مَتروکات
ببین منو .. اشکال نداره که خوب نباشی ؛
ولی حق ِ پا پس کشیدن رو نداری ، خب .؟
مَتروکات
_
رفت ؛
پشت ِ ساختمونای بلند گم شد و
جاش رو چراغای بد رنگ ِ شهر و اَبرای کدر گرفتن
وقتی نیست هوا سرد تره
آسمون تاریک تره
شب از رگ ِ گردن به من نزدیک تره ..
با چشمام رفتنشو تماشا کردم
نمیتونستم بگم بمون ، نرو
نمیتونستم جلو روش وایسم تا با نگاه کردن به چشمای خیس از اشکم ، دلش به رحم بیاد و نره
عاجزانه نشستمو فقط و فقط دیدم که رفت .
اصلاً فدای سرت خورشیدم
فدای سرت دلگیریای من
من همینجا منتظرت میشینم تا دوباره برگردی
به ماه ِ شب حواسمو پرت میکنم تا بیای
منتظرت میمونم ؛
برات نوشتم که بدونی نه گرمای آتیش جای گرمی ِ تورو واسم میگیره و نه لامپ میتونه ذرهای جایگزین اون حجم از روشنیِ تو بشه
پس تا سپیدهی فردا ، شبت بخیر
#آذین
مَتروکات
- And if I could I would take the moon . .
وَ اگه میتونستم ، ماه رو به دست میووردم