هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#کنترل_شهوت ۲۱
🔻شیطان؛
سعی می کنه ،تو رو بواسطه این مشکل، از خدا بگیره...
باور نکن....
همه چیز، به آسانی قابل جبرانه👇👇
@ostad_shojae
مطلع عشق
#اصلاح_خانواده - ۴ 🔷 ملاک انتخاب همسر در ادامه بحث خانواده عرض کردیم که برای انتخاب همسر باید یه
#اصلاح_خانواده - 5
نگاه صحیح
🔷ببینید در مورد انتخاب همسر خیلی ها ملاک های نادرستی دارن. متاسفانه خیلی از خانم های مذهبی فریب ریش و تسبیح بعضی از مذهبی ها رو میخورن!
🔺خانمه اومده بود مشاوره و میگفت من آرزوم بود با یه جوان مذهبی ازدواج کنم اما حالا روزی صد بار آرزوی مرگ میکنم. 😭شوهرم اخلاق خیلی بدی داره. برای مردم بیرون خوبه اما توی خونه نه!
این مشکل خیلی هاست.
بنده هم زیاد دیدم. تعداد زیادی از خانم ها که با طلبه یا بسیجی یا هیاتی و... ازدواج کرده به این امید که حتما دیگه چون ریش داره پس آدم خوبیه!⛔️
خیر این ملاک صحیح نیست.
Ⓜ️نگاه کنید به خانواده ی طرف. خانواده نقش بسیار مهمی در تربیت فرد داره.
و نگاه کنید به اون پسر که اهل کار و زندگی هست یا نه. چقدر میتونه جلوی خودش رو بگیره که هر حرفی رو نزنه.✔️
💠بله ممکنه در موارد معدودی، خانواده طرف خوب نباشن اما پسره یا دختره خوب باشن. این هم هست.
یه نکته ی مهم دیگه هم اینه که بالاخره هر کسی یه عیبی داره.
👌🏼آدم بی عیب پیدا نمیشه. خیلی مواقع بعضی دخترا براشون خاستگارای خوبی میاد اما به دلایل نادرست ردشون میکنن‼️⛔️
بعد که سنش بالا رفت و دیگه خاستگار نیومد میشینه غصه میخوره!😔
✅خب چرا همون اول انقدر راحت رد میکردی؟
خب مثلا حالا پسره یه مقدار کم مو بود. طوری بود؟
یا زیاد زیبا نبود! عوضش فلان خصوصیتش که خوب بود!
این فریب هوای نفس انسان هست.
🔺➖🎁➖🎨
#اصلاح_خانواده یکشنبه چهارشنبه در👇
❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️شما بچههای خوب حزباللهی هر چه فرزند بیشتر بیاورید، نسل جماعت حزباللهی در کشور بیشتر میشود. 😍
#کلیپ
#امام_خامنه_ای
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#قسمت پنجاه 🍃چند لحظه با تعجب بهم نگاه کرد ... فکر می کنم هرگز آدمی رو ندیده بود که توی این شرایط
☘مردی در آینه
#قسمت پنجاه و یک
🍃بهم ریخته بود ... تحمل اون همه فشار ... و گرفتن چنین تصمیمی کار راحتی نبود ... اونم برای بچه ای که هیچ کس رو نداشت ...
- چه فرصت دوباره ای؟ ...
- اینکه برای همیشه اینجا رو ترک کنی ... توی یه ایالت دیگه ... با یه اسم و هویت جدید که ما برات درست می کنیم یه زندگی جدید رو شروع کنی ... کاری می کنم مددکاری اجتماعی هزینه های زندگیت رو پرداخت کنه ... بری توی یکی از خانواده های سرپرستی* ... جایی که بتونی شب ها رو در امنیت بخوابی ... و بری مدرسه ... اسمت هم بره توی لیست حفاظت پلیس اون ایالت ...
برای بچه ای که حتی جای خواب نداشت پیشنهاد وسوسه کننده ای بود ...
- اما اگه توی دادگاه شهادت بدم ... زنده نمی مونم که هیچ کدوم از اینها رو ببینم ...
