🌷🌷🌷
عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت ...
مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را میشناسی؟ گفت: نه.
مردگفت: فلان عابد بود. نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت میخواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام میدهم، عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد پاسخ داد : "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی."
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
ﻣـــﺎ ﺁﺩﻣـــــــﺎ:
ﻫـﻤـﯿــﺸـــﻪ ﺩﻟـﺘـﻨـــــﮓ ﺍﻭﻧــﮯ ﻫـﺴــﺘــﯿــــﻢ
ﮐـــﻪ ﻧــﯿــﺴـــــﺖ !!!
ﺣـــﻮﺻــﻠـــﻪ ﮐــﺴــــــﮯ ﺭﻭ ﻧــﺪﺍﺭﯾـــــﻢ ﮐـــﻪ
ﻫــﺴــﺖ . . .
ﻭﺍﺳــــﻪ ﻫـﻤــﯿــﻨــــﻪ ﺍﺻــــﻦ ﺧـــﻮﺷـﺤــــﺎﻝ
ﻧـﯿــﺴــﺘـﯿـــﻢ . . . !!! "یادت باشه "
ﻫـﯿــﭽــــﻮﻗـﺖ ﮐــﺴـــــﮯ ﺭﻭ ﭘـــﺲ ﻧـــﺰﻥ ﮐـــﻪ
ﺩﻭﺳـﺘــــﺖ ﺩﺍﺭﻩ ؛ ﻣــﺮﺍﻗـﺒــﺘــــه
ﻧـﮕـــﺮﺍﻧــﺘـــه!!!
ﭼــــﻭﻥ ﯾـــﻪ ﺭﻭﺯ ﺑــﯿـــــﺪﺍﺭ ﻣـﯿـــﺸـــﮯ ﻭ
ﻣـﯿــﺒـﯿــﻨــــی. . .
ﻣــــﺎﻩ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳــــﺖ ﺩﺍﺩﮮ
ﻭﻗــﺘــــﮯ ﮐـــﻪ ﺩﺍﺷـﺘــــﮯ ﺳـﺘـــــﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﻭ
ﻣـﯿــﺸـﻤــــﺮﺩﮮ ...
┏━•━━•°✵• ♪°❣°♪ •✾°•━━•━┓
🎶 ⃟◍☞【 @Matnhayekhas】◍⃟☂
┗━•━━•°✵• ♪°❣°♪ •✾°•━━•━┛
ابــلــیــس مــنــمــ،
ایــل و تــبــارم ســیــب اســتــ
تــا بــاغ تــویــیــ،
هرچــه بــڪــارم ســیــب اســتــ
┏━•━━•°✵• ♪°❣°♪ •✾°•━━•━┓
🎶 ⃟◍☞【 @Matnhayekhas】◍⃟☂
┗━•━━•°✵• ♪°❣°♪ •✾°•━━•━┛
کوچک که بودم
لمس شکوفه های درخت گیلاس
آرزوی دستهای کوچکم بود
اما... بزرگ که شدم
شکوفه ها را دیگر نمی دیدم
ایراد از دست های من بود
یا شکوفه های گیلاس ..!
برایم از کودکی هایم حرف بزن ...
دلتنگی واژه ایست
که آرزوها را نشکفته، می سوزاند !
