🌷🌷🌷
زندگی کوتاه است و انرژی محدود، بسیار محدود.
و با این انرژی محدود،
ما باید نامحدود را بیابیم؛
با این زندگی کوتاه،
ما باید ابدیت را بیابیم.
چه وظیفه خطیری!
چه چالش بزرگی!
پس بیا و به خاطر مصایب بی اهمیت نگرانی به خود راه نده...
👤اشو
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
🌷🌷🌷
🔸در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و گفت: سلام استاد آیا منو میشناسید؟
🔹معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط میدانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
🔸داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟!
🔹یادتان هست سالها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانشآموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را میبرید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیهی دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سالهای بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.
🔸استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانشآموزان چشمهایم را بسته بودم.
🔻تربیت و حکمت معلمان، دانشآموزان را بزرگ مینماید!
🔺درود بفرستیم به همه معلم هایی كه با روش درست و آموزش صحيح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان می كارند و هم تخم پاكی و انسانيت و جوانمردی را🙏🌸
❤️
چه زیباست این متن👌🌺
🌸اگر رسیدی ته خط
و فقط یه تار مو با نابودی فاصله داشتی
ولی یهویی خدا نجاتت داده
یادت نره همش از دعای پدر و مادرت بوده👌👌
🌺هیچوقت عشق ، محبت ،
رفاقت و هیچ چیز با ارزش دیگری را
از کسی گدایی نکن .
چون معمولاً چیزهای با ارزش را
به گدا نمیدهند !👌👌
🌷🌷🌷
زنی که صاحب فرزند نمی شد پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقتی دعا میکند و وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم.
زن میگویدخدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که او فرزندی ندارد زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.
سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند.
با تعجب از خدا میپرسد :بارالها،چگونه کودکی دارد اوکه بدون فرزندخلق شده بود!!!؟
وحی میرسد:هر بار گفتم فرزندی نخواهدداشت ،او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت.
با دعا سرنوشت تغییر میکند...
از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود...
🌻ميان آرزوي تو و معجزه خداوند، ديواري است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داري به آرزويت برسي با تمام وجود به او اعتماد کن.
🌻هيچ کودکي نگران وعده بعدي غذايش نيست
زيرا به مهرباني مادرش ايمان دارد.
ای کاش ايماني از جنس کودکانه داشته باشيم به خدا...
💕رحمت خداممکن است کمی تاخیرداشته باشداماحتمی است..
🌷🌷🌷
#اندکــــے_تفکـــــر
دڪتر الهي قمشه اي چقدر زیبا میگوید :
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟؟؟
ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ،ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺩﺳﺘﺶ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭﻣﯿﺪﯾﻢﻭﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؟
ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ،ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻭ ﻣﺘﻪ ﻭ
ﺍﻧﺒﺮ ﻭ ...
ﺧﻮﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ !
ﭼﺮﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟!
ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏ" ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ؟؟
ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ،ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ،ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﻫﻢﺣﮑﯿﻤﻪ...
ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﮑﯿﻢ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺠﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮﮐﻨﯿﻢ،ﺑﮕﯿﻢ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟
ﺭﻧﺞ ﺑﻌﺪﯼ؟
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﺪﺭﮎ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟
ﺣﺘﯽ ﻗﺪ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻥ ﭘﺰﺷﮏ "؟؟؟
ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﺧﯿــﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ
🌺🍃بزرگترین خیانتی که یک انسان می تواند در حق خودش بکند،
ترس از تایید دیگران و ترس از داوری و قضاوت آنهاست...!
این یعنی جهنم زندگی یک انسان...
پس خودتون باشید و خودتون زندگی کنید
و خودتون تصمیم بگیرید
ما برای دیگران زندگی نمی کنیم...🍃🌺
👤 دکتر محمود انوشه
╔═══ #ঊঈمـــــتـــنঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @Matnhayekhas❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈخــــــاصঊঈ═══╝
🌺🍃اکثر افراد خواسته و آرزوهایی مثبت دارند، اما منفی فکر میکنند، قانون جذب کاری با خواستهها و آرزوی شما ندارد، قانون جذب تنها با فرکانسی که شما از طریق اندیشههایتان به جهان هستی ارسال میکنید کار میکند.
مراقب گفتگوهای درونیمان باشیم
کائنات همه آنهارو می شنود
هر چی بفرستی همان را دریافت میکنی
عشق بفرست تا دنیایی از عشق به سویت برگردد
قانون کائنات قانون لیاقت ها و باور هاست
باور داشته باش لایق بهترینهایی🍃🌺
╔═══ #ঊঈمـــــتـــنঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @Matnhayekhas❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈخــــــاصঊঈ═══╝
🌷🌷🌷
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدها...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض میخورم
عمری است لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره میکنم:
باشد برای روز مبادا!
اما در صفحههای تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست...
👤قیصر امین پور
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
🌷🌷🌷
زندگی کوتاه است و انرژی محدود، بسیار محدود.
