لبش مثل عقیق سرخ چون لعل بدخشان بود
نگاهش خانه ی ارواحِ شاعرهای کاشان بود
تنش چون خاکِ باران خورده بوی آشنایی داشت
که لبریزِ شمیمِ کوچه های صبحگاهان بود
و لبخند ملیحش سوی خود من را فرا می خواند
دقیقا خوب یادم هست بعد از ظهرِ آبان بود
سلامش کردم و با لهجه ی یزدی سخن گفتم
سلامی گفت و یک شیراز در چشمش غزل خوان بود
مدام این سو و آن سو را نظر می کرد انگاری
شبیه بچه آهویی لب چشمه هراسان بود
به زیر شال آبی رنگِ گلدارش یقین دارم
که باغی سبز از نعنا و آویشن پریشان بود
مرا از ریشه کند و وقت رفتن مست می رقصید
و نام کوچکِ این دختر مغرور طوفان بود
#شاخه_نبآت
🌿. @Mava_a
مِهر آن متاعی نیست که بشود آزمود و پس از آن، ضربه یک آزمایش به حقارت آلودهاش نسازد!
- #نادر_ابراهیمی
#غریق
🌿. @Mava_a
رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِه ِ..
پروردگارا !
بر دوشمان نگذار باری را که از طاقتمان بیشتر است
. ° . ° . °
#بقره_آیه_286
#رآحیـْـلٰ
🌿. @Mava_a
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ما بود، دل آرام جهان شد...
در اول آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود، خزان شد
- #حامد_عسگری
#عقید
🌿. @Mava_a