مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
⏳ استجابت بعد از سه روز
⚜️ مرحوم شیخ حرّ عاملی به نقل از مرحوم طبرسی (رضوان اللّه تعالی علیهما) آورده است:
👳🏻♂️ شخصی به نام «حسین بن محمّد» حکایت کند:
🏰 دوستی داشتم که معلّم و مربّی فرزندان وزیر دربار خلیفه عبّاسی بود، روزی به من گفت:
🧔🏻✋🏻 خلیفه عبّاسی، ابن الرضا (یعنی؛ حضرت ابوالحسن، امام علیّ هادی علیه السلام) را تحویل زندان بان خود - به نام علیّ ابن کَرْکَر - داده است و من سخت برای آن حضرت می ترسم، زیرا که علیّ بن کرکر شخصی بی رحم و بی باک است.
🤲🏻 پس شنیدم که حضرت هادی (علیه السلام) با خدای خویش راز و نیاز و مناجات می کرد؛ و در ضمن مناجات اظهار داشت:
🔅«أنا أکرم علی اللّه تعالی من ناقة صالح تمتّعوا فی دار کم ثلثة أیّام ذلک وعد غیر مکذوب؛
🔅من در مقابل خداوند متعال از شتر و ناقه حضرت صالح (علیه السلام) گرامی تر و برتر هستم، در این دنیا بهره ببرید به مدّت سه روز، که این وعده ای حتمی و تخلّف ناپذیر است». ( 📖 سوره هود ، آیه ۶۵ )
👳🏻♂️ سپس حسین بن محمّد به نقل از دوستش افزود:
🧔🏻 من کلام و مفهوم سخن #امام_هادی (علیه السلام) را نفهمیدم که چه منظوری دارد و مقصودش چیست؟
✋🏻 به حضرت عرضه داشتم یاابن رسول اللّه! خداوند تو را عزیز و بزرگ قرار داده است؛ منظورت از این سخنان چه بود؟!
🌷 حضرت در جواب اظهار فرمود:
⏳ منتظر باش، بعد از سه روز، متوجّه خواهی شد.
🗓️ و چون روز دوّم فرا رسید، حضرت را ضمن عذرخواهی، آزاد کردند.
🗡️ همچنین روز سوّم عدّه ای بر خلیفه هجوم آورده و او را به قتل رساندند؛ و سپس فرزندش «منتصر» را به جای او نشاندند.
📚 إثبات الهداة، ج ۳، ص ۳۷۰، ح ۳۴، به نقل از إعلام الوری طبرسی .
📗 چهل داستان و چهل حدیث از امام هادی (علیه السلام)، عبداللّه صالحی .
🚩"هیأت حضرت علی اکبر علیه السلام"🚩
همراهتان هستیم 👇👇👇
🆔 @Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
👳🏻♂️ شیعه شده بود، شیعهی امام هادی (علیه السلام)
👥👤 دلیلش را پرسیدند .
👳🏻♂️✋🏻 گفت :
🐪🐫 از اصفهان آمده بودم بغداد ؛
همشهری ها می دانستند آدم زبانداری هستم؛
🏰 مرا فرستاده بودند پیش متوکل برای عرض شکایت.
⏳پشت دربار منتظر بودم.
👑 همان وقت متوکل دستور داد #امام_هادی علیه السلام را بیاورند.
👳🏻♂️ از یکی پرسیدم کسی که احضار شده کیست؟
👤 گفت: «امام شیعه هاست.
به نظرم متوکل او را احضار کرده تا بکُشد!»
🌷 لحظه ای بعد آمد.
👁️ با همان نگاه اول، محبّتش به دلم افتاد.
❤️ در دلم شروع کردم به دعا کردن برایش.
🤲🏻 از خدا می خواستم شرّ متوکل را از سرش کوتاه کند.
🌷 به من که رسید توقف کرد؛
نگاهش را دوخت به صورتم؛
همین قدر شنیدم که فرمود:
🔅«خدا دعایت را مستجاب، عمرت را طولانی و مال و بچه هایت را زیاد کند».
