eitaa logo
آرشیو مراسمات مسجد حضرت فاطمةالزّهرا (س)
111 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
7 فایل
کانال ویژه انتشار صوت، تصویر و ویدئوی مراسم‌های مسجد حضرت زهرا دانشگاه صنعتی اصفهان دریافت اخبار و اطلاعیه های مربوط به مجموعه فرهنگی مسجد حضرت الزهرا سلام الله علیها از طریق کانال @Masjed_Iut روابط عمومی @Masjed_Iut_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 مراسم عزای شب اول فاطمیه دوم 📆 یکشنبه ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۳ 🎤 به کلام 🎤 و با نوای کربلایی 🎤 و کربلایی 💢 | حجت‌الاسلام والمسلمین شریفیان | فایل 💢 | کربلایی علی سلمانی | فایل 💢 | کربلایی مهدی کریمی | فایل 💢 | کربلایی علی سلمانی | فایل 💢 | کربلایی علی سلمانی | فایل 💢 | کربلایی علی سلمانی | فایل 💢 | کربلایی علی سلمانی | فایل 💢 | کربلایی علی سلمانی | فایل 🔹 مجموعه فرهنگی مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها 🆔 @Masjed_Iut
سخنرانی.mp3
20.48M
💢 🎤 حجت الاسلام والمسلمین شریفیان 🆔 @masjed_iut
📰 پیوست شماره ۱ 📰 نشریه راسخ ✍️ نگاشت دوم 🏴 ویژه نامه نبود برخی اصحاب شاخص در تشیع پیکر رسول خدا علی(ع) همراه با فضل و قُثَم، فرزندان عباس و شُقران - آزاد کرده ی پیامبر و بنا به قولی، اسامة بن زید، تمام مراسم تجهیز رسول خدا را بر عهده داشتند و ابوبکر و عمر در این مراسم حضور نداشتند.در این وقت، عباس عموی پیامبر به حضرت علی گفت: یا ابن أخي هَلُمَّ لَا بَابِعَكَ فَلا يَخْتَلِفُ عَليكَ اثنان. ای پسر برادر بیا تا با تو بیعت کنم که پس از آن کسی با تو مخالفت نخواهد کرد. على فرمود: «لَنَا بِجِهازِ رَسُولِ الله شغل.» «اکنون کار ما تجهیز پیکر پیامبر است.» در آن حال انصار در سقیفه ی بنی ساعده برای تعیین رهبری از انصار گرد آمدند. این خبر به گروهی از مهاجران ابوبکر و عمر و ابو عبیده و همراهانشان رسید اینان با سرعت به انصار در سقیفه ملحق شدند. ⬛️ فَاستَقِم كَما أُمِرتَ (سوره‌هود-آیه۱۱۲) ⬛️ و فاطمه(س) پای علی(ع) ماند 🔹 مجموعه فرهنگی مسجد حضرت فاطمةالزّهرا سلام الله علیها 🆔 @Masjed_iut
📰 پیوست شماره ۲ 📰 نشریه راسخ ✍️ نگاشت دوم 🏴 ویژه نامه سقیفه جدال برسر خلافت وقتی که پیامبر از دنیا رفت خبر به ما رسید که انصار در سقیفه ی بنی ساعده اجتماع کرده اند. من هم به ابوبکر پیشنهاد کردم که بیا تا ما هم به برادران انصار خود به پیوندیم و ما خود را به سقیفه رساندیم. علی و زبیر و همراهان ایشان با ما نبودند؛ هنگامی که به سقیفه رسیدیم متوجه شدیم که طایفه ی انصار مردی را در گلیمی پیچیده بودند و می گفتند: سعد بن عباده است و تب دارد، با خود به آنجا آورده بودند. ما در کنار ایشان نشستیم و سخنران آنها برخاست و پس از حمد و سپاس خدا گفت: «نَحْنُ انصار الله ما یاران خداییم و نیروی رزمنده و به هم فشرده ی اسلام؛ شما گروه مهاجران، مردمی به شماره ای اندک هستید و..... من خواستم در پاسخ او چیزی بگویم که ابوبکر آستینم را کشید و گفت: خونسرد باش سپس خودش از جای برخاست و به سخن پرداخت. به خدا قسم که او در سخن خویش هیچ نکته ای