┏━•━━•°✵• ♪°❣°♪ •✾°•━━•━┓
🎶 ⃟◍☞【 @Matnhayekhas】◍⃟☂
┗━•━━•°✵• ♪°❣°♪ •✾°•━━•━┛
هدایت شده از عجایب جهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞پیشکش نگاه مهربانتان
🌸در این روز زیبای عیـد
💞الهی
🌸روزتون پراز رحمت
💞دلتون پراز محبت
🌸زندگیتون پراز برکت
💞لحظه هاتون پراز
🌸شادی و نشاط
💞و زندگیتـون
🌸سرشاراز خوشبختی باشه
🌸عیـدتون مبـارک💞
👇🏾👇🏾
╔═•══ঊঈ❀⚱❀ঊঈ══•═╗
ℓɨŋk☞🚸 @Ajaieb_jahan 🎭
╚═•══ঊঈ❀🏺❀ঊঈ══•═╝
هدایت شده از عجایب جهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌅 #استوری
✨ پیام تبریک میلاد با سر سعادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) ویژه استوری
🌼🍃🍃🌼👇🏾👇🏾
╔═•══ঊঈ❀⚱❀ঊঈ══•═╗
ℓɨŋk☞🚸 @Ajaieb_jahan 🎭
╚═•══ঊঈ❀🏺❀ঊঈ══•═╝
فقط
زمانی پخته می شوی که میفهمی،
نیازی نیست؛
به هر چیزی واکنش نشان دهی و یا به هر حرفی جوابی بدهی...!
بعضی اوقات
"سکوت"
کوبنده ترین جوابهاست
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
🌷🌷🌷
+هیچ فکر میکردی اینجا همدیگه رو ببینیم؟
بعد از این همه مدت
.
_هیچ فکر نمیکردم بتونم این همه مدت نبینمت..!
.
+آخرین حرفت یادم نمیره... جروبحثمون که تموم شد گفتی تو میری اما من میمونم تو حس و حال این رابطه.... .
موندی؟
.
_هنوزم همونجوری میخندی
.
+هنوزم همونجوری سیگار میکشی
.
_ما چطور این همه مدت بدونِ هم زندگی کردیم؟
.
+آدم به همه چی عادت میکنه
.
_من به بودنِ تو عادت کرده بودم
.
+پس موندی
.
_میشنوی صدای آسمونو؟
.
+آسمون که میگرفت...صدای رعد و برق که میومد جلو درمون منتظرم بودی... .
لباس گرم نمیپوشیدم که وقتی بارون زد بغلم کنی خیس نشم...
.
_اَبرایِ پاییز بغض دارن...
.
+دستتو میگرفتم و با اولین قطره ی بارون چشمامو میبستم...هی حرف میزدی...هی حرف میزدی...انقدر راه میرفتیم که بارون بند بیاد... .
وقتی خیسیِ صورتمو با آستینت خشک میکردی دلم میرفت واست... .
.
_یه بار تو همون خیابون دیدمت...روی همون نیمکت...بارون نمیومد اما صورتت خیس شده بود
.
+ابرای پاییز بغض دارن...
.
_مثل امشب مثل دیشب...مثل تموم این مدت که نبودی و تقویم رو پاییزِ اون سال قفل کرد
.
+میخواد بارون بگیره...من دارم میرم همون خیابون...میخوام قدم بزنم...با چشمای بسته...نمیای؟
.
_تو خیلی وقته رفتی... .
منم خیلی وقته موندم!
.
+میخوام برگردم
.
_آدمی که رفته میتونه برگرده اما آدمی که مونده راهی واسه برگشتن نداره... .
برو همون خیابون
زیر بارون قدم بزن
با چشمای بسته
فقط این دفعه لباس گرم بپوش
چترم با خودت ببر که صورتت خیس نشه...
.
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
به حوالی عشق که رسیدی ؛
دل دل نکن !
بگو "دوستت دارم" ...
این تنها بلای قشنگیست که
به سرت خواهد آمد ♥️
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
🌷🌷🌷
فردی در شهر میانه به محل تجمع کارگرای روز مزد میره میگه سه تا کارگر میخوام تا غروب اما ۲۰ هزار تومن بیشتر ندارم بدم!
همه مسخره میکنند یا میگن برو بابا!
۳ نفر میان جلو میگن ما میایم. میرن خونه میگن خب کار را بگو طرف میگه کاری نیست این ۶ میلیون هزینه حج من تقدیم شما معلومه گرفتارید.❤️
#واقعی
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
🌷🌷🌷
با دقت بخونید:
👈 با خواهرت 👉
شوخی کن، ماچش کن، بغلش کن، حمایتش کن و احترامش رو حفظ کن.
