فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️دست نگه دارید...
👈 دوستان عزیز از انجام سونوگرافی زود هنگام پرهیز کنید. مکرر خانم ها پیام میدهند و نگران عدم تشکیل قلب جنین در هفته ششم!!! بارداری هستند. در حالی که تا هفته دوازدهم امکان شنیده شدن ضربان قلب جنین وجود دارد.
#جنایت_سقط_جنین
#تشکيل_قلب_جنین
❣ @Mattla_eshgh
🔴 #آقایان_بدانند
💠 وقتی زنی ناراحت هست؛ برای حل مشکلش نیازمند کسی هست که به حرفهایش گوش دهد.
💠 در مواقع ناراحتی نباید زن را به حال خودش رها کنید؛ چرا که روحیهاش خرابتر میشود!
❣ @Mattla_eshgh
❌ این یخچالِ یه نوعروسه ک پدرِ عروس مجبوره علاوه بر خریدِ جهیزیه، یخچالِ خونهی عروس رو هم پر کنه که مبادا دخترش جلو فامیلِ شوهر سرشکسته شه!
❌ - تا کی قراره این رسم و رسوماتِ جاهلی رو ادامه بدیم؟! مگه با سوپرمارکت ازدواج کرده طرف؟!
اون همه مربا خو دیابت میگیرن جفتشون 😒
📌 اصلا انگار نمیدونن برای چه هدفی دارن ازدواج میکنن!!
#ازدواج_آسان
#ازدواج_شیوه_مبارزه
❣ @Mattla_eshgh
یه اسم با یه انرژی مثبت فوق العاده !!
آدمو یاد آرامش یاد سجاده های پر از عطر یاس آدم خوبها
یا یاد امام رضا (ع )میندازه مگه نه؟
ولی خب تو قصه ما قرار یه کار خوب دیگه هم بکنه! یه سنگ ارزشمند که قرار یک راز رو برملا
کنه!
راز زندگی آیه ...
یه سری از فصل ها هست که از زبان دانای کل روایت میشه که اسمش دانای کل مثال فصل اول
هست
یه سری از فصل ها هم از زبان آیه گذاشته میشه که اسمشون آیات هست
پس داستان از زاوایه سوم شخص و اول شخص روایت میشه
ژانر عاشقانه اجتماعی هم داره
🔺داستان #عقیق
🔺#قسمت اول
🔺#نویسنده :
🔸دانای کل (فصل اول)
🍃همیشه قدم زدن در خیابان شلوغ منتهی به بیمارستان را دوست داشت!
این حس خیلی خوب بود که اول صبح اینقدر آدم یکجا در خیابان باشند و سرو صدا کنند!!
صدای
بوق ماشینها آنقدرها هم برایش نا خوشایند نبود نشان زندگی میداد
دلش ضعف میرفت برای دبستانی هایی که کج بودن خط چانه مقنعه هایشان نشان خواب آلود سر
کردن آنها بود
لبخندش را همیشه حفظ میکرد یک لخند محو و نامحسوس آنقدر نامحسوس که حداقل عبوس
نمی نمود
ماسک نمیزد همیشه میگفت دود ماشینها را بلعیدن شرف دارن به حبس کردن راه تنفسش در این
ماسک سفید
به قول مریم او نیمه پر لیوان را نگاه نمیکرد بلکه آنرا یک نفس سر میکشید
با آرامش پیاده رو نزدیک درب بیمارستان را طی کرد و به عادت هر روز قبل از رفتن به محل
کارش سری به باغبان پیر اما صاحب دل بیمارستان زد .
عمو مصطفی را خیلی دوست داشت...
کنار باغچه مشغول به کار پیدایش کرد...با خودش گفت شاید حلال ترین پولی که در این
بیمارستان بیرون می آید برای همین مرد روبه رویش باشد ناظر بر اجرای عملکرد نداشت اما
بهترین عملکرد را داشت
با لبخند منحصر به خودش با انرژی گفت: سلام عمو مصطفی صبحت بخیر همین اول صبحی
خسته نباشید خدا قوت
عمو مصطفی با شنیدن صدایش دست از کار کشید و لبخندی در جواب لبخندش زد:
سلام دختر خوبم صبح تو هم بخیر دیر کردی باباجان نرگسات پژمرده شد
- شما هر روز منو شرمنده میکنید دست شما درد نکنه الان میرم برشون میدارم
_ دشمنت شرمنده باباجان برو برشون دار زودتر هم برو سرکارت امروز بیمارستان یه جور خاصیه
همه دارن بدو بدو میکنن انگار یه خبراییه!
