یه همت کنید امسال مدل مو و ریش میرزا کوچکخان جنگلی رو مد کنید،جرات نداریم بریم سلمونی..
😅😁😢
یادش بخیر قدیما رو سرشونه ی مانتوها اِپُل میزدن 😁
یهو میدیدی یک خانومی با هیکل آقا تختی میاد سمتت 😧
آدم جرأت نمیکرد چیزی بگه به اون شیر زن ها 😅😂😂
هشدااااار جدی😳
توی آینه با دقت پوستتون رو بررسی کنید؛🔍
اگر لکه های آبی و سبز کمرنگ دیدین، شمام مث من بس که تو خونه نشستین کپک زدین..😁😁🤪🤪
مرحله کیکارو یادتونه
قرص داخلش بود؟
قرصا پادزهر این مرحله بودن
باید قرصا رو برمیداشتیم😂😂
مطلع عشق
بیا... بهـ🌸ـار حقیقی و... از سر احـسان❗️ به غمزه ای... نظری کن...
پستهای روز شنبه(امام زمان (عج) و ظهور)👆
روز یکشنبه(خانواده وازدواج)👇
#عاشق_بمانیم ۳۴
❤️ قلب مردان؛
در اعتماد به همسرشان، آرامش می یابد.
❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از بدون سانسور🇮🇷
سوال شد که چرا ایتا از ظهر قطع بود؟!
✅ پاسخ
به دلیل مراجعه بسیار بالا و افزایش بیش از حد ترافیک، یکی از سرورها از مدار خارج شد و همین امر باعث شد که دوستان ایتا برای ارتقاء و تغییر برخی موارد فنی از حوادث پیش رو و مشابه جلوگیری کند.
لذا تصميم گرفته شد که برای ساعاتی ارتباط کاملا قطع شده تا بروزرسانی و بازگشت به مدار انجام شود.
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
مطلع عشق
#فوت_فن_خواستگاری 💟موضوع:اعلام خبر نتیجه جلسه #خواستگاری #قسمت_دوم 💚دخترخانوما و خانواده محترم
#فوت_فن_خواستگاری
🔸اگه تو #خواستگاری، طرف مقابلتون (چه دختر، چه پسر) از #جواب دادن به سؤالتون طفره رفت،
#همون سوال رو به همون شکل تو جلسات بعدی یا به یه شکل دیگه تو #همون جلسه بپرسید،
اگه جواب نداد،
بهش بگید که «من #جواب سوالمو نگرفتم»...
🔹تو این موارد باید از# راه تحقیق به جواب برسید.
#طفره رفتن از سوال، میتونه یه نشانه هشدار برای شما باشه...
احتمال داره یه #مسائلی رو پنهان کنه که بعدا زندگیتون رو تحت تأثیر قرار بده...
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
#هر_دو_بدانیم
وقتی برای همسرتون کاری انجام میدهید؛ هیچ وقت ارزش کارتون رو با حرفهایی مثل
👈نه بابا کاری نداشت!
👈کار مهمی نبود و…
کم نکنید. فقط یه لبخند مهربون کافیه
#زندگی_مشترک
#همسرداری
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#بسوزه_پدر_عاشقی 😍😜 قسمت_چهل_و_هفتم 🔰 تا اینکه یه روز زینب بهم پیام داد و با گریه گفت: -سلام😭 -س
#بسوزه_پدر_عاشقی 😍😜
#قسمت چهل و هشتم
-خوب حالا چرا ناراحتید؟
-خوب آخه شاید مجبور بشم بین دونفر آدم یکی رو انتخاب کنم در حالی که هیچ شناختی ندارم ازشون😔
-ببخشید منو...😞
-خواهش میکنم...شما که کاری نکردید...شما ببخشید که من با حرفام ناراحتتون کردم😞راستش نمیدونستم با کی صحبت کنم توی اون حال؟ و به شما گفتم...اصلا اون لحظه تو حال خودم نبودم...بازم ببخشید...
-آخه یه چیزی شده 😕
-چه چیزی؟
-نمی دونم چه جوری بگم بهتون....😕
-در مورد کلاس ها و دانشگاست؟ نکنه نمره امتحانا اومده؟😢نکنه باز یه بدبختی دیگه اضافه شده به بدبختیام 😢
-نه نه...اصلا صحبت اون نیست...
-خوب پس چی؟ استرس گرفتم...بگید دیگه 😕
-راستش...راستش اون خانمی که زنگ زد خونه تون مامان من بود 😶
بعد گفتن این حرف ضربانم یهو بالا رفت😧😧
صدای قلبم رو خودم میشنیدم...
داشتم سکته میکردم...
با خودم میگفتم یعنی حالا عکس العملش چیه 😕
از استرس داشتم قبض روح میشدم .
چند دقیقه سکوت بود و پیامی بین ما رد و بدل نشد و تا اینکه زینب گفت:
-یعنی چییی؟ من اصلا باورم نمیشه...مادر شما؟😦😦😦چرا اینقدر یهویی...چرا خودتون چیزی نگفتین؟
با دیدن واکنش زینب و این پیامش یک کم ته دلم قرص شد که حداقل عصبانی نیست و خوب یک کم جسورتر شدم تو حرف هام و گفتم:
-تصمیمم که اصلا یهویی نبود ولی علت اینکه این کار یهویی شد این بود که خوب نمی خواستم بهترین فرد حال حاضر زندگیم رو به همین راحتیا ببازم 😊
زینب خانم...راستش من خیلی از شما پیش مامانم تعریف کردما...مبادا فردا بایه دختر کم حوصله و گریان مواجه بشه 😅
-چشم آقا مجید 😊
با فرستادن این شکلک فهمیدم دل زینب هم به سمت منه...
و میشد گفت اگه ازم خوشش نیاد حداقل بدش هم نمیاد...
حداقل مثل مینا با چشم بسته و بدون اینکه حرفام رو بشنوه ردم نمیکنه...
حداقل برای خانواده م احترام قائله...
حداقل برام نقش بازی نمیکنه...
حداقل اگه جوابش نه باشه دیگه با احساساتم بازی نمیکنه و منو ماه ها در انتظار نمیذاره...
راستیتش اولین بار بود که این حس رو تو زندگیم داشتم...
حس اینکه یکی برات ارزش قائله
حس اینکه یکی دوستت داره...😊
اولین بار بود که حس اینو داشتم که اوضاع داره اونجوری پیش میره که دلم میخواد...
اما خدا کنه که واقعا همونطوری پیش بره که فکرش رو میکنم 😕
⏪ ⏪ ادامه دارد......
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc