eitaa logo
مطلع عشق
273 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
❌این روش اسلامی نیست... از بعضی‌ها وقتی می‌پرسیم که شما چرا برای دو نفری که می‌خواهند زندگی بکنند، بازار را می‌خواهید خالی کنید که جهیزیّه برای خودتان درست کنید؟! می‌گویند: خب ما داریم. چون داریم می‌خواهیم بکنیم. آیا این استدلال کافی است؟ چون داریم! نه... این استدلال به هیچ وجه کافی نیست. استدلال غلطی است. در یک جامعه همه جور انسان زندگی می‌کند. شما باید کاری کنید که آن دختری هم که ندارد، اگر خواست شوهر بکند، بتواند و الّا این جهیزیّه‌ای که شما دارید برای دخترتان درست می‌کنید، این مهریّه‌ای که شما دارید به عروستان می‌دهید، این دیگر دَرِ ازدواج را برای دیگران خواهد بست. این روش انسانی نیست. این روش اسلامی نیست. ‌❣ @Mattla_eshgh
⁉️جای سواله 🤔، چرا به جای موضوعاتی چون ، کارگاه همسر برای جوانها ، حل معضل اشتغال و حل مشکلات اقتصادی و ... چنین کارگاههایی برگزار میشود ⁉️⁉️ در پوستر کارگاه مربوطه از علائم و نشانه‌های انقلابی گری ( ) و دین‌داری ( ) استفاده شده، افکار عمومی حق دارند تا گمان کنند که یا حماقتی در کارست برای از بین بردن پایگاه و مقبولیت اجتماعی قشر مذهبی و یا دست‌هایی در کارست برای عوض کردن اولویت‌ها و مشغول کردن اذهان عمومی به موضوعات دسته چندم؛ ‌❣ @Mattla_eshgh
‍ ⛔️ پدیده یا ؛ تهدیدی برای نسل امروز و فردای جامعه ۲/۲ 🔻ازدواج سفید را می‌توان با اوصاف و ویژگی‌های ذیل شناخت؛ از جمله این‌که ازدواج سفید یا هم‌باشی: 1️⃣ بدون ثبت رسمی شکل می‌گیرد! 2️⃣ نیاز به حضور شاهد برای آغاز رابطه ندارد! 3️⃣ در بسیاری از موارد، خطبه عقد بین زن و مرد جاری نمی‌شود! 4️⃣ برای آغاز آن غالباً مراسمی برگزار نمی‌گردد و حتی زمان خاصی نیز برای شروع تعیین نمی‌شود! 5️⃣ طرفین دارای مسؤولیت‌ها و وظایف تقریباً همگن، مشترک و برابر هستند! 6️⃣ طرفین الزامی به فرزند آوری ندارند! 7️⃣ تمام حقوق مالی از جمله حق ارث منتفی است! 8️⃣ معاشرت‌ها اغلب به صورت دوستانه و غیرخویشاوندی است! 📈 در مطالعات اندکی که در مورد این پدیده‌ی تقلیدی و ناهنجار انجام شده، پنج مرحله برای آن تعریف شده است: ۱- آشنایی ۲- عاشق شدن ۳- به هم پیوستن ۴- بروز تعارض و تنش ۵- خاتمه زیست مشترک و احساس شرمساری! 📌 نکته مهم در توجه به این پدیده و یا معضل اجتماعی، این است که در حقیقت ماهیّت اصلی ازدواج سفید ایجاد راهی برای دور زدن زیرساخت‌ها، سنّت‌ها و موازین شرعی و عرفی جامعه است. آداب و سنن و موازینی که در جامعه و فرهنگ در مورد رابطه دو جنس پذیرفته شده و ضامن تشکیل رابطه صحیح و شکل‌گیری خانواده و ازدواج می‌باشد. تا با تعهد و تحفظ بر این موازین، هدف واقعی ازدواج و تشکیل خانواده که بقای نسل و امنیت و آرامش است، محقق شود؛ اهداف والایی که با شیوع پدیده هم‌باشی در حال کم‌رنگ شدن و کم ارزش شدن، بوده و آینده جامعه را تهدید می‌کند! ✅ ازاین‌رو ضروری است که مسؤولان و نهادهای فرهنگی و اجتماعی کشور، در زمینه ازدواج مشروع و صحیح فرهنگ‌سازی نموده و زمینه‌های را فراهم سازند و با انجام برنامه‌های مشاوره‌ای و آموزشی برای نسل جوان و خانواده‌های آنان، خطرات این نوع رابطه را بازگو نموده و تبیین نمایند. ✍ محسن کاشانی ‌❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۲۸۵ من خانمی ۳۱ ساله هستم که چون پدرم فوق العاده در پذیرفتن خواستگار سخت گیر بود، در سن ۲۶ سالگی عقد کردم و ۹ ماه بعدش هم عروسی. البته اینکه پدرم با همسرم موافقت کردند هم واقعا کار خدا بود و داستانش مفصله چون همسرم از لحاظ مادی چیزی نداشت و خانوادش هم به همین صورت، اما از این قضایا میگذرم... خوشبختانه همسرم فوق العاده خوش اخلاق و با محبت هست اما شغلش آزاده و به هیچ وجه درآمدش معلوم نیست در واقع یه وقت پول هست و یه موقع هم نه! ما با یه جشن عقد کوچک به هم محرم شدیم و برای عروسی هم یه سفر یک شبه، قم و جمکران رفتیم. چون اونموقع همسرم حتی هزینه سفر مشهد رو هم نداشت... خلاصه با پولی که بخشیش قرض بود یه خونه رهن کرد و با جهیزیه من که عاری از هرگونه تجمل و بریز و بپاش بود، زندگیمون آغاز شد. طبق توافقی که با هم کرده بودیم، بعد از ۱۰ ماه باردار شدم و اولین فرزندم بدنیا اومد که یه گل پسر بود. بعد از دو سال از خدا دومی رو خواستیم که یه گل دختر نصیبمون شد. فاصله ی پسر و دخترم سه سال هست که به نظرم فاصله خوبیه. البته سختی هایی هم داره ولی شیرینیش بسیار بیشتره و من راضی ام. ما چهار سال مستاجر بودیم که هر سال در یک خونه سپری شد یعنی هربار به دلایلی جابه جا میشدیم و نشد تو یه خونه دو سال متوالی بشینیم که این برای من فوق العاده سخت بود... در حالیکه موقع تصمیم برای فرزند دوم به هیچ وجه فکر نمی کردم که بتونیم خونه دار بشیم اما از برکت این دختر کوچولو در حین بارداری موفق شدیم خونه بخریم که من اینو تماما از برکات فرزندم میدونم و پاسخی که خدا در مقابل اعتمادی که