را که من می خواستم بر زبان بیاورم فروگذار نکرد؛ یا همان را گفت یا بهتر از آن به زبان آورد. او گفت: ای گروه انصار آن چه از خوبی و امتیازات خود برشمردید، بی گمان اهل و برازنده ی آن هستید. خلافت و فرمان روایی تنها در خور قبیله ی قریش است، زیرا که آنها از لحاظ شرافت و حسب و نسب مشهورند و در میان قبایل عرب ممتاز این است که من به شما یکی از دو تن را پیشنهاد میکنم تا هر یک را که بخواهید به خلافت انتخاب و با او بیعت کنید. این بگفت و دست من و ابو عبیده را گرفت و به آنان معرفی میکرد تنها این سخن آخر او بود که از آن خوشم نیامد. در این هنگام یکی از انصار برخاست و گفت: «آنا جُذَيْلُها الْمُحَككَ وَعُذَيْقُهَا المُرحب ..... يعنی من به منزله ی آن چوبی هستم که شتران پشت خود را با آنمیخارانند. و درختی که به زیر سایه اش پناه میبرند(این جمله یک ضرب المثل عربی است) شما مهاجران برای خود فرمان روایی برگزینید و ما هم برای خود زمام داری انتخاب میکنیم. در پی این سخن بگومگو و سروصدا از هر طرف برخاست و چند دستگی و اختلاف به شدت ظاهر گردید - من از این موقعیت استفاده کردم و به ابوبکر گفتم که دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم. او هم دستش را پیش آورد و من با او بیعت کردم. پس از این که از کار بیعت با ابوبکر فراغت یافتم به سوی سعد بن عباده هجوم بردیم.... ⬛️ فَاستَقِم كَما أُمِرتَ (سوره‌هود-آیه۱۱۲) ⬛️ و فاطمه(س) پای علی(ع) ماند 🔹 مجموعه فرهنگی مسجد حضرت فاطمةالزّهرا سلام الله علیها 🆔 @Masjed_iut
📰 پیوست شماره ۳ 📰 نشریه راسخ ✍️ نگاشت دوم 🏴 ویژه نامه بخش گزارش های مردمی:در سقیفه چه شد؟ مدیر بخش گزارش های مردمی روزنامه راسخ: برای جلب اعتماد مخاطبین عزیز متن ارسالی برای این بخش بدون کم و کاست بر سطور روزنامه مرقوم گشته است. به نام خدا صلوات و تحیات خداوند بر پیامبر اسلام و اعوان و انصارشسلام بر شما. در ابتدای کار تردید بر دل بنده خدا سایه افکنده و عقل را به چالش کشیده بود. نمی‌دانستم که آیا صلاح برآن است که این سطور در اختیار کسی قرار بگیرد. یا صلاح بر آن است که از دیدگان همه عالم پنهان بماند تا مبادا در صفوف مسلمین تفرقه‌ای ایجاد شود. متنی که برای شما ارسال می‌کنم حاصل دست نوشته‌های من طی حج خانه خداست که چند روزی‌ست از آن فارغ شده و به مدینه بازگشته‌ام و حکایات مدینه مانند ریگ های بیابان شده‌است. در منا در خیمه عبدالرحمن بودیم(راسخ: عبدالرحمن‌بن عوف) که ناگاه عمر وارد شد و گفت:(( ایکاش میدیدی مردی که امروز نزد من آمد و گفت: یا امیرالمومنین آیا مایلی و احساس نیاز میکنی که راجع به فلان شخص چیزی بگویی(راسخ: طبق تحلیل های بخش سیاسی روزنامه منظور از این شخص زبیر بن عوام می‌باشد) که می‌گوید: اگر عمر مرد همانا من با فلان شخص(راسخ: طبق تحلیل های بخش سیاسی روزنامه منظور از این شخص علی ابن ابی‌طالب می‌باشد) بیعت می‌کنم، چون به خدا قسم بیعت با ابوبکر مگر با عجله و نا استوار نبود.))