_ آره عمو مصطفی ، یه دکتر از فرنگ برگشته یه سه ماهی میخواد بیاد اینا دارن خودشونو میکشن
عمو مصطفی میخندند و بیل زنان میگوید: حالا چرا اینقدر با حرص از این بنده خدا حرف میزنی بابا
جان؟
_ برای اینکه معتقدم اون بنده خدا کار شاقی نمیکنه که بیاد به مملکت خودش خدمت کنه ولی
اینجا یه عده جوری باهاش برخورد میکنند انگار منتی برسرما هست ایشون افتخار دادن دارن
میان کشور خودشون مریض درمان کنند!
اصلا ولش کن عمو جان من برم به نرگسهای دوست
داشتنیم برسم که این دکتر فرنگی برای ما نه نون میشه نه آب گناه غیبتشم الکی دامن گیرمون
میشه!
_برو بابا جان ممنون که هر روز سر به این پیرمرد میزنی برو نرگسها توگلدون گوشه اتاقمن...
_بازم ممنون خدا حافظ
نرگس به دست وارد بیمارستان شد و با پرسنل سلام علیکی کرد و مستقیم به سمت پذیرش
رفت مریم و نسرین را مثل همیشه در حال حرف زدن دید
_سلام بچه ها ..اوووف چه خبره اینجا کی قرار بیاد مگه؟
هر دو سلامی دادند و مریم با ذوق خاصی گفت: بابا دوساعت دیگه میاد جلسه معارفه و هیچی
نشده یه کنفرانس پزشکی داره... وای آیه نمیدونی که چقدر باحاله سر صبحی دکتر تقوایی داشت
با دکتر حمیدی داشت در مورد برنامه هاش حرف میزد تو این سه ماه به اندازه یه سال برنامه
ریخته!!
نسرین در تایید حرف مریم گفت: آره بابا نصف عملای بیمارستانو برای این کنار گذاشتن!!
آیه خنده ای کرد و گفت: پس این سالن میک آپ واسه اینه که حضرتشان دوساعت دیگه داره
میاد ...خدایی موجودات عجیبی هستید
نسرین هم که از حرف آیه به خنده افتاده بود گفت: بد بخت اینا آینده نگرن مثل تونیستن که
نشستی میگی خودش میاد !! جوینده یابنده است نه اونی که تو اندرونی چشم به راهه
همانطور که به سمت اتاق تعویض لباس میرفت گفت: برعکس شما من وجدان دارم نمیخوام با یه
کرم پودر صد تومنی و رژلب بیست تومنی یه جوون آینده دارو بد بخت کنم! اونی که واسه اینا بیاد
همون بهتر که بره با لوازم آرایشم ازدواج کنه! واالا
نسرین و مریم همیشه پیش خودشان اعتراف میکردند عاشق استدلالهای طنز گونه و در عین حال
منطقی آیه بودند .
نرگسها را در گلدان مخصوصش گذاشت وچشمکی به آن زندگی دسته شده و به گلدان تکیه زده
زد به سمت کمد مخصوصش رفت و لباسهایش را با لباس فرمش عوض کرد بعد از مرتب کردن
مقنعه اش لبخندی به خود درآیینه زد و آرام تکرار کرد: من نیازی به بتونه کاری مثل اونایی که اون
بیرونن ندارم...الکی مثلا بی عیب ترین صورت دنیا رو دارم...
و بعد بلند خندید!
اگر کسی آیه را خوب نمیشناخت فکر میکرد او از سلامت کافی روانی برخوردار
نیست! اما فرق آیه با آدمهای اطرافش این بود که زیادی با خودش آشتی بود
به نظرش این عیب نبود آدم گاهی با خودش شوخی کند با خودش درد و دل کند اینها نشان
تنهایی نبود معتقد بود وقتی رازی را به خودش میگوید نفر سوم آگاه این راز دونفره بین خودش و
خودش خدای خودشان بود و چه کسی بهتر از او؟
بدون قضاوت و ترس از یک کلاغچهل کلاغهای آدمهای دور و برش.
کمد را بست راهی بخش کودکان شد
عاشق بخش کودکان بود وارد اتاق عمومی دوستان کوچکش شد و سلام بلندی داد و بچه ها که
عاشق پرستار خوش اخلاق بخششان بودند یکصدا ولی آرام و با شوق جوابش را دادند
پرونده یکی یکی شان را بررسی میکرد. و در همان حال از آنها احوال پرسی هم میکرد
_سلام مینا خانم خوشکلم ...امروز چطوری ؟؟ باز که این شیلنگا رو از دستت درآوردی
دخترک ریز نقش که با وجود پرستار مهربانش به وجد آمده بود با سرعت حرف زدن را سر گرفت:
سلام خاله آیه کجا بودی؟ دیشب بازم سوزنم زدند و کلی گریه کردم من از این شیلنگا بدم میاد
اصلا از اینجا بدم میاد مامان همش میگه میریم ولی نمیریم کی میریم پس
آیه حس کرد دلش ضعف رفته برای این لحن بچگانه و بغض کرده در آغوشش گرفت و گفت:
الهی قربونت برم عزیز خاله آروم باش میری فدات شم اگه گریه کنی حالا حالا ها مهمون مایی از
ما گفتن!!