👳🏻♂️ از هیبت نگاه و کلامش به لرزه افتادم و زمین خوردم.
👥👤 به هوش که آمدم، مردم قصه را پرسیدند.
👌🏻چیزی نگفتم.
🐫🐪 به اصفهان که برگشتم زندگی ام از این رو به آن رو شد.
💎 حالا همه چیز دارم: ثروت، ده تا فرزند، هفتاد و چند سال عمر.
🌷 همهی اینها از برکت دعای امام زمانم است.
📚 الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۳۹۲
🚩"هیأت حضرت علی اکبر علیه السلام"🚩
🆔 @Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
🌟 قتل پنجاه غلام به دستور متوكل و زنده شدن آنها به معجزه حضرت #امام_هادی (علیه السلام)
👳🏻♂️ ابراهيم بن بلطون از پدرش روايت مى كند كه او گفت: من حاجب #متوكل بودم.
👥👥 براى او پنجاه غلام از خزر به عنوان هديه آورده بودند. به من دستور داده بود كه آنها را تربيت كنم و به ايشان خوبى نمايم تا هنگامى كه به آنها نياز داريم.
🏰 يك سال گذشت، روزى من در خدمت متوكل ايستاده بودم كه امام على النقى عليه السلام به آنجا آمد و بر جاى خود نشست.
👈🏻 متوكل به من گفت: تا آن غلامان را به مجلس بياورم، من نيز به دستور عمل كردم.
👥👥 هنگامى كه چشم غلامان بر آن حضرت افتاد، همه به يكباره به سجده افتادند!!!
🔥 چون متوكل اين حالت را ديد، ناراحت شده و به خود مى پيچيد. از مجلس برخواست و با عصبانيت پاى بر زمين مى كشيد و به پشت پرده رفت.
🦋 امام على النقى عليه السلام چون اين حالت را مشاهده نمود، برخاست و از مجلس بيرون رفت.
🔥 هنگامى كه متوكل فهميد كه امام از مجلس بيرون رفت به آن جا باز گشت و گفت:
⁉️ «ويلك يابن بلطون»، واى بر تو اى ابن بلطون، اين چه حركتى بود كه از غلامان سر زد؟!
👳🏻♂️ گفتم: به خدا قسم كه نمى دانم.
🔥متوكل گفت: از آنها بپرس...
👳🏻♂️ چون پرسيدم، گفتند:
👥👥 «اين مردى است كه سالى يك بار نزد ما مى آيد و دين حق را بر ما عرضه مى كند و ده روز نزد ما مى ماند و بعد از آن مراجعت مى فرمايد. او وصى پيامبر مسلمانان است».
🗡️ چون متوكل اين سخنان را شنيد، دستور داد تا گردن همه غلامان را بزنند.
👳🏻♂️ بلطون گفت: وقت نماز خفتن نزد امام عليه السلام رفتم. خادمى جلوى در بود، گفت:
✋🏻داخل شو.
👣 هنگامى كه داخل شدم، حضرت فرمود:
❓اى بلطون، با غلامان چه كردند؟
👳🏻♂️ گفتم: يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) همه را به قتل رسانيدند!!
🌹فرمود: اى بلطون! هه را كشتند؟
👳🏻♂️ گفتم: آرى يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم).
🌹 حضرت فرمود: مى خواهى ايشان را ببينى؟
👳🏻♂️ گفتم: بلى يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)...
👥👥 پس با دست مبارك به من اشاره كرد كه به پشت اين پرده برو، چون پرده را كنار زدم، همه آن غلامان را ديدم كه نشسته اند و جلوى آنها انواع ميوه ها چيده اند و آنها در حال خوردن ميوده هستند.
🌹حضرت امام هادى عليه السلام فرمود:
🔅«هر كس از مكر خدا و مؤاخذه دردناكش، بى پروا زندگى كند، اسير تكبر و خودپسندى مى شود و همان تكبر باعث مى شود تا قضاى الهى به او برسد».
📗 چهل داستان و چهل حديث از امام هادي (ع)، عبدالله صالحي
🕌 "مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک"
🆔 @Masjed_aliakbar_gharchak