محکم تر از قبل ... با لحن آرامی ادامه دادم ...
- نیاز نیست لالا ... ازت نمی خوام توی دادگاه ماجرای کریس رو تعریف کنی ... تنها چیزی که ازت می خوام اینه که بگی اون روز صبح ... با کریس قرار داشته داشتی ... و از دور شاهد قتل بودی ... و چیزهایی رو که توی صحنه قتل دیدی رو بنویسی ... اما لازم نیست چیزی از فروش مواد بگی ... تو فقط شاهد قتل بودی و چیز دیگه ای نمی دونی ...
اون آدم ... هر کی که باشه ... اگه مهره بزرگ و ارزشمندی بود ... خودش مستقیم دست به قتل نمی زد ... مهره های بزرگ همیشه یکی رو دارن که واسشون این کارها رو بکنه ...
اصل کاری ها اگه ببینن پای خودشون گیر نیست دست به کاری نمی زنن ... چون اگه به کاری دست بزنن و سعی کنن بهت آسیب بزنن یا تو رو بکشن ... خوب می دونن این کار باعث میشه دوباره پای پلیس وسط بیاد ... اون وقت دیگه یه ماجرای کوچیک نیست ... و اونها هم کشیده میشن وسط ماجرا ... پس هرگز این کار رو نمی کنن ...
ریسک سر به نیست کردن شاهد فقط برای مهره مهم یا اعضای خانواده شونه ... مهره های کوچیک خیلی راحت جایگزین میشن ...
تنها چیزی که من ازت می خوام اینه ... با شهادتت ... این فرصت رو در اختیار من و همکارهام بزاری ... که نزاریم قسر در برن ... فقط اسم اون آدم رو بگو ... که ما بدونیم کار رو باید از کجا شروع کنیم ... و همون طور که کریس می خواست به جای اون بچه ها ... بریم سراغ مهره های اصلی ...
خواهش می کنم ... بزار کاری رو که کریس به قیمت جانش شروع کرد ... ما تمومش کنیم ...
* خانواده هایی که در ازای مستمری از کودکان بی سرپرست نگهداری می کنند.
❣ @Mattla_eshgh
☘مردی در آینه
#قسمت پنجاه و دو
🍃سکوت آزار دهنده ای توی اتاق بود ... اگر قبول نمی کرد و اسم اون مرد رو نمی برد ... همه چیز تموم بود ... همه چیز...
- مطمئنید پای من وسط نمیاد؟ ...
- شک نکن ... هیچ جایی از پرونده ... اجازه نمیدم هیچ کدوم بفهمن تو چیزی می دونستی ... فقط این فرصت رو به ما بده ...
نگاهش رو از من گرفت ... چند قطره اشک بی اختیار از چشمش اومد پایین ... مصمم بود ... هر چند ترسیده بود ...
- الکس بولتر ... معاون دبیرستان ... اون بود که کریس رو با چاقو زد ...
رابرت فلار ... ملانی استون ... جیسون بلک ... اینها مواد رو از اون می گیرن و توی دبیرستان و چند بلوک اطراف پخش می کنن ... برای بچه های زیر سن قانونی ... کارت شناسایی جعلی و الکل هم جور می کنن ...
الکس بولتر ... معاون دبیرستان ... چطور نفهمیده بودم؟ ...
6 فوت قد ... چثه ای درشت تر از مقتول ... راست دست ... سرباز سابق ارتش ...
کی بهتر از یه سرباز دوره دیده می تونه با چاقوی ضامن دار نظامی کار کنه؟ ... و با آرامش و تسلط کامل روی موقعیت، مانع رو از بین ببره؟ ...
باورم نمی شد چطور بازیچه دستش شده بودم ... اون روز تمام این راه رو اومده بود ... تا با تظاهر به اینکه نگران بچه هاست ... ذهن من رو بفرسته روی مدیر دبیرستان ... کسی که جلوی فروش مواد رو گرفته بود ... و بعد از سوال من هم ... تصمیم گرفت ساندرز رو از سر راهش برداره ... چون نفوذ اون روی بچه ها ... مانع بزرگی سر راهش بود ...