و با این انرژی محدود،
ما باید نامحدود را بیابیم؛
با این زندگی کوتاه،
ما باید ابدیت را بیابیم.
چه وظیفه خطیری!
چه چالش بزرگی!
پس بیا و به خاطر مصایب بی اهمیت نگرانی به خود راه نده...
👤اشو
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
🌷🌷🌷
تو زندگیم آدم عجیب و غریب کم ندیدم. از حسن شیره ای که به دست راست خودش فحش ناموس می داد که چرا تو خماری زدی تو گوش بچه م!تا زهره خانوم که زنبیل خریدش رو برمی داشت می رفت محله ی قدیمی، به همه می گفت دارم میرم جَوونی م رو بخرم! ولی هیچ وقت هیچی تو زنبیلش نبود! هیچوقت جَوون نشد. حداقل تا وقتی که تو این دنیا بود! ولی عجیب تر از همه «علی تُرمز»بود. علی تُرمز با مادرش زندگی می کرد. صبح ها یه صندلی پلاستیکی سفید می ذاشت جلو در خونه و تا شب همون جا بود. اگه بچه ای تند می دویید دعواش می کرد و می گفت آروم، انقدر ندو. اگه موتوری، ماشینی با سرعت از کوچه رد می شد، دمپایی آبی ش رو در می آورد پرت می کرد طرفش... داد می زد تُرمز کن ، تُرمز کن ، تُرمز کن. خودش انقدر آروم راه می رفت که اگه با یه لاک پشت مسابقه دو می ذاشت معلوم نبود کدومشون برنده میشن. درباره ی زندگی علی قصه های زیادی شنیده بودم. هر کسی یه چیزی می گفت ولی فقط یه قصه حقیقت داشت. «علی و زنش مریم تو راه برگشت از ماه عسل بودن که مریم میگه هوس آش کردم. آشکده می زنن کنار... علی رو میکنه به مریم و با شیطونی خاصی میگه نکنه ویار کردی؟ مریم می خنده و میگه چند شب پیش رو یادت بیاد... هر کی خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه. برای ویار زوده ولی به وقتش باید همش تو بازار دنبال ویارهای من بگردی. علی هم میگه من دور تو می گردم. مریم با خوردن حبوبات آش می ترسه دل درد بگیره و آش رو کامل نمی خوره. برای همین کاسه ی آش رو با خودش میاره تو ماشین و حرکت می کنن. چند دقیقه ی بعد مریم قاشق عشق رو پر از آش می کنه و به علی میگه بگو اااا...علی پشت فرمون میگه اااا و قاشق آش رو می کنه تو دهنش و به مریم نگاه می کنه. به مریم که رنگش مثل گچ شده. مریم سه بار داد می زنه علی تُرمز کن، علی تُرمز کن، علی تُرمز کن. آش و شیشه های ماشین با هم یکی میشن. علی سرش به فرمون می خوره و بیهوش میشه و مریم ... »
شب های جمعه علی تُرمز کت شلوار دامادیش رو می پوشه و میره جلوی آینه... نوک انگشتاش رو تف مالی می کنه و به موهای شلخته ش حالت میده. عطر می زنه و هر کسی رو که می بینه ازش می پرسه خوبم؟ خوش تیپم؟ وقتی خیالش راحت میشه با همون کت شلوار ، با همون عطر ، با همون حال خوب میره رو تختش می خوابه... علی تُرمز میگه شب های جمعه مریم میاد تو خوابم... باید مرتب باشم! امشب علی تُرمز رو دیدم. بهم گفت یکم پول داری؟ بهش پول دادم و گفتم علی تُرمز پول می خوای چیکار؟ پول رو گذاشت تو جیب کنار کُتش و گفت امشب مریم رو می بینم. باید پول همراهم باشه ، شاید ویار داشت.
👤حسین حائریان
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
در پايان زندگي، از روي تعداد مدرك هايي
كه گرفته ايم، ميزان مالي كه اندوخته ايم
و كار هاي بزرگي كه به انجام رسانده ايم،
در باره ي ما داوري نخواهد شد،
بلكه از ما خواهند پرسيد:
آيا گرسنه اي را سير كردي؟
برهنه اي را لباس پوشاندي
و بي خانه اي را پناه بخشيدي؟
گرسنه ي نه فقط لقمه نان كه گرسنه ي عشق،
برهنه ي نه فقط از تن پوش كه برهنه ي
از عزت و احترام انساني،
و بي خانه اي نه فقط از خشت و گل كه بي خانمان به سبب طرد و رانده شدن.
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
❤️
💎 #حکایت
ثروتمندزاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقیرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود.
ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى كرد و مى گفت:
صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگین است.
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر،
خشت فیروزه به كار رفته است،
ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك،
درست شده،
این كجا و آن كجا؟
فقیرزاده در پاسخ گفت:
تا پدرت از زیر آن سنگ هاى سنگین بجنبد،
پدر من به بهشت رسیده است...!!
📕#حکایتهایی_از_سعدی
🌷🌷🌷
گاهی اوقات بر سر راه آدمیزاد
آدم هایی قرار میگیرند
که فراتر از یک دوست معمولی هستند؛
که می شود با آن ها به هر چیزی بخندی
دوست هایی هستند در زندگی
که بی دغدغه می شود بدون نقاب بر صورت با آنها معاشرت کرد؛
می شود یادت برود که میزبانی یا مهمان!
جایی که هستی خانه اوست یا خانه خودت!
حتی می شود ناگفته های دلت،
آن هایی که جرأت گفتنش به خودت هم نداری، بهشان بگویی
و …
مطمئن باشی می شنوند و نشنیده می گیرند!
چقدر خوبند این آدمها
و چقدر همه ما نیاز داریم
به حداقل یکی از آنها…
🌷🌷🌷
کندوی عسل می تواند ساختار اجتماعی بسیار پیچیده ای داشته باشد و انواع مختلف زنبورهای کارگر را در خود جای دهد. اما تاکنون محققان موفق به یافتن زنبورهای وکیل نشده اند.
زنبورها احتیاجی به وکیل ندارند، چون خطر فراموش کردن یا نقض قانون اساسی کندو وجود ندارد. ملکه غذای نظافتچیان را با دوز و کلک از چنگشان درنمی آورد و آنها هم هرگز برای حقوق بیشتر اعتصاب نمی کنند. اما اینها کارِ همیشگی انسان است.
📚 انسان خرمند
👤 ووال نوح حراری
❤️
اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوبی و فریبکاری کنی ، تهیدست بمان !
اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی ، از آن چشم بپوش !
اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور میشوی مانند دیگران خیانت کنی ، در "گمنامی" زندگی کن !
بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند ، با تملّق و چاپلوسی شغلهای بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهیدست و قانع باش !
زیرا اگر چنین کنی ، تو سرمایهای را که آنها از دست دادهاند، به دست آوردهای و آن "شرافت" است ...!
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
اگر درد را احساس کردی
"زنده ای"
اما اگر درد دیگران را احساس کردی
"انسانی"...
چه زیبا گفت مولانا...
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ،
برای هیچ،
بر هیچ مپیچ،
دانی که از آدمی، چه ماند پس مرگ؟
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ...
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ :
ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﻏﻢ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻧﺮﻡ ﺍﺳﺖ، ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻡ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ، ﻟﺰﻭﻣﺄ ﺩﻭﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺍﺧﻼﻗﺶ ﺗﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﺟﻨﺴﺶ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻧﺲ ﺗﻮﺳﺖ
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ :
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻌﺮّﻑ ﺑﺎﻃﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﻔﺮﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺷﻠﻮﻏﯽ، ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻫﺴﺘﯽ
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد،
عزیز میشود ...
یک لحظه آفتاب در هوای سرد ،
غنیمت میشود ...
خدا در مواقع سختی ها ،
تنها پناه میشود ...
یک قطره نور در دریای تاریکی ،
همۀ دنیا میشود …
یک عزیز وقتی که از دست رفت ،
همه کس میشود …
پاییز وقتی که تمام شد ،
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود...
و ما همیشه دیر متوجه میشویم!*
" قدر داشتههایمان را بدانیم…
چرا که خیلی زود، دیرمیشود
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
سه قدم برای یک زندگی شاد;
۱. خود را به خاطر افراد بی فایده ای که لایق داشتن هیچ جایگاهی در زندگی تان نیستند، دچار استرس نکنید.
۲. هیچگاه احساسات خود را، بیش از حد صرف چیزی نکنید. چون در غیر این صورت صدمه خواهید دید.
۳. بیاموزید بدون نگرانی زندگی کنید. چون خدا در همه حال هوایتان را خواهد داشت. اعتماد کنید و ایمان داشته باشید...
حال بهتری خواهیم داشت،
اگر دست برداریم از فردی که لیاقت محبت ندارد،
دشمنی که ارزش جنگیدن ندارد،
حقی که ارزش گرفتن ندارد،
و فکری که ارزش اندیشیدن ندارد...!
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
به گورستان گذر کن تا
چه خوردند وچه پوشیدند وبردند
دو روزی زندگی کردند وآخر
به هرحالی که بودندجان سپردند
طمع بسیار کردند مال دنیا
ز روزی بیشتر هرگز نخوردند
همانانی که بودند نورچشمی
تنش را در لحد محکم فشردند
اگر شاه وگدا،نادار و دارا
اجل آمد نفس بگرفت مُردند
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد،
عزیز میشود ...
یک لحظه آفتاب در هوای سرد ،
غنیمت میشود ...
خدا در مواقع سختی ها ،
تنها پناه میشود ...
یک قطره نور در دریای تاریکی ،
همۀ دنیا میشود …
یک عزیز وقتی که از دست رفت ،
همه کس میشود …
پاییز وقتی که تمام شد ،
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود...
و ما همیشه دیر متوجه میشویم!*
" قدر داشتههایمان را بدانیم…
چرا که خیلی زود، دیرمیشود
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