بهش کردیم بهمون داد البته ناگفته نماند فرزند اولم هم که بدنیا اومد خداوند برکات زیادی رو به زندگیمون سرازیر کرد... خدای مهربون خیلی قشنگ جواب کسایی که بهش خوش بین اند و اعتماد می کنند رو میده و من اینو به عینه در زندگیم دیدم و معتقدم کسایی که بعد از ازدواج فرزندآوری رو به تاخیر نمی ندازن و برای فرزندهای بعدی تعلل نمی کنند، مورد رحمت ویژه خداوند قرار می گیرند... به عکسش هم دیدم، کسایی که بعد از ازدواج با هر توجیهی دیر به فکر بچه دار شدن می افتن، عموما سخت هم بچه دار میشن حتی برای بچه های بعدی هم همینطوره بارداری ها سخت تر صورت می پذیره... من و همسرم تا چند وقت پیش می خواستیم سه تا بچه داشته باشیم البته همسرم به شوخی چهار تا و پنج تا هم می گفت ولی من می گفتم سه تا بیشتر نمی تونم اگه زودتر اومدی بودی و ازدواج میکردیم تا ده تا هم می آوردم اما با توجه به سنم سه تا بسه. اما حدود یکی دو هفته پیش برنامه ثریا رو که از تلویزیون دیدم، متقاعد شدم که باید ۴ تا بچه داشته باشیم و این هر چقدر هم سخت باشه ولی جهاد من و وظیفه ی من هست... هر چند همین الان خیلیها میگن شما که دیگه جنستون جوره و تو این وضعیت اقتصادی همین کافیه اما خدا رو شکر ما در مورد رزق بچه هامون هیچ ترسی نداریم و الان عزممون جزمه که انشاءلله دو تا بچه ی دیگه هم بیاریم. متاسفانه مسئولین که هیچی! لااقل خودمون برای این مملکت پرچمدار شیعه باید فکری بکنیم و تمام توانمون رو در افزایش ازدواج مجردها (اگر دختر و پسر مجرد و هم کفو میشناسیم در معرفیشون به هم کوتاهی نکنیم) و فرزندآوری بیشتر، به کار بگیریم... در آخر دعا کنید خداوند توفیق تربیت صحیح هم به هممون عنایت کنه ان شاء الله کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨حواس مون به جوون هایی که داره از سن ازدواج شون می گذره، هست؟!! ‌❣ @Mattla_eshgh
اول به نام او که هرچه داریم از اوست. من يه خانم متولد سال ۶۹ هستم. در خانواده متدین و الحمدلله مذهبی و در عين حال بسیار خوش اخلاق و شاد، در سطح مالی نسبتاً خوب، بزرگ شدم. البته فراز و نشیب تو همه زندگی ها هست، که باید نگاه یک نگاه الهی باشه تا همه چیز شیرین بشه. هنوز نجوای الهی العفو گفتن بابام تو گوشمه... اللهم اغفر امام الخمینی.... اللهم اغفر شهید دستغیب ..... بابا همیشه ما رو همینطوری برای نمازصبح بیدار میکرد. مامان که سوگلی خونه بود. يه چادر نماز با گلای ریز سرش و يه سجاده ساده ولی خوشگل همیشه پشت سر بابا بنماز ایستاده. گاهی هم خیلی آروم وسط بازی ما سجاده ش رو پهن میکرد. مامان تو بمباران قم خیلی سختی ها کشیده بود و گاها برای ما از خاطرات اون موقع ميگفت: "توی ساختمان ۲ طبقه بودم، بابا جبهه بود، داداشت(ازمن ۵ سال بزرگترن) شش ماهش بود. همسایه ای تو کوچه😔 نبود، همه رفته بودن شهرستان. یکی ازهمسایه گفت بیا با ما بریم. ممکنه تو بمباران بلایی سرت بیاد. ولی دلم نمیومد، انگارخونه بیشتر منو آروم میکرد. چراغ نباید روشن ميشد، صدای آژیر خطر که ميشد، داداشتو بغل میکردم و ميرفتم پناهگاه تک و تنها..." خلاصه این روزهای سخت از مامانم يه شیرزن از لحاظ روحی بسیار قوی و در عين حال بسیار مهربون و اهل دل ساخته بودند.😊 مادرم در شرايط سخت اون زمان مادر ۸ فرزند شدند که البته الان ۶ تا (۲تا در دوران جنینی از دست رفتن)، برادر کوچکم دبیرستان هستن و الحمدلله در سن ۵۸ سال پدرومادرم هنوز فرزندی دارن که از تنهایی درشون بياره. صدای قرآن خوندن و روضه خوندن های بابا و زمزمه روضه آقام حسین علیه السلام موقع غذا درست کردن مادر... انگار هنوز بوی معنویتش بمشامم ميرسه...😌 خیلی مهمون نواز ولی تو خونه بابا حریم محرم و نامحرم خیلی حفظ ميشد(البته خیلی وقت مورد عنایت نگاه ها و حرفای سنگین اطرافیان بودیم). حجب و حیا و چادر گرفتن رو مادرم در عملش بمن یاد داد. خوب همین باعث شده بود بعضا خیلی از اقوام خواستگاری کنن. بابام در عملش بما یاد داده بود🌸ایمان و اخلاقه🌸 که تو زندگی خیلی مهمه و روزی رو خدا میده. دعام این بود خدایا از اون بنده های خاصت که آخر برای شهادت انتخابشون میکنی رو خودت برام انتخاب کن. دلم نمیومد این دعا رو بکنم ولی وقتی الهی فکر میکردم، بزبانم ميومد.(آخه ميگن وقتی کسی رو خییییلی دوست داری دعای شهادت کن براش. البته این دعا رو برای بابام هم میکنم😌 نميتونم مرگ در بستر رو ببینم.) خلاصه آقای ما اومدن خواستگاري که از اقوام خیلی دور بودن که از بچگی ديگه نديده بودمشون و من جواب قطعی رو بعد چندماه یعنی بعد از کنکور دادم.در بعد یه هفته مراسم عقد ساده ای تو خونه که سفره اش رو خودمون چيديم،و برگزار شد. کم کم خبر قبولی دانشگاه اومد که رشته فلسفه و کلام اسلامی قبول شده بودم. مهرماه سال ۸۷ بود که با یکی از دوستای گلم در محوطه دانشگاه قدم میزدیم، گفت دارن برای حج دانشجویی متاهلین اسم مینویسن روز اخره، نمیخوای ثبت نام کنی؟! گفتم ای بابا نه پولشو داریم و نه شانسشو که اسمم دربياد😂 خلاصه با اصرار دوستم ثبت نام کردم. الحمدلله اسممون دراومد و گفتن انشاالله🌺۲۰ فروردین عازم مکه 🕋 هستین. خبرو به بابا دادیم. بابا گفتن باید مراسم عروسی برگزار بشه، بعد برید. گفتم آخه بابا تو این فاصله کم، جهيزيه، خونه و... 