مَتروکات
ولی هرچقدر هم تُند بتازونی بلاخره تهش یجایی خسته میشی .. من الان همونم ؛
که پامو گذاشتم رو گاز وُ از کنارت رد شدم
وَ الان که برگشتم بُریدم از همه غیر از خودت
مَتروکات
که پامو گذاشتم رو گاز وُ از کنارت رد شدم وَ الان که برگشتم بُریدم از همه غیر از خودت
کلمهی دیگهای جُز خستگی واسه حالم نمیتونم پیدا کنم ..
نه صبر کن ،
پشیمونیاَم میشه اسمشو گذاشت
یا شایدم روسیاهی صداش بزنم
هرچی که هست مزهی لیموی تلخ شده میده
از همونایی که دیر بهشون رسیدیو
شیرینیشو واسه همیشه از دست دادی ؛
مَتروکات
کلمهی دیگهای جُز خستگی واسه حالم نمیتونم پیدا کنم .. نه صبر کن ، پشیمونیاَم میشه اسمشو گذاشت یا
ولی تو که لیمو شیرین نیستی ، مگه نه ؟
تو رو که واسه همیشه از دست ندادم ؛ دادم ؟!
مَتروکات
ولی تو که لیمو شیرین نیستی ، مگه نه ؟ تو رو که واسه همیشه از دست ندادم ؛ دادم ؟!
فقط میشه یه خواهش داشته باشم ؟
میشه آروم سرتو بیاری پایین ..
تا درِ گوشِت بگم چقدر دلم واست تنگ شده ؟
مَتروکات
فقط میشه یه خواهش داشته باشم ؟ میشه آروم سرتو بیاری پایین .. تا درِ گوشِت بگم چقدر دلم واست تنگ شده
حالا که برگشتم ؛
تو بغلت راهَم میدی ؟ خُدا جونم ؟ (:
مَتروکات
از لحاظ ِ روحی ؟ اجازه بدی بیام اینطوری تو صحنت پرواز کنم ؛
بلاخره یه روز همهچیو وِل میکنم میرم مشهد !
مَتروکات
بلاخره یه روز همهچیو وِل میکنم میرم مشهد !
اینکه دلتنگِ تواَم اِقرار میخواهد مَگر ؟