👈 داداشتو 👉
محکم بزن به سَر شونش و بگو مخلصیم ، هواشو داشته باش خصوصا وقتی تنهاست و کمک نیاز داره .
مامانتو 👉
کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده، کیف کنه از داشتنت ، واسش هدیه بخر ، ازش بخواه دعات کنه و گاهی یواشکی پاهاشو ببوس
👈 باباتو 👉
بغل کن، چاییشو بده دستش، بگو برات از تجربه هاش بگه، بشین پای حرفش و خاطره هاش ،گاهی هم دستاش رو ببوس .
👈 دوستت 👉
اگه تنهاست، اگه غم داره تو دلش، اگه مشکلی داره، تو هواشو داشته باش و تنهاش نذار...
👈 همسرت 👉
رو بغل کن بهش بگو چقدر دوستش داری، اگه از دستش دلگیری به این فکر کن که اون توی تمام آدمای دنیا تو رو برای ادامه زندگی انتخاب کرده،
پس ببوسش، ازش تشکر کن و بهش وفادار باش.
👌 باور کنیم 👌
روزی هزار بار میمیره، کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست...
هم رو داشته باشیم ..
حتما بهتر میشه ...
شاید یه روز دیگه وقت نباشه ...
شاید ما نباشیم
شاید اون نباشه...
و دیدنش آرزومون بشه...
وقت کمه.
زندگی خیلی کوتاهه 👌
🌷🌷🌷
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
🌷🌷🌷
در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر میزند و بر روی یک خانمی مینشیند.
آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن میکند. او وحشتزده بلند میشود و سعی میکند با پریدن و تکان دادن دستهایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشتزده میشوند.
بالاخره آن خانم موفق میشود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او مینشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همین حرکتها را تکرار کنند!
پیشخدمت به سمت آنها میدود تا کمک کند.
در اثر واکنشهای خانم دوم، این بار سوسک پر میزند و روی پیشخدمت مینشیند.
پیشخدمت محکم میایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند.
زمانی که مطمئن میشود، سوسک را با انگشتانش میگیرد و به خارج رستوران پرت میکند.
در حالیکه قهوهام را مزه مزه میکردم، شاهد این جریان بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتار عصبی شده بود؟
اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟
چرا او تقریبا به شکل ایدهآلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟
این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانمها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتیشان شده بود.
من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من میشود،
بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت میکند.
این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت میکند،
این ناتوانی من در برخورد با این پدیده است که موجب ناراحتیم میشود.
من فهمیدم در زندگی نباید واکنش نشان داد، بلکه باید پاسخ داد.
آن خانم به اتفاق رخداده واکنش نشان داد، در حالیکه پیشخدمت پاسخ داد.
واکنشها همیشه غریزی هستند در حالیکه پاسخها همراه با تفکرند.
نحوه واکنشهای ما به مشکلات و نه خود مشکلات است که میتواند در زندگی بحران ایجاد کند.
این مفهوم مهمی در فهم زندگی است.
آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است.
او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش نسبت به مسائل درست است...
🌷🌷🌷
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘
.
#مخفی کن
پیش دزد ، مالت را
پیش فقیر ، ثروتت را
پیش اسیر ، آزادیت را
پیش مریض ، سلامتیت را
پیش گرفتار ، رها بودنت را
پیش خسیس ، ولخرجیت را
پیش هرزه و نااهل ، ناموست را
پیش زندگی ناآرام ، زندگی آرامت را
پیش نامرد ، تنهاییت را
پیش افتاده ، ایستادنت را
پیش ناتوان ، زرنگیت را
پیش مظلوم ، قدرتت را
پیش بی کار ، شغلت را
پیش حسود ، فکرت را
اگر داشته هایت را دوست داری
مخفی کن
مخفی کن
✍ #متنهای_خاص_ایتایی👇
⚘|❀ @MatnhayeKhas ❀|⚘