😳 الحمدلله تو يه هفته وسایل مورد نیاز خریداری شد. اصرار خودم و همسرم این بود که ساده زندگيمون رو شروع کنیم و از طرفی اصلا دلم نمیخواست بابام و مادر بخاطر خرید جهيزيه اذیت بشن.در خونه کوچولو اجاره ای هم جور شد. خدا رو شکر مراسم عروسی خیلی ساده، شاد و معنوی برگزار شد. حالا نوبت هزینه سفر مکه شده بود.گفتم آقا ما که حتی توان خرید سوغاتی واسه مامان و بابا ها نداریم چه برسه به خود سفر، آقام گفت توکل کن بخدا(موقعیت مالی پدر شوهرم طوری نبود که بما کمک کنن و ما از اول زندگی روپای خودمون ایستادیم و من همیشه شکرگزار بودم که اگه نون خشک و ماست هم داریم میخوریم ولی روپای خودمونيم). مثل همیشه خداوند در رحمت رو باز کردن و از دانشگاه خبر دادن بیشتر هزینه سفر رو خود دانشگاه وام ميده به دانشجوها. ازخوشحالی اشک ريختيم. روز سفر عشق رسیده بود.😊 از مشهدالرضا(قربونت برم آقاجان دلم برا حرمت پرمیکشه😔) شبانه راهی شدیم مدتی گذشت از پنجره هواپیما از اون بالا يه سفره نور دیده ميشد. گفتم آقا نگاه کن.... هرچي نزدیکتر شدیم نورانیت بیشتر شد و دیدیم به به مسجد النبی هست. و اين گنبدخضرا هست که مثل نگین می درخشید. اشک ها امان نمیداد... روزهای معنوی و نورانی ای بود..در شبستان... پشت دیوار بقیع....روضه رضوان.....يه دعا همیشه ورد زبونم بود که.... ادامه دارد .... ‌❣ @Mattla_eshgh
۶ سلام🌺 خدا قوت الحمدلله ما از همون روز اول نامزدی❤️ سعی کردیم حرفامونو راحت با بیان زیبا🌷 و با در نظر گرفتن شرایط همسر و البته به موقع بهم بگیم و در اختلاف نظرها و دلخوری ها هم سعیمون بر این بوده که طولانی نشه یا به حدی نرسه که به قول اون روایت شیطان وایسه کنار و دست بزنه برامون.😈👹 کلا6ماه نامزد بودیم💝 و تو خرید جهیزیه سعی کردیم ایرانی بخریم💪 و ضروری😎...تخت و مبل و بوفه و وسایل تزئینی رو هر منطقی غیر ضروری میدونه...از اون طرف تو خرید طلا💍(سرویس سبک و حلقه نقره) و مراسم عروسی هم تلاشمونو کردیم... اگه به خودمون بود که به یه سفر مختصر قناعت میکردیم اما به احترام بزرگتر ها مراسم گرفتیم.😉☺️ البته شب عید فطر که ثواب افطاری داشته باشیم😍 و کسی هم نخواد بزن و برقص راه بندازه😉...و چون ماه مبارک بود تالار ورودی نمیگرفت و فقط هزینه شام🍲 بود...کرایه لباس عروس👗 هم حدود150هزار تومن شد، با یه آرایش ساده💄بدون آتلیه📸 و فیلم بردار...🎥 هرچند که از نظر خودمون این یه عروسی متوسط بود و از نظر اطرافیان خیلی ساده(چون هر دو خانواده الحمدلله وضعیت مالی نه عالی...ولی خوبی داشتن).... اما همییییشه خدا رو شکر میکنم بخاطر سخت نگرفتنهام👌 و تلاشم برای همراه کردن خانواده چه بابت جهیزیه🎁 و چه بابت پذیرش عیدی ها و مراسمات ساده و شیرینی شو🍰 هنوزم بعد از دو سال تو زندگیم احساس میکنم. و این شیرینی🍬 بعد از تولد🎂 پسرمون😍 که الان 8 ماهشه خییییلی بیشتر هم شد. ما سعی کردیم این سادگی رو تو سیسمونی🍼 هم رعایت کنیم و فقط یه کمد گرفتیم و یه تعداد لباس و خیلی کم اسباب بازی... خدارو شکر بخاطر همه عنایتهاش... امیدوارم همیشه هدایتگرمون باشه به سوی بهترینها. ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
۷ سلام من فارغ التحصیل رشته شیمی از دانشگاه تهران هستم. بلافاصله بعد از لیسانس به سادگی ازدواج کردم با اینکه خانوادم از نظر مالی سطح بالایی داشتند اما زندگی رو از یه خونه 50 متری اجاره ای شروع کردیم. چون دوست داشتیم رو پای خودمون وایسیم. تو اون خانواده و فامیل خداییش سخت بود. بعد از لیسانس در یک شرکت مهندسی مشاور نفت مشغول به کار شدم با حقوق خیلی خوب. ما تصمیم داشتیم زود بچه دار بشیم راستش اون موقع خیلی حرف از زود بچه آوردن نبود اما ما خودمون فکر می کردیم تا جوونیم و سرحال بهتره بچه دار بشیم. خلاصه من هم فوق لیسانس قبول شدم هم باردار شدم و در نتیجه تصمیم گرفتم کارم رو با اون همه مزایا بذارم کنار. از اونجا که هیچ کمکی نداشتم با دخترم فوق لیسانس رو خوندم. یعنی با هم می رفتیم سر کلاس راستش خیلی سخت بود اما من دانشگاه سراسری بودم و نمی شد ولش کنم. بعضیا که من رو با دخترم می دیدند مسخره می کردند اما بعضی اساتید خیلی کمک کردند. بعد از اون خیلیا گفتند دخترت رو بذار مهد و برو سر کار اما من می گفتم این سالها دیگه بر نمی گرده حتی اگر خانه موندن سخت باشه دوست دارم برا دخترم این سختی رو بکشم. وقتی دخترم چهار ساله شد دوباره باردار شدم اما خدا نخواست و سقط شد. اما دوباره خدا با فاصله کمی به ما لطف کرد و الان یه پسر دو ساله هم دارم. راستش هنوزم موقعیت برا کار کردن دارم اما اولا راضی نمیشم پسرم رو بذارم مهد چون این سالها در آینده اش خیلی مهمه و ترجیح میدم که خودم آموزش و محبت و توجه رو بهش بدم ثانیا داریم به سومی فکر می کنیم. از خدا می خوام که دوباره لطف کنه و یکی از فرشته هاش رو به ما امانت بده. دوتا کافی نیست ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