برگه ها رو گذاشتم جلوی لالا ... و از اتاق بازجویی که خارج شدم ... سروان، تمام هماهنگی های لازم حفاظتی از لالا رو انجام داده بود ... و حالا فقط یک چیز باقی می موند ... باید با تمام قوا از این فرصت استفاده می کردیم ...
تلفن اوبران که تموم شد اومد سمتم ...
- برنامه بعدیت چیه؟ ... چطور می خوای بدون اینکه لالا کل ماجرا رو تعریف کنه ... الکس بولتر رو گیر بندازی؟ ... تو هیچ مدرکی جز شهادت یه دختر بچه معتاد نداری ... نه آلت قتاله، نه اثر انگشت یا چیزی که اون رو به صحنه قتل مربوط کنه ... چطوری می خوای ثابت کنی بولتر برای کشتن کریس تادئو انگیزه داشته؟ ... فکر می کنی آدمی به تجربه و زیرکیه اون که هیچ ردی از خودش نگذاشته ... حاضره اعتراف کنه؟ ...
گوشی تلفن رو از میز برداشتم و شروع به شماره گیری کردم ...
- نه لوید ... مطمئنم خودش اعتراف نمی کنه ... منم چنین انتظاری رو ندارم ...
کوین گوشی رو برداشت ...
- پرونده دبیرستانیه چند ماه پیش رو یادته؟ ... اگه شرایطی که میگم رو قبول کنید ... می تونم بهتون بگم از کجا می تونید شروع کنید ... سرنخ گم شده تون دست منه ...
توی زمان کوتاهی ... کوین با چند نفر دیگه از دایره مواد خودشون رو رسوندن ... و بعد از حرف ها و بحث های زیاد ... پرونده قتل کریس وارد مراحل جدیدی شد ...
❣ @Mattla_eshgh
☘مردی در آینه
#قسمت پنجاه و سه
🍃2 ماه فرصت ... بدون اینکه اسم شاهدم رو بهشون بدم ... یا اینکه بگم از کجا حقیقت رو پیدا کرده بودیم ... فقط اسم الکس بولتر رو بهشون دادم ... و فرصتی که ازش به عنوان طعمه برای گیر انداختن بقیه اعضای اون باند استفاده کنن ...
بعد از این مدت ... حتی اگه نتونسته باشن از این فرصت استفاده کنن ... من از شاهدم استفاده می کردم ... هر چقدر هم سخت یا حتی غیر ممکن ... مجبورش می کردم حرف بزنه و اون رو به جرم قتل به دادگاه می کشیدم ... اما دلم نمی خواست به این راحتی تموم بشه ... اون باید تاوان تمام کارهایی رو که کرده بود پس می داد ...
جلسه مشترک تموم شد ... به زحمت، خودم رو تا پشت میزم رسوندم و نشستم ... کوین از گروه شون جدا شد و اومد سمتم ...
- می خواستم ازت عذرخواهی کنم ... حرف های اون روزم خوب نبود ... که گفتم پلیس خوبی نیستی ... و ...
تو واقعا پلیس خوبی هستی ... در تمام این سال ها بهترین بودی ...
نگاهم رو ازش گرفتم ... اوبران داشت به سمت مون می اومد ... نمی خواستم جلوی اون حرفی زده بشه ...
شاید کوین داشت ازم عذرخواهی می کرد ... ولی اتفاق 10 سال پیش ... چیزی نبود که هرگز از خاطرات من پاک بشه ... خاطره ای که امثال کوین ... هر چند وقت یک بار، با همه وجود ... دوباره برام زنده اش می کردن ...
- فراموشش کن ...
اوبران دیگه کاملا بهمون نزدیک شده بود ... کوین که متوجهش شد ... با لبخند سری برای لوید تکان داد و رفت ...
- پاشو ... باید برگردیم بیمارستان ...
- داشتم پرونده جان پرویاس رو نگاه می کردم ... توش نوشتن چند سال پیش توی یه حادثه دختر 3 ساله اش کشته شده ... هر چند افسر پرونده ... اون رو حادثه عنوان کرده اما فکر کنم باید دوباره این پرونده باز بشه ...