عمر با غضب به عبدالرحمن گفت:(( همانا امشب در بین مردم خواهم ایستاد، و آنهارا از این افرادی که میخواهند امور مردم را غصب کنند بیم و پرهیز خواهم داد)). عبدالرحمن گفت:(( ای امیر مومنین این کار را نکن! چون موسم حج، جمع میکند مردمان پست و رذل و بی‌تجربه را که به سوی شر سرعت می‌گیرند، پس همانا فقط ایشان هستند که وقتی در بین مردم بایستی گرد تو جمع می‌شوند و من میترسم که بایسیتی و سخنی بگویی که در همه جا منتشر شود وبه وجوه مختلف تفسیر شود و درک نکنند آن سخن تو را و آن را در جایگاه خودش قرار ندهند، پس مهلت بده تا به مدینه برگردی، همانا مدینه دار هجرت و سنت است، پس تنها مخاطب تو در آنجا اهل فقه و فهم و اشراف مردم هستند، پس با آرامش و تمکن میگویی آنچه میخواهی بگویی، پس اهل علم سخن تو را درک میکنند، و آن را در جایگاه خود قرار میدهند)). نصیحت عبدالرحمن، عمر را شادکام نمود، پس گفت:(( به خدا قسم ان‌شاءالله در اولین فرصت ممکن در مدینه به بیان این امر قیام خواهم کرد.))در پسین روز های ذیحجه به مدینه بازگشته بود که در تاریخ بیست و یکم ذیحجه حوالی مغرب خود را به مسجد مدینه رساندم. چندی بعد عمر بر منبر نشست و چون اذان گویان ساکت شدند ایستاد و خطبه خواند:(( ... دیگر سخن آنکه به من رسیده گوینده ای از شما می‌گوید قسم به خدا اگر عمر مرد من با فلانی بیعت میکنم و بگوید همانا بیعت ابوبکر با عجله و نااستواری بود و تمام شد، آگاه باشید کسی که بیعت کند باشخصی بدون مشورت مسلمین پس نه آن شخص قبول بیعت کند و نه کسی که با او بیعت می‌خواهد بیعت کند، چون هر دو در معرض کشته شدن قرار دارند و همانا جریان ما در وقتی که خدا روح پیامبرش را گرفت این بود که انصار با ما مخالفت کردند و همگی در سقیفه بنی ساعده جمع شدند و علی و زبیر و کسانی که با آن دو بودند مارا همراهی نکردند و مهاجرین گرد ابوبکر جمع شدند. سپس دو نفر از برادران نیک ما در انصار مارا از اتفاقاتی که در سقیفه بنی ساعده در حال رخ دادن بود آگاه کردند(طبق تحلیل های بخش سیاسی روزنامه راسخ این دونفر اُسَيد بن حُضَير و عُوَيم بن ساعَده بودند که از روی حسادت نمی‌خواستند سعد بن عباده خلیفه شود. عمر در مورد سعد بن عباده قولی دارد که می‌گوید: مردی را دیدم که در نزد انصار گلیم پیچیده بود، پرسیدم این کسیت؟ گفتند: سعد بن عباده، پرسیدم اورا چه شده است؟ گفتند: تب شدید و تشنج دارد.) ما بر انصار وارد شدیم و سخنران آنها خطبه را آغاز کرد پس گفت:(( ما یاوران خدا و پیکره اجتماع اسلام هستیم، و شما مهاجرین جماعت اندکی هستید و گروهی از قوم شما کوچ کردند و به اینجا آمدند و اکنون میخواهند مار از اصل و ریشه خود جدا سازند و تنها خودشان صاحب فرمان باشند و مارا از فرمانروایی اخراج کنند)). قصد ان کردم که صحبتی بکنم که از قبل آماده کرده بودم که ابوبکر مرا از آن منع نمود و خودش شروع به سخن گفتن کرد و گفت:(( آنچه شما درباره خودتا از نیکی ها گفتید پس اهل آن هستید و سزاوار شماست و شناخته نشده است این امر امامت مگر برای این طائفه از قریش، ایشان برترین عرب هستند از حیث خانه و خانمان و همانا من برای شما میپسندم یکی از این دو نفر را، پس بیعیت کنید با هرکدام که خواستی)).پس دست من و ابوعبیده جراح را گرفت درحالی که بین من و او نشسته بود.
