فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_شهید 🎥
قلبم کوه اندوهه... 💔
برس به دادم 🥀 :)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#شهید_حسین_معز_غلامی ❤️
#شهید_نوید_صفری ❤️
#شهید_محمد_بلباسی ❤️
#شهید_مجید_قربانخانی ❤️
#شهید_مهدی_بختیاری ❤️
#شهید_محسن_حججی ❤️
#شهید_جواد_محمدی ❤️
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی ❤️
#لطفا_لوگو_حذف_نشه 🖇
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*اللهمعجـللولیڪالفـرج*
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽فیلمی قدیمی از شهید محسن حججی 🥀🕊️
اگر بار گران بودیم رفتیم
دیگه هم بر نمیگردیم...✋
•••🍃❤️
#شهید_محسن_حججی 🕊
#کلیپ_شهید
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*اللهمعجـللولیڪالفـرج*
[@Martyrs16]
شهدایی
📽فیلمی قدیمی از شهید محسن حججی 🥀🕊️ اگر بار گران بودیم رفتیم دیگه هم بر نمیگردیم...✋ •••🍃❤️ #شهید_
انقدر بالحسین گفتی
که آخر حسین خریدت...
#شهید_محسن_حججی 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم لحظه اسارت شهید محسن حججی
و در آن طلوع چه گذشت...
#شهید_محسن_حججی
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*اللهمعجـللولیڪالفـرج*
[@Martyrs16]
شهدایی
فیلم لحظه اسارت شهید محسن حججی و در آن طلوع چه گذشت... #شهید_محسن_حججی #یادشھداباذڪرصلوات #کانال
عکس بی سر شهید حججی 😭
در این عکس سر شهیدجدا شده و در قسمت شکمش داعشی هایملعون با پا نگهش داشتن😔😭
شهدا شرمنده ایم
#شهید_محسن_حججی
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*اللهمعجـللولیڪالفـرج*
[@Martyrs16]
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم:
فنَیرِزُوا إن قَدَرتُم کُلَّ یَومٍ یَعنی تَهادَوا و تَواصَلُوا فِی اللّه ِ؛
اگر میتوانید هر روز را نوروز کنید؛ یعنى در راه خدا به یکدیگر هدیه بدهید و با یکدیگر پیوند داشته باشید.
📚 دعائمالإسلام، ج۲، ص۳۲۶
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]
شهدایی
#رفاقت_مقدمه_شباهت #قسمت_اول زیاد فکر مذهب و این چیزها نبودم و بیشتر سرم تو کتاب و درس بود☺ . اما
#رفافت_مقدمه_شباهت
#قسمت_دوم
.
-بیچاره پایگاهی که شما فرماندشین😑😑😂
-لا اله الا الله😐
یهو دیدم سرشو پایین انداخت و رفت با قفسه کتابها مشغول شد..
رومو سمتش کردم و با یه پوزخندی گفتم:
-خلاصه آقای فرمانده من شمارمو نوشتم و گذاشتم روی میز هر وقت قرعه کشیتونو کردید خبرم کنید.😑
-چشم خواهرم...ان شا الله اقا شمارو بطلبه
-خوبه بهانه ای برای کاراتون دارین...رفیق رفقای خودتونو قبول میکنین و به ما میگین نطلبید...باشه...ما منتظریم😑😑
-خواهرم به خدا اینجور نیست که شما میگید...
.
.
یک هفته بعد که اصلا موضوع مشهد تقریبا یادم رفته بود دیدم گوشیم زنگ میخوره و شماره نا آشناست..
-الو...بفرمایین😯
دیدم یه دختر جوان با لحن شمرده شمرده پشت خطه:
سلام خانم حسینی شما هستین ؟!
بله خودم هستم.
میخواستم بهتون خبر بدم اقا شما رو طلبیده و اسمتون تو قرعه کشی مشهد در اومده..☺
فردا جلسه هست اگه میشه تشریف بیارین..
ساعت و محل جلسه رو گفت و قطع کرد...
اصلا باورم نمیشد...هیچ ذوقی و حسی نسبت به طلبیدن نداشتم ولی از بچگی دوست داشتم تو همه ی مسابقات برنده بشم و الانم حس یه برنده رو داشتم...
.
تا فردا دل تو دلم نبود...😊
.
.
فردا شد و رفتم سمت محل جلسه و دیدم دخترا همه چادری و نشستن یه سمت و پسرا هم یه سمت و دارن کلیپی از مشهد پخش میکنن..
مجری برنامه رفت بالا و یکم صحبت کرد و در آخر گفت آقا سید بفرمایین...
دیدم همون پسر ریشوی اونروزی با قد متوسط رفت پشت میکروفون
اینجا فهمیدم که جناب فرمانده #سید هم هستند.😐
.
خلاصه روز اعزام شد...
بدو بدو رفتم سمت اتوبوس و وارد شدم که دیدم
عهههه...یه عده ریشو توی ماشین نشستن 😀😀
تازه فهمیدم اشتباهی اومدم...
داشتم پایین میرفتم که دیدم آقا سید داره لوازم سفرو تو صندوق ماشین جا میزنه و یهو منو دید...و اومد جلو:
-لا اله الا الله...
-خواهر شما اینجا چی میکنید؟؟ .
-هیچی اشتباهی اومدم...😕
-اخه بنر به اون بزرگی زدیم جلوی اتوبوس...😐
-خیلی خوب... حالا چیزی نشده که...😟
-بفرمایین...بفرمایین تا دیر نشده...😒
ساکم رو گذاشتم رو صندلیم که گوشیم زنگ خورد:
دوستم مینا بود میگفت بیا آخره کلاسه و استاد لج کرده و میخواد غائبا رو حذف کنه😦
اخه من تو اتوبوسم مینا😕😕
بدو بیا ریحانه...حذف شدی با خودته ها...از ما گفتن😯
الان میام الان میام..😟
.سریع رفتم و از شانس گندم اسمم اواخر لیست بود...
تا اسممو خوند بدو بدو دویدم به طرف درب دانشگاه
ولی...
#ادامه_دارد