراحت و لبخند تصنعی و تلخ ، آهسته از من دور شد و رفت نشست تو ماشین داشتم گیج می شدم، ضامن رو اگر بکشم پرواز می کنم بدون اینکه توفیق کشتن حتی یه نفر از این رافضی ها را داشته باشم و این یعنی خسارت شدیدا توی دوراهی قرار گرفته بودم، آفتاب وسط ظهر عراق بی حالم کرده بود، تصمیم گیری برام سخت شده بود... هیچ چاره ای نداشتم این محموله به هر نحوی که شده باید منفجر میشد چه به دست خودم چه به وست اونا دستم رو بردم سمت ضامن و چشمامو بستم، دوست داشتم این چند ثانیه باقیمونده ذهنمو آزاد کنم و به فلاح و فوز ابدی فکر کنم. عرق از سر و صورتم می ریخت و بدنم داغ بود، چرا ماشه رو نمی چکاند، داشتن زجر کشم می کردن با صدای شلیک کلاش قلبم از جا کنده شد، انگار همون عثمان گرگ کش نبودم، ترسیده بودم برای اولین بار ترسیده بودم، ولی راه حل دیگه ای به ذهنم نمی رسید جز کشیدن ضامن، دیر یا زود باید این کارو می کردم چه بهتر که همین الان... حلقه ضامن رو گرفتم دستم صدای ضربان قلبم رو به وضوح می شنیدم، ضامن نارنجک یه خلاصی داره و تقه ی دومش نقطه انفجاره چشمام رو بسته بودم و می کشیدم منتظر خلاصی اول بودم، با صدای خلاصی دلم لرزید و پاهامو جمع کردم بالا و بغلشون کردم. با سرعت نور ذهنم رفت به جایی از خاطراتم که خیلی وقت بود یادآوری نکرده بودمش (کسی که علم کشی نکرده باشه فشار علم رو روی دوش نمی فهمه و من با اینکه پانزده سال بیشتر نداشتم ولی علم می کشیدم دوست داشتم کمک ها دستاشونو سبک کنن و فشار بیشتری روی دوشم بیوفته... جلوی آینه... جای علم... رنگ کبود روی شونه ها... چیزی که متعلق به یه سنی بود) نمی دونم چرا لحظات آخر این افکار سراغم اومده بود ... از لحظه شنیدن صدای شلیک تا الان دو دقیقه گذشته بود و این یعنی قصد کشیدن ضامنو نداشتم. تو همین افکار بودم که دستی نشست روی دستم - می خوای کمکت کنم باهم بکشیم. سریع دستمو رهاکردم و هولش دادم عقب - هرلحظه ممکنه منفجر بشه خلاصیشو گرفتم دور شو از اینجا خندید و گفت: - بمونم که بهتره، لااقل مفت شهید نمیشی، یه کافر رو هم با خودت می بری اون دنیا و تو یه راست بغل حوری و من یه راست ته جهنم. داشت اعتقادمو به سخره می گرفت و تحریکم می کرد ضامنو بکشم، ولی این اینجا چیکار می کرد به نیروهاش چشم دوختم چشمم سیاهی می رفت هیچکدوم کاری نمی کردند و تو همون حالت قبلیشون مونده بودند - داعش با داشتن نیروی شجاعی مثل تو چه غمی داره؟ چرا نمی کشی و خلاص نمی کنی؟ یه جای کار می لنگید و من از همه چی بی خبر بودم، من از مردن نمی ترسیدم ولی هیچ چیز طبیعی پیش نرفته بود، چرا روی من با این حالم عملیات روانی پیاده می کردند... تردید و تعحب رو قشنگ می تونست از چشام بفهمه دستشو گذاشت رو ضامن نارنجکم و فشار آورد -باشه نکش، خودم می کشم... (بچه ها گروه استشهادی می گفتن انفجار آسان ترین در عین حال سخت ترین نوع عملیاته، آسان از این جهت که هیچ دردی رو نمی فهمی و یک دفعه تموم می کنی و سخت از این جهت که کشیدن ضامن دل و جرات می خواست...) این افسر ایرانی چرا باید این کارو می کرد؟ قدرت تفکر ازم سلب شده بود تا اینکه بالاخره ضامنو تا ته کشید. آره کشید... ولی نه خبری از انفجار بود و نه خبری از پودر شدن و نه خبری از شهادت و حوری و ... چشم هام رو به آرومی باز کردم، بلافاصله محموله رو از دور کمرم باز کرد و انداخت رو زمین - خدا شماها رو چرا اینقدر احمق آفریده؟ - بفرما اینم از محموله انفجاری، اونی که اینو دور کمرت بسته مست بوده یادش رفته سیم رابط مرکزی رو وصل کنه، اینطور می خوایید برید به ملاقات حوری؟ ادامه دارد... نویسنده: ❌انتشار داستان بدون ذكر منبع مورد رضایت نیست. شهدایی [@Martyrs16]
🌼خاطره بی بی سکینه، مادر شهید علی شفیعی از سردار دلها حاج قاسم سلیمانی: ✍میگفتن ساعت دو نصفه شب تلفن منزل زنگ خورد، با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب تماس گرفته، گفت: منم قاسم، دلم تنگ شده بود برایت از کربلا تماس گرفتم، نایب الزیاره ،،،سوغاتی چی برایت بیاورم.. اشک میریخت و تعریف میکرد.. انگار علی پسرم پشت خط بود... شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تذکری از جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان فرمانده لشکر ۲۷ حضرت محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) ‌ شهدایی [@Martyrs16]
هدایت شده از شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به امام حسین (ع) به نیابت از همه شهدا ✨ الســـلام علــی الحسیـــن وعلــی علی ابن الحسیـن وعلــی اولـــاد الحـسیـــن وعلــی اصحاب الحـسین دوستت دارم آقا محاله ندونی... خونم هیئتا شد تواوجِ جوونی💫 آبرویِ دوعالم مارو بخر❤️ شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
هدایت شده از شهدایی
19.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ ❣هر روز❣ بخوان جان آقام عج💚 ❤️دعـــــــــــای فـــــــــــرج ❤️ 🦋 بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم 🦋 💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💚 ❤️دعــای سـلامتی امــام زمــــان(عج)❤️ 💚"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💚 و 3 تا سوره توحید ❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️ کانال شهدایی🕊 @Martyrs16
هدایت شده از شهدایی
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
🔸 " در محضـر شهیـــد "... اگر عاشقانہ با ڪار پیش بیایے، بہ طور قطع بریدن و عمل زدگے و خستگے برایت مفهومے پیدا نمیڪند. شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا