فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتبارک الله احسن الخالقین 😍
وقتی خــداوند دست به قلــم می شود
بهتــــرین و زیبـاترین را نقـاشی 👌
می کند😍
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
🍃تقصیر ماست غیبت طولانی شما
🍂بغض گلوگرفته ی پنهانی شما
🍃بر شوره زار معصیتم گریه میکنی
🍂جانم فدای دیده ی بارانی شما
🍃پرونده ام برای شما دردسر شده
🍂وضع بدم دلیل پریشانی شما
🍃ای وای من که قلب شما را شکسته ام
🍂آقا چه شد تبسم رحمانی شما
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
💠مولا علی علیهالسلام:
🔺ای فرزند آدم!
زمانی که میبینی خداوند انواع نعمتها را به تو میرساند، در حالی که تو معصیت کاری، بترس‼️
📚نهجالبلاغه، حکمت۲۵
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
❣در وصف پدر و مادر❣
مـادرم شبنم گلبرگ حیات
پــدرم عطر گل یاس بقاست
مـادرم وسعت دریای گذشت
پــدرم ساحل زیبای لقاست
مـادرم آئینه حجب و حیا
پــدرم جلوه ایمان و رضاست
مـادرم سنگ صبور دل ماست
پــدرم در همه حال کارگشاست
مـادرم شهر امیداست و هنر
پــدرم حاکم پیمان و وفاست
مـادرم باغ خزان دیده دهر
پــدرم برسرما مرغ هماست
مـادرم موی سپید کرده زحزن
پــدرم نقش همه خاطره هاست
مـادرم کوه وقار است و کمال
پــدرم چشمه جوشان عطاست
✅تقدیم به پـدر و مـادران
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
خیلی قشنگه حتما بخونين💕
از قدیم گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش همسفر شو
با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز.
گفتم: منم کار دارم باهات میام.
1- سر وعده اومد در خونه مون سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید.
گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم. معرفت اول
2- رسیدیم سر فلکه خروجی شهر خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم . من رفتم از دکه اولی بخرم گفت بیا از اون یکی بخریم. گفتم: چه فرقی داره؟!!!
گفت: اون مشتریهاش کمتره، تا کسب اونم بگرده...
3- ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر کن دوتا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد.
گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
4-بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد. اونو سوار کرد. مسیرش کوتاه بود؛ پول که ازش نگرفت، 5هزار تومن هم بهش داد.
گفتم رفیق معتاد بود ها.
گفت: باشه اینها قربانی دنیاطلبان روزگار هستن. مهم اینه که من به نیّت خشنودی خدا این کار را کردم.
5-رسیدیم کنار قبرستان شهر، یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ کوهی دستش بود. بهش گفت: همش چند؟ گفت: 13هزار تومن. ازش خرید.
گفتم: رفیق اینقدر ارزش نداشتا. گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه..
6- رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبردی دستش بود. گفت 4تا 5هزارتومن.
4تا ازش خرید. گفتم رفیق اینقد ارزش نداشتا.
گفت: میدونم، میخواستم روزیش تامین بشه. گناه داره تو آفتاب وایساده.
یه جای دیگه هم از یه بچه یه کتاب دعا خرید 2 هزاروتومن!!!
7- از روی یک پل هوایی رد میشدیم، یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟
گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش ازه کجا تامین بشه؟!!!
گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی؛ اینجوری میگه کاسبی کردم.
8-یه گدایی دست دراز کرد. یه پول خورد بهش داد. گفتم: رفیق اینها حقه بازنا.
گفت: ما هیچ حاجتمندی را رد نمیکنم. مبادا نیازمندی را رد کرده باشیم.
9-اگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد
میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
10-یکی بهش زنگ زد گفت پول واریز نکردی؟!!!
گفتم: رفیق، بچه هات بودن؟
گفت: نه، یه بچه فقیر از مهدیه رو حمایت مالی کردم. اون بود زنگ زد.
گفتم: چن بهش میدی؟!!!
گفت سه مرحله در یک سال 900 هزار تومن. اولِ مهر، عید و تابستان سه تا سیصدتومن.
11-تو راه برگشت هم از سه تا کودک آویشن کوهی خرید. گفت اگر فقط از یکیشون بخرم اون یکی دلش میشکنه.
میدونین من تو این سفر چقد خرج کردم؟!!!
3هزار تومن!!!
یه بسنی برا رفیقم خریدم چون همینقدر بیشتر پول تو جیبم نبود. من کارت داشتم رفیقم پول نقد تو جیبش گذاشته بود. به من اجازه نمیداد حساب کنم.
میدونین شغل رفیق من چه بود؟!!! برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود و یه مغازه کوچک داشت.
میدونین چه ماشینی داشت؟!!! پرایدِ 85
میدونین چن سالش بود؟!!!
34 سال.
میدونین من چه کاره بودم؟!!!
کارمند بودم، باغ هم داشتم.
میدونین چه ماشبنی داشتم؟
206 صندوق دار؛ کلک زدم گفتم خرابه که اون ماشینشو بیاره..
دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست:
دستهایی که کمک میکنن
مقدس تر از لبهایی هستن که دعا میکنن. بنده مخلص خدا بودن به حرکت است نه ادعا
بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یادبگیرن
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
لبخند تو در چشم من انگار شراب است...
این شاعر عاشق...به همان،خنده خراب است.
من عاشق عشقم...چه بسوزم...چه بسازم...
عشق است...که هر کار کند...
عین ثواب است...
معشوق اگر...خون مرا ریخت...
به حق ریخت...
خون ریزی معشوق هم...از روی حساب است
تب کردن تو...مردن من...هر دو بهانه ست..
عشق است...که بین من و تو...
در تب و تاب است...
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
🍃تقصیر ماست غیبت طولانی شما
🍂بغض گلوگرفته ی پنهانی شما
🍃بر شوره زار معصیتم گریه میکنی
🍂جانم فدای دیده ی بارانی شما
🍃پرونده ام برای شما دردسر شده
🍂وضع بدم دلیل پریشانی شما
🍃ای وای من که قلب شما را شکسته ام
🍂آقا چه شد تبسم رحمانی شما
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
🔶میان این همه سنگ دنیا
آنکه گوهر می شود،
🔰دو خصلت دارد:
🍃اول آنکه شفاف است،
کینه نمی گیرد
🍂دوم آنکه تراشه ی
زندگی را تاب می آورد.
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
سعی نکن تو زندگی بهترین
قطار رو سوار شی
سعی کن بهترین ایستگاه پیاده شی
در دنیا فقط یک نفر وجود داره
که باید ازش بهتر باشی
و اون کسی نیست جز گذشته ی خودت
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
🌸خط بزنيد از زندگيتان تمامِ آدم هاى بلاتكليفى كه غيرِ قابلِ پيش بينى اند . تمامِ آدم هايى كه حرف ميبرند و مىآورند ، آدم هايى كه چون خودشان به جايى نرسيدند،تو را هم متقاعد ميكنند به درجا زدن
🌼آدم هايى كه تا چشمشان به جنسِ مخالف مىافتد،شخصيتِ جديدى از آنها ميبينى! آدمهايى كه تخريب را از تعريف بهتر بلدند
آدم هايى كه با كنايه حرف می زنند
🌸سَمى اند ...آرام آرام تمامِ زندگيتان را به نابودى میكشند ، آرام آرام از شما فاصله میگيرندو با خيالِ راحت، زمين خوردنتان را جشن میگيرند.
🌷خط بزنیدشان،همین الان خط بزنید🌷
@Matnhayekhas
مابين همه اهداف،
يك چيزى هم هست
به نام عمر…!
كه بايد زندگی كرد،
و از آن لذت برد...
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
شـمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود...
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور...
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟
مایی که گاه خودمان را
"ارزانتر" از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم...
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
"کربلا"به رفـــتن نیست...
به شـــدن است ...!
که اگر به رفـــتن بود!
شمر هم "کربلایی" است!
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
مابين همه اهداف،
يك چيزى هم هست
به نام عمر…!
كه بايد زندگی كرد،
و از آن لذت برد...
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
❖
اينو بخونین و اگه لبخندی زدین این لبخندو به دیگرون هم هدیه کن :
بی سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد، با صف بريد توو حياط، امروز معلم نداريد
یادش بخیر ...
😌
✅یادتونه
❗
✅
توو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز 😐
✅یادتونه
❗
✅
نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوشرنگ تر میشد
😌
✅یادتونه
❗
✅
موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم
😁
✅یادتونه
❗
✅
یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود😀
✅یادتونه
❗
✅
پاک کن های جوهری ک یه طرفش قرمز بود و یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف می شد
😣
✅یادتونه
❗
✅
گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند برگ میزدیم می شد انیمیشن
😌
✅یادتونه
❗
✅
زنگ تفریح ک تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم
😣
✅یادتونه
❗
✅
تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم.
😌
✅یادتونه
❗
✅
وقتی معلم می گفت برو گچ بیار انگار مشعل المپیک دستمون میدادن 😁
یادش ب خیر ♥️
یادت میاد؟؟؟
? وقتی کوچیک بودیم...
? تلویزیون...
? با شام سبک...
? با پنکه شماره 5...
مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین
//////// \\\\\\\\\
||||||| \\\\\\\ //////
? اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت.
? یادت میاد؟؟؟
وقتی ک صدای هواپیما رو میشندیم...
می پریدیم تو حیات براش دست تکون میدادیم✈...
می نشستیم به انتظارکلاس چهارم تا با خودکار بنویسیم✏...
? یادت میاد؟؟؟
? وقتی مامان می پرسید ساعت چنده میگفتیم بزرگه رو6 و کوچکه رو4
? یادت میاد؟؟؟
😍😍
وقتی نقاشی میکردی خورشیدو رو زاویه برگه میکشیدی... ✏??
? یاد ت میاد؟؟؟
فکرمیکردی قلب انسان این شکلیه♡
? یادت میاد؟؟؟
😍😍😍
در یخچالو کم کم میبستی تا ببینی لامپش چه جور خاموش میشه... ☺?
? یادت میاد؟؟؟
اگه کسی بهت میگفت برو آب برام بیار اول خودت از سر لیوان میخوردی و دهنتو با دستت پاک میکردی... ☺???
? بگذارش به اشتراک تا لبخند رولب همه جاری کنی.
اين متن آرامش خوبی به آدم میده.،
ای کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدیم?
هر کجا خندیدی، هر کجا خنداندی
خوشبختی همانجاست ...
📝🔜 @Matnhayekhas ✒
نوش داروی منی بعد از هزاران سال هم
چون بیایی زخم من فورا مداوا میشود
#متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
مُرداد
مَرد
پُر دردی ست
با شانه های خمیده
با پیراهنِ چهارخانه ای
لابه لای همین چهار ضلعیها گُم شده است...
که فقط بوی سیگار
دردِ
دوری یار را تسلاست...
ای مَرد مُردادت بی درد باد ...
#متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
سلام، الهی در این صبح روز پنجشنبه سوم مرداد ماه که نوید بخش امید و رحمت توست.🌸
هر آنکه چشم گشود قلبش سرشار از امید و زندگیش سرشار از رحمت و برکت تو باد.💐
📝🔜 @Matnhayekhas ✒