پس گوینده‌ای از انصار گفت(طبق تحلیل های بخش سیاسی روزنامه راسخ این گوینده حباب بن مُنذَر بود از خطیبان و بزرگان انصار) :((مشورت خلافت به من بهبود مییابد و به من تکیه میکند یک فرمانروا از ما باشد و یک فرمانروا از شما گروه قریش باشد)). پس همهمه زیاد شد و صداها بالا رفت تا آنکه من از اختلاف ترسیدم پس گفتم ای ابوبکر دستت را باز کن، و او دستش را بازکرد و با اوبیعت کردم و مهاجرین هم با او بیعت کردند و سپس انصار هم با او بیعت کردند.(طبق تحلیل های بخش سیاسی روزنامه راسخ بیعت انصار با ابوبکر بیشتر بر سر رقابت بود. به گونه ای که بشیربن سعد در بیعت با ابوبکر از عمر پیشی گرفت. در این هنگام قبیله اوس که این حالات را دیدند و از ترس آنکه قبیله خزرج در به دست گرفتن خلافت بر آنها پیشی نگیرند به بیعت با ابوبکر تن دادند.) ⬛️ فَاستَقِم كَما أُمِرتَ (سوره‌هود-آیه۱۱۲) ⬛️ و فاطمه(س) پای علی(ع) ماند 🔹 مجموعه فرهنگی مسجد حضرت فاطمةالزّهرا سلام الله علیها 🆔 @Masjed_iut
📰 پیوست شماره ۴ 📰 نشریه راسخ ✍️ نگاشت دوم 🏴 ویژه نامه سقیفه؛ بازگشت به جاهلیت تعرب و ارتداد عمومی » قرآن دوران بعد از پیامبر را در معرض یک خطر بزرگ می داند و چنین می گوید: آیا اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود، شما به گذشته ی تان رجوع می کنید؟ شرح آیه این است که با رحلت پیامبر ، ممکن است جریاناتی در عالم اسلام اتفاق بیفتد که مسلمانان بار دیگر به گذشته ی خویش یعنی همان عصر جاهلیت بازگردند و دوباره، اصول حاکم بر آن عصر را پذیرا شوند. مردم جزيرة العرب قبل از ظهور نهضت اسلام بخشی از نژاد سامی بودند که با سطحی بسیار پایین و منحط از فرهنگ، اخلاق و آدابی که قرآن آن را به درستی «جاهلیت اولی نام نهاده بود.》 آنگاه که اسلام با افکار اخلاقیات و آداب متعالی خود پای به میان آنها نهاد گویی درست به مقابله ی با آن جاهلیت آمده بود و البته مردم هم به خاطر زندگی و فرهنگ ساده ای که داشتند، با همه ی جان سختي عرب جاهلی آن احکام را به ظاهر پذیرفته و زیر بار آن رفته بودند؛ این راه و رسم زندگی آنها را رنگ تازه ای داده بود. روشن است که پیامبر به گسترش ظاهری دعوتش بسنده نکرده در طول بیست و سه سال دعوت به ویژه ده سال بعد از هجرت کوشیده بود تا این پذیرش عمق یابد و شاید این بزرگترین رنجی بود که در دوران زندگی کشید اما قبل از اینکه کار او در این زمینه به پایان برسد به حکم تقدیر الهی پای از این جهان بیرون گذاشت. قرآن در مورد حوادث بعد از پیامبر ، لفظ «انقلاب» یعنی رجوع به گذشته را به کار برده است. در حقیقت با وفات پیامبر یک انقلاب پدید آمده بود؛ به این معنا که بیست و چند سال قبل، زندگی مردم جزیرة العرب در جاهلیتی نزدیک به یک وحشیگری غرق بود و در آن مردم از ادیان آسمانی و تعالیم انسانی آن چندان چیزی نمی دانستند. آن ها با ظهور اسلام و زحمات طاقت فرسای پیامبر از جاهلیت رسته و مسلمان شده بودند اما حادثه ی رحلت پیامبر ، آنان را دوباره به دوران قبل از اسلام بازگرداند و جاهلیت عربی حیات دوباره یافت اگرچه این ادعا ادعای بزرگی است؛ برای اینکه بتوانیم آن را اثبات کنیم، ناگزیریم که شاخصهای جاهلیت عرب و به ویژه مهم ترین آن یعنی تعصب قبایل را بهتر بشناسیم و سپس به آنچه در سقیفه اتفاق افتاد، نگاهی دوباره بیاندازیم تا ببینیم چگونه این شاخص در بالاترین حد ممکن در سقیفه دیده میشود و چگونه عربیت و عصبیت تمامی به میان مسلمانان بازگشته بود. قبیله اساس جامعه در جزيرة العرب بود و در صحراها و حتی در شهرهای آن سرزمین جمعی بزرگتر از قبیله وجود نداشت و از ملت یا دولت یک پارچه ی مرکزی خبری نبود. در قبایل صحرایی هر خیمه محل سکونت یک خانواده بود که یک عرب بدوی با زن و فرزندش در آن زندگی میکرد. از مجموع چند خیمه یک «خی» تشکیل میشد و هر حی رئیسی داشت که اداره ی آن با او بود و اختلافات را حکمیت و جنگ و صلح رهبری می کرد. از مجموع چندین حتی یک قبیله پدید می آمد که به طور معمول همه ی آنها هم خون و خویشاوند بودند و پدر واحدی داشتند. شیخ قبیله بر رؤسای احیاء مقدم بود و همه باید از او اطاعت میکردند. او به طور معمول از راه ارث به ریاست میرسید؛ اما به سرمایه ی عقل و شجاعت و سخاوت نیز نیاز داشت. در چنین جامعه ای که بر اساس قبیله شکل گرفته بود دولت و ملتی وجود نداشت برای یک فرد قبیله اش همه چیز او بود و بدون قبیله اش چیزی نداشت نه جانش در امان بود و نه مالش و حتی نمی توانست خانواده ای داشته باشد. دیگران می توانستند با او مانند یک شیء رفتار کنند. اگر خواستند او را به راحتی بکشند و خود و زن و فرزندش را به اسارت ببرند یا به بردگی بفروشند. لذا برای عرب سخت تر از این حادثه ای نبود که قبیله اش او را از خود براند کسی که از قبیله رانده میشد خارج از حمایت هر قانونی بود به هیچ وجه امنیت مالی و جانی نداشت و هیچ قانون یا مدافعی از او حمایت نمی کرد. ⬛️ فَاستَقِم كَما أُمِرتَ (سوره‌هود-آیه۱۱۲) ⬛️ و فاطمه(س) پای علی(ع) ماند 🔹 مجموعه فرهنگی مسجد حضرت فاطمةالزّهرا سلام الله علیها 🆔 @Masjed_iut