پرونده رو کشید سمت خودش ... و شروع به ورق زدن کرد ...
- فکر می کنی حادثه نبوده؟ ...
- اگه حادثه نبوده باشه چی؟ ... جان پرویاس کسی بوده که با همه قوا جلوی اونها رو گرفته ... اگه حادثه، صحنه سازی بوده باشه ... و توی اون صحنه سازی به جای خودش، دخترش کشته شده باشه چی؟ ... فکر می کنم این پرونده ارزشِ دوباره باز شدن رو داره ...
پرونده رو بست و گذاشت روی میز خودش ...
- اینکه ارزش داره یا نه رو من پیگیری می کنم ... و تو همین الان، یه راست برمی گردی بیمارستان ... با زبون خوش نری به خاطر عدم ثبات عقلی و روانی ... و به جرم خودآزادی و اقدام به خودکشی، بازداشتت می کنم ...
رفت سمت میزش و کتش رو از روی پشتی صندلیش برداشت ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ...
- قبل از اینکه من رو ببری بیمارستان ... یه جای دیگه هم هست که حتما باید خودم برم ...
دستم رو گذاشتم روی میز ... و به زحمت از جا بلند شدم ...
❣ @Mattla_eshgh
#قسمت پنجاه و چهار
در رو باز کرد ... بعد از ماه ها که از قتل پسرش می گذشت ... و تجربه روزهایی سخت و بی جواب ... دوباره داشت، من رو پشت در خونه شون می دید ...
- کارآگاه مندیپ؟! ... چی شده اومدید اینجا؟ ...
لبخند خاصی صورتم رو پر کرد ...
- قاتل پسرتون رو پیدا کردیم آقای تادئو ...
اشک توی چشم هاش جمع شد ... پاهاش یه لحظه شل شد و دستش رو گذاشت روی چارچوب در ... نمی دونست باید بخنده و شاد باشه ... یا دوباره به خاطر درد از دست دادن پسرش سوگواری کنه ...
- بفرمایید داخل ... بیاید تو ...
با سرعت رفت و همسرش رو صدا زد ... و من بدن بی حالم رو روی مبل رها کردم ...
- کی بود کارآگاه؟ ... کی پسر ما رو کشته؟ ... به خاطر چی؟ ...
مارتا تادئو ... زن پر دردی که بهش قول داده بودم تمام تلاشم رو انجام میدم ... و حالا با افتخار مقابلش نشسته بودم ... هر چند برای پذیرش این افتخار دردناک، هنوز زود بود ...
- تمام حرف هایی که قبلا در مورد علت قتل کریس ... و اینکه زندگی گذشته اش، زندگی آینده اش رو نابود کرده ... یا اینکه اون دوباره به همون زندگی قبل برگشته ... اشتباه بود...
کریس، نوجوان شجاعی بود که جانش رو برای کمک و حفظ زندگی دیگران از دست داد ... اون چیزهایی رو فهمیده بود که می تونست مثل خیلی ها بهشون بی توجه باشه و فقط به خودش فکر کنه ... به موفقیت خودش ... به آینده خودش ... به زندگی خودش ...
اما اون شجاعانه ترین تصمیم رو گرفت ... با وجود سن کمی که داشت نتونست چشمش رو به روی اطرافیانش ببنده ... و تا آخرین لحظه برای نجات اونها و حمایت از انسان هایی که دوست شون داشت مبارزه کرد ...
و این کاریه که من می خوام بکنم ... نمی خوام اجازه بدم تلاش و فداکاری اون بی ثمر بمونه ... الان اگه چیز بیشتری بهتون بگم ... ممکنه همه چیز رو به خطر بندازم ... حتی جان شما رو ... اما می تونم بگم ... همون طور که به قول دفعه قبلم عمل کردم ... این بار همه تمام تلاشم رو می کنم تا خون پسرتون پایمال نشه ... فقط تمام حرف های امشب باید کاملا مثل یه راز باقی بمونه ... رازی که تا من نگفتم ... هرگز از این اتاق خارج نمیشه ...