۳۶ باسلام همسرم وقتی به خواستگاری من اومدن 19سالشون بود و جز یک موتورگازی چیزی نداشتن و چون مادیات برامون مهم نبود و عقایدمون مشترک بود قبول کردیم و در جلسه دوم خواستگاری که دو روز بعد بود عقد محرمیت ما خوانده شد و الحمدلله از انتخابم راضیم، میخواستم به جوونا بگم باور کنید خدا روزی رسونه و اینکه رسم و رسومات بد و تجمل گرایی رو با شجاعت و با نیت رضای خدا کنار بذارید، عروسی ما رو پدرم گرفت یه جشن ساده و آبرومند درحالیکه رسم اینه که عروسی با خانواده پسره اما خب براشون مقدور نبود، خرید جهزیه و خرید طلا و .. هم در حد توان و لوازم ضروری بود، جشن عقد و پاتختی و دیدن جهاز و اینا هم نداشتیم . فقط یه بله برون خصوصی بزرگترا و یک جشن عروسی ساده، شکرخدا الان شش سال میگذره و خدا دو تا فرزند بهمون داده، تجملات و بریز و بپاش، هیچ وقت کسی رو خوشبخت نکرده، یه چیزی هم درمورد سن ازدواج، پیامبر اکرم( صل الله علیه وآله) میفرمایند(نقل به مضمون) دختر و پسر مثل سیبی بر شاخه درخت هستند که وقتی به بلوغ میرسند و رسیده میشوند باید چیده شوند و ازدواج کنند، برا ازدواج سن شناسنامه ای ملاک نیست ملاک روحیات و بلوغ فکری دختر و پسره شاید یه دختر 15ساله خیلی بیشتر از یه دختر 20ساله آمادگی ازدواج داشته باشه، امیدوارم همه جوونا ازدواج آسان و پایداری داشته باشن. @Mattla_eshgh مطلع عشق درایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc مطلع عشق در تلگرام 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
۳۷۷ از وقتی دخترم ۱۰ سال داشت بهش میگفتم درس و هنر و... همه خوبه ولی وظیفه اصلی یک دختر اینه که به موقع ازدواج کنه و بلد باشه چطور زندگی کنه کارهای خونه را بهش محول میکردم. ازش میخواستم غذا درست کنه و چون چندتا بچه بودن، از تمیز کردن بچه‌های کوچیک و حموم کردنشون همه رو بلد شد. توی کارای هنری و درسش هم موفق بود ۱۴ سالش بود که حافظ کل قرآن کریم شد. چند ماه بعد یک خواستگار براش اومد طلبه ای فعال و خوب برای تحقیق که رفتیم، احساس کردم خدا آزمایشی بزرگ برای ما رقم زده از یه طرف تمامی اساتید و دوستان و همه از ایشون تعریف میکردن، از طرفی واقعاً واقعا وضعیت زندگی شون خیلی با ما فرق داشت اصلا نمیدونستیم اجازه بدیم بیان یا نه، تو همون اوضاع این حدیث پیامبر (ص) که اگر جوان مومنی به خواستگاری دختر شما آمد و او را به خاطر مال دنیا رد کنید ادامه ش دقیق یادم نیست... خلاصه اومدن در نگاه و برخورد اول همسرم ایشون رو پسندیدند بعد از مشاوره های زیاد و چند جلسه صحبت کردن بالاخره بنای عقد گذاشته شد ولی موج مخالفت ها شروع شد که چه دلیلی داره شما که هم از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار هستید وهم وضعیت اقتصادی مناسبی دارید و این دختر که نمونه اس توی فامیل رو به عقد طلبه ای فقیر دربیارید ولی من به وعده الهی که در قرآن آمده معتقد بودم که یغنهم الله من فضله با یک حلقه فقط یک حلقه کوچیک عقد شد. سفره عقد هم خودم ودخترم تزئین کردیم و لباس عقد مناسبی هم تهیه کردیم ولی کل سفره و لباس ۳۰۰ هزار تومان شد. یکی از اقوام هم آرایش عروس رو به عهده گرفت و از اونجایی که ما رضایت خدا را می‌خواستیم، یک عقد پاکیزه با حضور یکی از علمای شهر برگزار شد. ما هم پول خرج های اضافه را یک گردنبند برای دخترمان هدیه گرفتیم. بنا بر این شد که تجمل گرایی و چشم و هم چشمی در کار نباشه هر چه هدیه و شهریه و... داشتند طلا خریدند. بزرگترین دغدغه این ها خرید خونه بود من از قبل همیشه میگفتم یا حضرت محمد (ص) سنت تو بر ازدواج زود هنگامه و من سعی می کنم دخترم را اینگونه تربیت کنم تو خودت شفیع شو برای امور ازدواج دخترم و برای خونه هم باز به این بزرگوار متوسل شدیم و روضه امام جواد علیه السلام، در نهایت ناباوری یه خونه نقلی و قشنگ تونستند بخرند واقعا یه معجزه بود هیچ کس باورش نمی شد این هم در اوج گراني. خود من که در متن ماجرا بودم باورم نمیشه فقط میدونم ایشون طلبه ای مخلص با ادب و با حیا و متوکل هستند الان حدود ۹ ماهه عقد هستند. ❣ @Mattla_eshgh مطلع عشق درایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc مطلع عشق در تلگرام 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
مطلع عشق
#انچه_مجردان_باید_بدانند #قسمت_اول ✅ ازدواجتان را مانند آب خوردن #آسان کنید 🌹 اگر از #ازدواج