📰 پیوست شماره ۵ 📰 نشریه راسخ ✍️ نگاشت دوم 🏴 ویژه نامه وصیت نامه پیامبر چه شد؟ حال پیامبر ، در اثر آن بیماری، سنگین شد، به لشکر اسامه که در بیرون مدینه بود خبر دادند که پیامبر در حال احتضار است. آنها که میخواستند در امر خلافت دخالت کنند به مدینه بازگشتند و صبح روز دوشنبه دور پیامبر جمع شدند. پیامبر فرمود: آتُونِي بِدَواةٍ وَ قِرْطَاسٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أبداً. قلم و کاغذ بیاورید تا (وصیت نامه ای برای شما بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید. عمر گفت: إِنَّ النَّبِيَّ غَلَبَهُ الوَجَعُ وَ عِندَكُم كِتابُ اللَّهِ؛ حَسْبُنَا كِتَابُ اللهِ . يعنى بیماری بر پیامبر غلبه کرده است کنایه از این که نمی داند چه می گوید و نزد شما کتاب خداست و کتاب خدا ما را بس است. دسته ای گفتند: دستور پیامبر را انجام دهید. آن دسته ای که می خواستند دستور پیامبر را انجام دهند غالب شدند. در روایات دیگر در طبقات ابن سعد آمده است که در آن حال یک نفر از حاضران گفت: إِنَّ نَبيَّ اللَّهِ لَيَهْجُرا ، يعني همانا پیامبر خدا - العیاذ بالله - هذیان می گوید. آسمان خون گریه کن یک صحابی، در روی پیامبر عظیم الشأن اسلام و در محضر دیگر صحابه، به پیامبر خاتم چنین ناروا گفت. گرچه در این روایت گوینده را تعیین نکرده اند، لیکن با توجه به روایت صحیح بخاری که پیش از این نقل کردیم، جز از عمر از چه کسی چنین جسارتی بر می آمد؟ آری گوینده همان کس بود که گفت: حسبنا كتاب الله . بار الاها، چه مصیبتی از این بزرگتر پس از این گفت و گو و مجادله بعضی از حاضرین خواستند که قلم و کاغذ بیاورند، اما پیامبر فرمود: «أو بَعْدَ ماذا؟!» یعنی آیا پس از چه؟! بعد از این سخن اگر قلم و کاغذ می آوردند و پیامبر وصیت نامه ای مینوشت که در آن اسم علی اله بود، مخالفان می توانستند چند نفر را بیاورند و شهادت دهند که پیامبر ا آن وصیت نامه را نعوذ بالله - در حال هذیان نوشته است. پس از این ناسزاگویی پیامبر فرمود: قوموا عَلَى لَا يَنبَغِي عِندَ نَبِيَّ تَنَازَعُ از نزد من برخیزید که در محضر پیامبر ، نزاع کردن شایسته نیست.» ⬛️ فَاستَقِم كَما أُمِرتَ (سوره‌هود-آیه۱۱۲) ⬛️ و فاطمه(س) پای علی(ع) ماند 🔹 مجموعه فرهنگی مسجد حضرت فاطمةالزّهرا سلام الله علیها 🆔 @Masjed_iut
🔷 مراسم عزای شب دوم فاطمیه دوم 📆 دوشنبه 12 آذر ماه ۱۴۰۳ 🎤 به کلام 🎤 و با نوای حاج 🎤 و کربلایی 💢 | حجت‌الاسلام والمسلمین شریفیان | فایل 💢 | حاج حسین طاقداری | فایل 💢 | کربلایی حسین رفیعی | فایل 💢 | کربلایی حسین رفیعی | فایل 💢 | حاج حسین طاقداری | فایل 💢 | کربلایی حسین رفیعی | فایل 💢 | کربلایی حسین رفیعی | فایل 💢 | حاج حسین طاقداری | فایل 💢 | حاج حسین طاقداری | فایل 🔹 مجموعه فرهنگی مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها 🆔 @Masjed_Iut
سخنرانی2.mp3
21.09M
💢 🎤 حجت الاسلام والمسلمین شریفیان 🆔 @masjed_iut