eitaa logo
متن های خاص
2.4هزار دنبال‌کننده
35.9هزار عکس
22.7هزار ویدیو
143 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
🔴 ؟😰 ✍🏻 با احمد زندگی خوبی داشتیم .... یکی دو ماه بود، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه سر زدن به خونه مادرش میرفت ! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب تعقیبش کردم که دیدم رفت طرف خونه مادرش ،خیالم راحت شد داشتم برمیگشتم که دیدم.....😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/1252720913Ca3c3eb257b
هدایت شده از 
🔴 ؟😰 ✍🏻 با احمد زندگی خوبی داشتیم .... یکی دو ماه بود، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه سر زدن به خونه مادرش میرفت ! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب تعقیبش کردم که دیدم رفت طرف خونه مادرش ،خیالم راحت شد داشتم برمیگشتم که دیدم.....😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/1252720913Ca3c3eb257b
هدایت شده از 
🔴 ؟😰 ✍🏻 با احمد زندگی خوبی داشتیم .... یکی دو ماه بود، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه سر زدن به خونه مادرش میرفت ! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب تعقیبش کردم که دیدم رفت طرف خونه مادرش ،خیالم راحت شد داشتم برمیگشتم که دیدم.....😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636
هدایت شده از 
🔴 ؟😰 ✍🏻 با احمد زندگی خوبی داشتیم .... یکی دو ماه بود، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه سر زدن به خونه مادرش میرفت ! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب تعقیبش کردم که دیدم رفت طرف خونه مادرش ،خیالم راحت شد داشتم برمیگشتم که دیدم.....😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636
🔴 ؟😰 ✍🏻 اوایل ازدواجمون بود و هیجاناتِ شیرین عقد .... یکی دو ماه که گذشت متوجه شدم، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه مطالعات عقب افتاده میرفت اتاق مطالعش! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب خودم رو زدم بخواب و وقتی طبق معمول رفت اتاق، رفتم آروم در و باز کردم و دیدم😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
🔴 ؟😰 ✍🏻 اوایل ازدواجمون بود و هیجاناتِ شیرین عقد .... یکی دو ماه که گذشت متوجه شدم، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه مطالعات عقب افتاده میرفت اتاق مطالعش! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب خودم رو زدم بخواب و وقتی طبق معمول رفت اتاق، رفتم آروم در و باز کردم و دیدم😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
🔴 ؟😰 ✍🏻 با احمد زندگی خوبی داشتیم .... یکی دو ماه بود، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه سر زدن به خونه مادرش میرفت ! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب تعقیبش کردم که دیدم رفت طرف خونه مادرش ،خیالم راحت شد داشتم برمیگشتم که دیدم.....😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636
🔴 ؟😰 ✍🏻 اوایل ازدواجمون بود و هیجاناتِ شیرین عقد .... یکی دو ماه که گذشت متوجه شدم، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه مطالعات عقب افتاده میرفت اتاق مطالعش! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب خودم رو زدم بخواب و وقتی طبق معمول رفت اتاق، رفتم آروم در و باز کردم و دیدم😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از 
🔴 ؟😰 ✍🏻 اوایل ازدواجمون بود و هیجاناتِ شیرین عقد .... یکی دو ماه که گذشت متوجه شدم، شوهرم اواخرِ هر شب  به بهانه مطالعات عقب افتاده میرفت اتاق مطالعش! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب خودم رو زدم بخواب و وقتی طبق معمول رفت اتاق، رفتم آروم در و باز کردم و دیدم😰😱...... خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥 اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194