از منزل اونها که خارج شدیم ... هر دو ساکت بودیم ... من از شدت درد ... و اون ...
پای ماشین که رسیدم ... سرمای عجیبی وجودم رو فرا گرفت ... نفسم سنگین و سخت شده بود ...
اوبران در و باز کرد و نشست پشت فرمون ... دستم رو بردم سمت دستگیره در ... که ... حس کردم چیزی توی بدنم پاره شد و پام خالی کرد ... افتادم روی زمین ...
سریع پیاده شد و دوید سمتم ... در ماشین رو باز کرد ... زیر بغلم رو گرفت و من رو نشوند روی صندلی ...
اون تمام راه رو با سرعت می رفت ... اما سرعت من در از حال رفتن ... خیلی بیشتر از رانندگی اون بود ...
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#عهد_عشق عـ👰ـروس و دامــاد جوان؛ یک همسر زیبا،ثروتمند و معروف نیز؛ اگر به رشد عقلی، اعتقادی، و ا
پستهای یکشنبه(خانواده وازدواج)👆
شروع پستهای دوشنبه(حجاب وعفاف)👇
#جملات_ناب_استاد شجاعی
بازم خراب شـد؟
گنـاه کـردی؟
اصـ⛔️ـلاً نترس،
فقط زود خودتو ببخش، و بلـند شو.
ناامیدی، نقشه ایه که شیطان بعد از به گناه انداختنت، میکشه.
روشــو کم کـــن❗️
❣ @Mattla_eshgh
🔺انتقاد آیت الله مکارم شیرازی از سخنان رئیس جمهور درباره حجاب و فضای مجازی
آیت الله مکارم شیرازی:
🔹رئیس جمهور اخیرا درباره مسئله حجاب و فضای مجازی دو جمله گفته اند که هر دو جمله زننده بود.
🔹البته در زمان مناسب در این باره سخن خواهم گفت ولی امروز اشاره ای به این مسئله خواهم داشت.
🔹رئیس جمهور قسم خورده است که نسبت به حفظ ارزش های اسلامی اهتمام داشته باشد و باید به قسم خود پایبند باشد.
🔹شما رئیس جمهور کشوری اسلامی هستید نه رئیس جمهور یک کشور دموکراتیک سکولار.
🔹کسی منکر استفاده درست از این فضا نیست ولی باید جلوی مفاسد موجود در فضای مجازی گرفته شده و این فضا اصلاح شود.
🔹از برخی قضات دادگستری شنیدهام عامل بسیاری از طلاقها به دلیل وسوسههای فضای مجازی است.
🔹رئیس جمهور گفته است «وقتی مردم همه چیز را خواستند، نباید جلوی خواست آنان را گرفت»، اگر اینگونه است باید درب دادگستری و تعزیرات و... هم بسته شود. قطعا در بین مردم عده ای خطاکار وجود دارند که باید جلوی آنها گرفته شود.
🔹رئیس جمهور باید اشتباهات خود را اصلاح کند، یکی از اصول سیاست این است که وقتی مسئله مهمی وجود دارد به سراغ مسائل حاشیهای نباید رفت.
🔹در شرایطی که مشکلات اقتصادی بسیاری در کشور وجود دارد مسؤولان به سراغ مسائل حاشیهای می روند هرچند که سرگرم کردن مردم با این مسائل شایسته نیست.
❣ @Mattla_eshgh
🔶 #امام_خامنه_ای
عفت زن،مایه احترام و شخصیت اوست.
این مسأله حجاب، محرم و نامحرم، نگاه کردن و نگاه نکردن، همه به خاطر این است که قضیه عفاف در این بین سالم بماند. اسلام به مسأله عفاف زن اهمیت میدهد. البته عفاف مرد هم مهم است. عفاف مخصوص زنان نیست؛ مردان هم باید عفیف باشند. منتها چون درجامعه، مرد به خاطر قدرت جسمانی، می تواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل زن رفتار نماید، روی عفت زن بیشتر تکیه شده است.
#پویش_حجاب_فاطمے
❣ @Mattla_eshgh