✅ ازدواجتان را مانند آب خوردن کنید 🌹 اگر از در ذهن‌تان یك غول نسازید و ذهنی‌تان را كنار بگذارید، ازدواج هم می‌تواند آسان باشد: 💖 مقایسه كردن را كنار بگذارید به مورد‌ها و كه برای‌تان پیش می‌آید، بهتر فكر كنید. وقتی جوان‌تر هستید به این فكر می‌كنید كه موقعیت‌های دیگری هم برای‌تان پیش می‌آید، پس آنهایی كه در هستند را نادیده می‌گیرید. از این رو شاید در 35 سالگی به این نتیجه برسید كه در طول دو، سه بار واقعا از فردی خوش‌تان آمده است! بنابراین اشتباه است كه به كه در حال حاضر و در دسترس‌تان است، توجهی نكنید. مدام همه را در ذهن‌تان با هم مقایسه نكنید. یك بار هم لطفا با دقت نگاهی به خودتان در بیندازید. فقط هم نه از بعد ظاهری. . . . 💖 برای یک موانع ذهنی تان را شناسایی کنید بخشی از این كاملا شخصی است چون ممكن است كسی در خانواده‌ای بزرگ شده كه در خانواده از پدر و مادر دیده یا یك ازدواج نا‌موفق برای خواهر یا برادر در خانواده وجود داشته كه در ارزش‌هایی متضاد با ازدواج به وجود آمده است. این برنامه‌ها شخصی است، باید شناسایی و درمان شود. مثلا اینكه اگر مادر خانواده مدام مواردی مثل این جمله را تكرار می‌كرده كه چون كردم نتوانستم درس بخوانم یا ازدواج كردن مانع رسیدن به آرزو‌هایم شد. همه این موارد باعث می‌شود باورهای اشتباه بسیاری در سن زیر پنج سالگی شكل بگیرد. مسلما آن دختر یا پسر از سن پایین با باورهای رشد می‌كند. الان شاید یك فرد 30 ساله باشید اما به واسطه باورهایی كه در سن كمتر از پنج سالگی برای‌تان به وجود آمده، نمی‌توانید درستی بگیرید. بنابراین با‌‌‌ همان باور‌ها ذهن‌تان كنترل می‌شود و فرمان صادر می‌كند. راه‌حل درست این است كه صادقانه با این اشتباه روبه‌رو شوید. به این فكر كنید كه این افكار دیگر پوسیده و تاریخ مصرف گذشته شده است. ادامه دارد......... ‌❣ @Mattla_eshgh
🚨مسئله امروز کشور، است نه کودک همسری... ✅ دکتر بانکی پور، نماینده مردم اصفهان در مجلس، در برنامه بدون توقف گفت: «من گاهی می‌بینم رسانه‌ها می‌گویند جلوی کودک‌همسری را بگیرید در حالی که امروز مسئله ما بزرگ‌همسری است، بیش از دو میلیون و ۱۰۰ هزار دختر بالای ۳۰ سال داریم، مسئله ما این است، حالا ۱۰۰ دختر هم در سن پایین ازدواج می‌کنند، اما این مسئله کشور ما نیست، مسئله ما آن دو میلیون نفر است. یکی از اشتباهاتی که می‌کنیم و از ۳۰ سال پیش در ادبیات ما حفظ شده این است که جامعه چقدر بسته است، باید دختر و پسر یکدیگر را بشناسند، می‌گویم اگر ۳۰ سال پیش روی این موضوع داد می‌زدید، حرف‌تان را قبول می‌کردم اما امروز لطفاً روی این موضوع سروصدا نکنید.» ‌❣ @Mattla_eshgh
بنده ۳۰ سالم هست و ماه رمضان امسال بود که بعد از مدتها تعریف خانواده ام از یکی از دخترای نجیب فامیل و البته طی کردن یه پروسه حفاظت اطلاعاتی برای پیدا کردن عکس اون دختر خانوم قانع شدم که ایشون مورد مناسبی برای زندگی هستن. دوست داشتم به امر رهبرم و قول خودم توی سامرا عمل کنم ولی دلم قرص نبود و میترسیدم از اینکه وارد یه مرحله جدید از زندگی بشم. البته اونجا که خدا هوامو داشت یه بنده خدایی گل بهم داد و بهم توصیه کرد: پسرجان برو وضو بگیر، دو رکعت نماز بزن به اون کمرت بعد از نماز هم دستتو بالا بگیر و بگو خدایا هرچی که میدی بهم از حلال بهش نیاز دارم... منم همین کار رو کردم و واقعاََ جواب داد... فرداش که می‌شد دهم ماه مبارک به خواهرم گفتم: آبجی توکل به خدا زنگ بزن به خونه شون... ایشون هم زحمت مادری رو برام کشیدو روز هجدهم ماه مبارک شماره مادر همسرم رو بهم داد و گفت بیا زنگ بزن و صحبت کنید... بنده هم روز نوزدهم توکل کردم به خدا یاعلی گفتم و عشق آغاز شد، با هزار زحمت یه سلام من فلانی هستم نوشتم و ارسال کردم تا این که قرار شد بعد از عید فطر با خانواده بریم خواستگاري... روزی که بنا شد با خانواده بریم خواستگاری پول یه دسته گل تو جیبم بود و شیرینی رو هم نسیه گرفتم ولی الحمدلله خدا بازم هوامو داشت و نفهمیدم از کجا و چجوری بهم پول رسوند که یخچال و تلویزیون و لباسشویی و فرش و موکت و کابینت رو خریدم و خونه رو رنگ زدم و کمی کاشی‌کاری داشت اونو انجام دادیم و این وسط هدیه روز دختر و عید قربان و شب چله رو هم آبرومندانه تونستم تقدیم همسرم کنم... از نظر من تنها مشکلی که پیش اومد فوت کردن مادربزرگم بود که عروسی ما رو عقب انداخت که اونم مطمئناََ حکمتی توش پنهان شده... میخوام به همه مجردها توصیه کنم از ترس مشکلات اقتصادی ازدواج رو عقب نندازید. اگر اهل کار هستید و کسی رو بهتون معرفی میکنن معطل نکنید. زندگی مثل یه فیلم روی پرده سینماست ولی هیچ وقت نمیشه به یه دکمه به عقب برگشت! من هر روز دارم حسرت میخورم که چرا وقتی ۳ سال پیش همسرم رو بهم پیشنهاد دادن نه آوردم و طفره رفتم و هر روز حسرت اون ۳ سال رو میخورم... از همه اعضای کانال خواهش می کنم برای همه زوجهای جوان که دوره نامزدی رو طی میکنن و البته برای من و همسرم هم دعا کنن که زندگی داشته باشیم که توش بتونیم چندین تا برای ولایت و البته حضرت حجت(عج) تربیت کنیم تا فردای ظهور بتونیم تو چشمای حضرت حجت(عج) نگاه کنیم... ‌❣ @Mattla_eshgh
❌ ‏این یخچالِ یه نوعروسه ک پدرِ عروس مجبوره علاوه بر خریدِ جهیزیه، یخچالِ خونه‌ی عروس رو هم پر کنه که مبادا دخترش جلو فامیلِ شوهر سرشکسته شه! ❌ - تا کی قراره این رسم و رسوماتِ جاهلی رو ادامه بدیم؟! مگه با سوپرمارکت ازدواج کرده طرف؟! اون همه مربا خو دیابت می‌گیرن جفت‌شون 😒 📌 اصلا انگار نمی‌دونن برای چه هدفی دارن ازدواج می‌کنن!! ‌❣ @Mattla_eshgh
من یقین دارم؛ پشت هر شهیـدی! یک شهیــده ایستاده... 🇮🇷 . 🌹 مهریه همسر شهید حججی ۱۲۴‌هزار صلوات بر محمد و آل محمد و حفظ قرآن با معانی است و شهید حججی موفق شد که نیمی از قرآن را به شکلی که همسرش شرط کرده بود حفظ کند ‌❣ @Mattla_eshgh
✴️ ‏واقعاً کسی که ۵ هزار سکه مهریه تعیین می‌کند از نظر شما قابل احترام‌تر است یا یک خانم تبریزی که امروز با مهریه پرداخت كمک هزينه تحصيلی به يک دانش‌آموز بی‌بضاعت، بعلاوه آزادی يک زندانی به خانه بخت رفت. 👤 دانیال معمار | ‌❣ @Mattla_eshgh
من و همسرم اواخر سال ۹۰ عقد کردیم. اون موقع من ۱۹ ساله و همسرم ۲۲ ساله بودن. با مهریه قرآن و ۱۴ سکه. عقد ما رو به صورت غیر حضوری رهبرم خوندن❤️😍 عقیده ی من این بود که حتی اگه شرایط مهیا نشه برای اینکه آقاجانم عقدمون رو بخونن، باز هم من مهریه ی بیشتر از ۱۴ سکه نمیخوام، چون نظر رهبرم روی مهریه ی کم هست❤️ مراسم عقد و نامزدی نگرفتیم، چون معتقد بودیم یه مراسم کافیه و نباید اسراف کرد. شهریور سال ۹۱ یه عروسی ساده گرفتیم. در تمام مخارج عروسی، مهمترین معیار برای من ارزون بودن اونها و اینکه خرج کمتری روی دوش خانواده همسرم بذارم، بود. به خاطر درس همسرم زندگیمون رو دور از خانواده ام😔 و در شهر دیگه ای شروع کردیم. با وجود اینکه من یک سال بود که دانشگاه قبول شده بودم اما چون اولویت برام ازدواج و زندگی مشترک بود و همسرم رو از هر نظر گزینه ی مناسبی برای ازدواج میدونستم، مهاجرت کردم😊 بعد از یک سال از عروسی مون، وقتی که من تازه در دانشگاهی در اون شهر قبول شده بودم، تصمیم گرفتیم که فرزند دار بشیم.👼 با اینکه عاااشق درس خوندن بودم ولی با خودم میگفتم که تا آخر عمر میشه درس خوند ولی شادابی و حوصله ی آدم هرچی بگذره کمتر میشه و فاصله سنی مادر و فرزند هرچی کمتر باشه بهتره☺️ بنابراین اقدام کردیم برای بارداری و خدا رو شکر باردار شدم. دختر اولم سال ۹۳ به دنیا اومد و نور چشم ما شد😍 علیرغم میل باطنیم که به شددت علاقه داشتم دخترم طبیعی به دنیا بیاد به خاطر اشتباه سونوگرافی که گفتن وزن بچه خیلی کمه و بهش غذا نمیرسه، من رو سزارین کردن😔 و وقتی بچه به دنیا اومد، متوجه شدن که وزن بچه کاملا طبیعی بوده و هیچ مشکلی نداشته😒 وقتی دوران شیردهی دخترم بعد از دو سال تموم شد، تصمیم گرفتیم که اطاعت امر ولی کنیم و برای دخترمون یه همبازی بیاریم، بنابراین اقدام کردیم و لطف خدا دوباره شامل حالمون شد و من باردار شدم😍 اوایل بارداری دومم برام خیلی سخت و پراسترس گذشت، چون عدد بتا توی آزمایش خونم نه اونقدر بالا بود که بگن حتما بارداری و نه اونقدر پایین که بگن باردار نیستی. این آزمایش چندین بار توی روزهای مختلف تکرار شد و نتیجه همین بود، عدد به کندی بالا می‌رفت. من هم دل درد های شدیدی داشتم، برای همین چند دکتری که بهشون مراجعه کردم گفتن که مشکوک به بارداری خارج رحمی هستی😔😔 من و همسرم خیلی نگران بودیم. متاسفانه یکی از دکترهایی که مراجعه کردم میخواست به راحتی برای احتمال بارداری خارج رحم به من دارو بده که اگر به حرفش گوش میدادم معلوم نبود الان چه بلایی سر بچه ام اومده بود😒 بالاخره اومدم تهران و پیش دکتر خودم رفتم، ایشون گفتن که مشکلی نیست و چند روز آزمایش رو تکرار کن و وقتی عددش به میزانی بالا اومد برو سونوگرافی. من هم همین کار رو کردم و وقتی رفتم سونوگرافی و متوجه شدم که مشکلی نیست انگار تمام دنیا رو به من داده بودن😍😍 اواخر بارداری دومم دیابت حاملگی گرفتم و اگرچه که خیلی سخت بود اما بدون دارو و با رژیم تونستم قندم رو کنترل کنم خدا رو شکر😊 هفته های آخر بارداریم دکتر سونوگرافی گفت که احتمالا یکی از کلیه های بچه مشکل داره😭😔 و ما باز هم کلی استرس گرفتیم اما بعد از به دنیا اومدن بچه کلیه هاش رو سونوگرافی کردن و گفتن که خدا رو شکر مشکلی نداره😊 تمام این اشتباهات سونوگرافی ها درحالی بود که من بهترین سونوگرافی های تهران رو میرفتم😒😒 همین جا هم بگم که من فقط سر بارداری اولم، به خاطر بی تجربگی و عدم آگاهی، غربالگری ها رو انجام دادم و بارداری های بعدی غربالگری نرفتم و دکترم علیرغم اینکه خودش برام غربالگری ها رو می‌نوشت ولی وقتی متوجه میشد که ندادم خوشحال میشد و می‌گفت کار خوبی کردی نرفتی😁😁 (ظاهراً وزارت بهداشت دکتر ها رو اجبار کرده که به همه غربالگری رو توصیه کنن و براشون بنویسن😒😒، و وقتی من نرفتم غربالگری دکترم تشویقم کرد👏👏) دختر دومم سال ۹۶ به دنیا اومد و چون فرزند اولم با سزارین به دنیا اومده بود، این بار هم سزارین شدم😕 دختر دومم رو هم دو سال شیر دادم و بعد از گرفتن از شیر اقدام کردیم برای فرزند سوم، این بار هم در رحمت خدا به روی ما باز شد و دختر سومم رو باردار شدم😍😍 ماه های آخر بارداری سومم هم دیابت بارداری گرفتم و این بار هم با راهنمایی یه دکتر غدد خوب که یکی از دوستانم معرفی کرد تونستم قندم رو بدون دارو کنترل کنم. چند تا دکتر دیگه بهم دارو دادن ولی خدا رو شکر با رژیم قندم پایین موند. این بار هم سزارین شدم و آرزوی چشیدن مزه زایمان طبیعی به دلم موند😕 همون جا توی بیمارستان از دکترم پرسیدم که من چند تا دیگه بچه میتونم بیارم و دکترم گفت محدودیتی نداره و اگه ده تا دیگه هم بیاری مشکلی نیست😍😍
۴٠٧ به لطف الهی ۱۹ سالگی عقد کردم و همسرم ۲۲ سالش بود، تازه دیپلم رو گرفته بودم که همسرم کارشناسی ارشد قبول شد.☺ همسرم کار ثابتی نداشت اما بجاش پسره مومن و مذهبی بود که خیلی میخواستمش❤ اولویت همسرم این بود که اول درسش تمام بشه و بعد عروسی کنیم، یادمه برای ثبت نام مبلغی ناچیزی که تو مراسم جشن عقدمون جمع شده بود دادم به همسرم تا کارش راه بیفته، خداروشکر با همه فراز و نشیب ها همسرم درسش رو تموم کرد، قرار شده بود وقتی پایان نامه اش رو ارائه میده منو هم ببره،اما.....😐 دیگه کم کم آماده میشدیم برای آماده شدن برای رفتن زیر یک سقف، تاجایی که پدرم رو اذیت نکردم و تا حد توانش برام یه جهیزیه ای اماده کرد😍 سال ۹۴ تیرماه یه جشن گرفتیم و رفتیم سره خونه و زندگیمون😊 بچه اول خانواده بودم ازشون دور شدم و اومدم تهران، زندگی خوب و آرومی داشتیم، همسرم تازه سرکار میرفت و سرباز بود، از اونجایی که همش تو خونه تنها بودم کلافه میشدم یه چن ماهی خیاطی رفتم و دیگه ادامه ندادم، چون درس خوندن و سرکار رفتن رو دوس داشتم. البته از همون اوایل ازدواجمون خیلی بچه دوس داشتم اما با مخالفت همسرم و نادیده گرفتن حرف هام مواجه شدم. میگفت مستاجریم، ماشین نداریم، پس انداز کافی و خیلی چیزا....😑 همسرم اون موقع نه اجازه درس خوندن داد و نه بچه متاسفانه،😔 کاره من شد فقط تو خونه موندن و سرمو با کارهای خونه گرم کردن تا اینکه از پارسال واقعا زندگی برام سخت و دشوار شد، از سال ۹۴ هیچ کاری نکردم و همش عقب موندم، نه بچه، نه درسی، نه کاری، واینکه هر بچه ای رو میدیدم خیلی ناراحت میشدم😑 که هنوز ندارم، تا پارسال قسمت خدا این بود که دوبار کربلا برم و خادم امام حسین باشم، تو همون کربلا گفتم هرچه زودتر یه رحمی تو دل همسرم بندازه که یه بچه بیاریم،🤲 همسرم همش مشغله کار داشت و من مشغله بیکاری، واقعا ناامید شده بودم😔 نمیدونم چیشد و خدا حرفمو شنید همسرم راضی شد به اقدام کردن بعد از پنج سال از زندگی، رفتم دکتر برای چکاب کلی خودم که کمی نرمال نبود آزمایش و ذخیره تخمدان کم بود، دیگه ناامیدتر شدم گریه کردم، گفتم خدایا منو با این قضیه امتحان نکن، منی که عاشق بچه بودم، تو خلوتی های خودم گریه میکردم و راز و نیاز، گفتم دیگه دکتر نمیرم، یادمه پارسال از کربلا یه لباس بچگونه گرفته بودم و که به ضریج حضرت ابولفضل و امام حسین و علی اصغر زده بودم، گفتم خدا بخاطره دست های کوچیک علی اصغر، به ناله ها و بی تابی های رباب منو بی بچه نذار😭😭 لباس رو آوردم و گذاشتم رو پام لالایی خوندم. تو دلم نذر کردم ۴۰ روز زیارت عاشورا بخونم و چله علی اصغر بگیرم، بعد از ۹ ماه اقدام با وجود این نرمال نبودن آزمایش من و انتظار یه بچه، خدا بخاطره دستهای کوچیک علی اصغر معجزه کرد😍😭 تو روز ۲۳ چله ام حاجتمو گرفتم، ۹۹ امسال شهریور ماه تو روز اول محرم شیرخوران علی اصغر روزه گرفتم و همون لباسی که از کربلا آورده بودم و تو بغلم گذاشته بودم و لالایی میخوندم و گریه میکردم. تو روز تاسوعا و عاشورای حسینی بی بی چک زدم خداروشکر مثبت شد باورم نمیشد و آزمایش دادم بتام بالا بود🤲😭 خداروشکر من معجزه دست های کوچیک علی اصغر رباب شدم، و الان ۱۶ هفته باردارم، و دکتر بهم استراحت داده، انشالا بچه من سرباز آقا امام زمان و نوکر اربابم امام حسین بشه، نذر کرده بودم بار سوم کربلا سه تایی با فرزندم برم پابوس امام حسین، ایشالا هرچه زودتر این کرونا هم ریشه کن بشه و بتونیم بریم،🤲 خلاصه حرف اخرم اینه:اجازه ندیم بعضی از کارها و هدف هامون منع بچه دار شدنمون بشه و خدایی نکرده یه اتفاقی بیفته، بچه نعمت و هدیه خداس با خودش برکت هم میاره، الان همسرم پیشمون هستش که چرا زودتر از اینا نیوردیم، کمی زن و مرد به حرف های همدیگه توجه کنند، نادیده نگیرن همدیگرو😑 جنسیت فرزندم پسره، خداروشکر نذر قربونی علی اصغرش کردم، به همسرم گفتم بعد از دو ساله شدنش، دیگه حتما میخوام یه بچه دیگه برای این کوچولوم بیارم😍 ‌❣ @Mattla_eshgh
🔻دنبال فرشته... ✅ این کلام برای مرحوم دکتر بهشتی شهید مظلوم است، ✍فرمود روی کره زمین دنبال فرشته نگردید، حدیث هم داریم، حدیث داریم اگر می‌خواهی رفیقی پیدا کنی که خوبِ خوبِ خوبِ خوبِ خوبِ خوبِ خوب باشد تا آخر عمر بی رفیق می‌مانی، چون هر کسی یک اشکالی ممکن است داشته باشد. 📌 بعضی از جوان‌ها می‌خواهند دنبال یک دختری بگردند که بسیار عالی باشد، می بینید سی و هفت سالش است هنوز پیدا نکرده، بابا همین دخترهایی که هستند، همین پسرهایی که هستند با یک خورده کم و زیاد، حالا جمع و تفریق کن، آن که یک خورده عیبش کمتر است برو سراغش. بی‌عیب که نمی‌شود. 🌐 درس‌هایی از قران - ۲۳ /۹ /۱۳۸۵ ‌❣ @Mattla_eshgh
وقتی همسرم به خواستگاریم اومدن تمام خانواده و حتی فامیلها مخالف بودن به علت دوری راه (حدودا ۱۸ ساعت)، و نداشتن شغل مناسب... اما من با توکل به خدا و توسل به اهل بیت سلام الله علیها به ایشون جواب مثبت دادم فقط فقط فقط به خاطر ایمان و اخلاقشون... تا یک سال مشغول به تحصیل بودم و اصلا تو فکر بچه نبودم😓😓 اما بعد از صحبت حضرت آقا تصمیم به تشکیل یک خانواده ۳ نفری گرفتیم😄 اینکه چقدر تو دوران بارداری و بعد از زایمان زجر کشیدیم بماند اما تو همون دوران عنایتهای معنوی که تو زندگیمون میشد واقعا محسوس بود که این از همه چیز مهمتره😍 اما عنایتهای مادی به محض دنیا اومدن دخترم ما صاحب ماشین شدیم و یک شغل خیلی خوب که تو تصوراتمون نبود برای همسرم جور شد و ایشون استخدام رسمی شدن... فاطمه خانوم دو سالشون بود که خواستیم چهار نفره شیم، منتهی خداوند متعال مقدراتش چیز دیگری بود و ۳ ماهه سقط شد...😭 اما دست از تلاش برنداشتیم با توسل به ارباب بی کفن و زیارت عاشورای حاج آقا حق شناس رحمه الله دوباره مامان شدم با نه ماه استراحت مطلق و کلی آمپول و دارو و ....😊 زهرا خانومم الان یک ونیم سالشه و ما به تازگی صاحب خونه شدیم.... ما زندگی مون رو از صفر شروع کردیم ... تو یک برهه ای از زندگی انقدر مشکل مادی بهمون فشار آورد که حتی پول سیسمونی رو دادیم برا بدهکاری و قسط و ....اما به محض دنیا اومدن دخترم همه چیز تغییر کرد. موقع ازدواج سرویس طلا نگرفتم. آینه شمعدون و وسایل عروس هیچی نخریدم. به اجبار خانواده همسرم به آرایشگاه رفتم، لباس عروسم وقتی تو آرایشگاه بودم به انتخاب خودشون برام گرفتن، از فیلمبردار و عکاس و آتلیه هیچ خبری نبود و نخواستیم. حتی دم در تالار همسرم و راه نمیدادن از بس ماشین ساده بود 😃😃😃😃 به ایشون میگفتن این مکان برای ماشین آقا داماده و آقای مظلوم من با خنده میگفتن خوب من دامادم😆 ایشونم کت و شلوار و ساعت و خرید وسایل آقا داماد را خیلی‌ جزیی برداشتن. نه اینکه خانواده هامون از لحاظ مالی نتونن کمکون کنن. ما اعتقاد به این کارا نداشتیم و همش میگفتیم مراسممون ساده باشه... برای جهاز هم ایشون اصلا نگذاشتن مبل و بوفه و میزنهار خوری بخریم و همیشه تاکید داشتن به اینکه زندگی و ساده شروع کنیم. الان هم بعد از گذشت ۸ سال هنوز همون پشتی ها و ملافه سفید زیرش بزرگترین تجملات زندگی ماست. زندگی رو راحت بگیرین. با کم و زیاد هم بسازین. همه اون کسایی که مخالف ازدواج ما بودن با دیدن رفتار بسیار خوب همسرم و تواضعشون بسیار علاقمند به ایشون هستند. خداوند و ائمه هم انشالله کمک خواهند کرد. تصمیم داریم که خانوادمون و به ۵ نفر افزایش بدیم. خیلی دعامون کنین عزیزان. انشالله این بارداریم مثل قبلیها نباشه...البته هر که زجرش بیش، اجرش بیشتر... انشالله بتونیم فرزنداانی سالم، صالح، عاقبت بخیر، خوش قدم و خوش روزی داشته باشیم. برای شهادت همسرم هم دعا کنین البته مثل حبیب بن مظاهر ایشون حیفه بمیرن... انشالله عاقبت بخیر بشیم ‌❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افراط در کمال‌گرایی؛ قاتل موفقیت 🔺 کمال‌گرایی وقتی توی مسیر خوبی نباشه ممکنه آدم‌ها رو خودبرتربین بکنه! ✅ بعضی دختر، پسرا هم توی ازدواج کردن، به طور وسواسی، کمال‌گرا می‌شن و این براشون می‌شه آفت و دلیل ازدواج نکردن‌شون! ‌❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ به خیلی‌ها وقتی می‌گیم چرا ازدواج نمی‌کنید؟ جواب می‌دن ما تو زندگی خودمون موندیم بعد ازدواج کنیم یکی دیگه رو هم بدبخت کنیم... اما در گفتگو با خیلی از کسانی که ازدواج کرده‌اند؛ متوجه می‌شیم که اصلا این‌گونه نیست... | 📽 حامین‌مدیا ‌❣ @Mattla_eshgh
❌ اسلام می خواهد اینها نباشد... جهیزیه برای دختر مایه عزت نیست. عزت دختر به اخلاق او، به رفتار و شخصیت خود اوست. بعضی از خانواده‌های عروس، خودشان را اذیت می‌کنند و به زحمت می‌اندازند و اگر پول هم ندارند به زور پول تهیه می‌کنند. اگر پول دارند زیادی خرج می‌کنند، برای اینکه یک جهیزیه پر زرق و برقی را مثلا در اختیار دخترشان بگذارند. خانواده ها روی چشم و هم چشمی، جهیزیّه را برای خودشان یک معضل می‌کنند. بعد که این معضل را خودشان به یک نحوی تحمّل کردند، تازه نوبت دیگران است که رنج این معضل را ببرند. برای خاطر اینکه وقتی شما در جهیزیّه دخترتان این همه وسایل درست کردید، بعد کسانی که دیدند، تکلیف آنها چیست؟! این چشم و هم چشمی‌ها آخر به کجا خواهد رسید؟! این همان مشکلاتی است که درست خواهد شد. اسلام می‌خواهد این‌ها نباشد. «خطبه عقد ۷۳/۰۳/۱۶، ۷۷/۱۲/۲۸ »
✴️ ‏واقعاً کسی که ۵ هزار سکه مهریه تعیین می‌کند از نظر شما قابل احترام‌تر است یا یک خانم تبریزی که با مهریه پرداخت كمک هزينه تحصيلی به يک دانش‌آموز بی‌بضاعت، بعلاوه آزادی يک زندانی به خانه بخت رفت. 👤 دانیال معمار | ‌❣ @Mattla_eshgh