دخترک سریع اشکهایش را پاک کرد و لبخند زد! اغراق نبود آیه از این لبخندها جان میگرفت!
سروقت همه مریضها که رفت و کارش که تمام شد پرونده ها را به ایستگاه پذیرش برد مریم و
نسرین را بازهم در حال حرف زدن دید و ریز گفت: یه حسی بهم میگه اینا رو خدا آفریده تنها
برای حرف زدن!!
صدایش را شنیدند و شروع به خندیدن کردند: خب آیه جان چکار کنیم خواهرم؟؟ همین حرف زدن
برامون مونده دیگه
آیه همانطور که داشت پروند ها را سرو سامان میداد گفت: بابا مگه شماها کارو زندگی ندارید
دهنتون بازه برای مردم! پاشید برید یه سر بزنید ببنید کسی چیزی نمیخواد؟ نمیمیرید یک بیشتر از
وظیفتون کار کنید
نسرین با حاضر جوابی ذاتی اش گفت: دوستان جای ما آیه جان برو بخش منتظر قدوم مبارکه
بلاخره همه پرونده ها را جاساز کرد نفسی کشید و برگشت روبه آن دو و نگاه عاقل اندر سفیه ای
نثارشان کرد و گفت: خیلی پر رویید بابا!!
من رفتم یکم بخوابم دیشب کلا بیدار بودم مامان عمه حکم کرده بود بشینم فیلم هندی مورد
علاقه اش رو با هوشیاری کامل ببینم !! تموم هم نمیشد یه هفت تیر رو خالی میکردن رو سلمان
خان بازم نمیمرد خبری شد صدام کنید
مریم خم شد روی سکوی پذیرش و آرام گفت: آیه تو رو خدا خواب نمونی! ساعت دو معارفه است
، تو رو خدا جدی بگیر
آیه خسته باشه ای گفت و زیر لب زمزمه کرد: من خودمم جدی نمیگریم چه رسد به یه از فرنگ
برگشته رو!! خواب و عشق است
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق درایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق در تلگرام 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
مطلع عشق
#باهم_بسازیم ۴۰ "انواع سبک های شخصیتی" سبک شخصیتی وظیفه شناس : _ این افراد منظم و قابل اعتمادند
پستهای روز چهارشنبه(خانواده وازدواج)👆
روز پنجشنبه( #حجاب_و_عفاف )👇
مطلع عشق
#افزایش_ظرفیت_روحی 45 ✅ واقعا هم این یه موضوع بسیار مهم هست. 👈🏼 خداوند متعال داره به طور مداوم م
#افزایش_ظرفیت_روحی 46
⭕️ یکی دیگه از دلایل شکست در امتحانات الهی اینه که ما رابطه درستی با خدا نداریم... گاهی اصلا "حسن ظن به پروردگار نداریم"...
💢 اصلا با اخلاق خدا آشنا نیستیم....
🌺💕 خداوند مهربان میفرماید عزیز دلم نترس از مشکلات... من کمکت میکنم... من دستتو میگیرم... آروم باش... به من توکل کن... به من تکیه کن... من برای تو کافی هستم... من هزاران برابر از پدر و مادرت مهربان ترم...
💢 ولی ماها زیاد امیدی به رحمت و نصرت پروردگار نداریم..
⭕️ اتفاقا اگه کسی به یاری خدا ایمان نداشته باشه، خداوند هم میگه پس منم دیگه بهت کمک نمیکنم... برو تا در امتحاناتت شکست بخوری...
❇️ به میزانی که انسان به یاری پروردگار ایمان داشته باشه خداوند هم بهش کمک خواهد کرد تا در امتحاناتش موفق بشه.
یه سوال؟! الان ما چقدر به رحمت پروردگار امید داریم؟
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق درایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق در تلگرام 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
🔹 سینمای زنانه ایران در دام اندیشههای فمینیستی گرفتار است
🎙 عباس رافعی | کارگردان سینما
🔻 سینمای ایران در قصههای زنانه، بیشتر شخصیت اصلی زن را یک زن خیابانی نشان داده یا او را فردی نشان میدهد که در خانه زیر ظلم همسر در حال تحقیر شدن و کتک خوردن است. متاسفانه فیلمسازان ایرانی وقتی به سراغ موضوع زنان میروند به دام اندیشههای فمینیستی گرفتار میشوند. وقتی اندیشههای فمینیستی را وارد دنیای زنان میکنند، مفهوم فیلمهایشان شعاری میشود و تصویر سیاهی از زنان نشان میدهند.
🔸 منبع: کانال دربارهی زنان
#حیازدایی_پروژه_اصلی_فمینیسم
#حق_زنان
❣ @Mattla_eshgh