eitaa logo
ماوی 🇵🇸
959 دنبال‌کننده
1هزار عکس
51 ویدیو
4 فایل
•🪴• وَخداوندآگاه!بہ‌نامِ‌او^^ مأوَی به معنای پناهگاه :) ! دو سھ قدم‌جنون‌کنارِماباشید، راھِ دوری‌نمی‌رود :) با ما سخنی هم اگرت هست بگو :) https://harfeto.timefriend.net/17145901041992
مشاهده در ایتا
دانلود
این جامِ دل ماست که بند است به مویی ماییم و غمِ عشق؛ چه سنگی! چه سبویی! - @Mava_a 🪴
-قالت: أنا حين أحزن، لستُ جميلة، +قال: إن القمر جميلاٌ حتى في الخسوف. زن گفت: وقتی غمگینم، زیبا نیستم، مرد گفت: ماه حتی در خسوف هم زیباست! @Mava_a 🪴
- چرا گاه‌ به‌ گاه از قدرتت در برابر من استفاده نمی‌کنی؟ فرانز به آرامی پاسخ داد: +زیرا دوست داشتن، چشم‌پوشی از قدرت است. - @Mava_a 🪴
محبوب من زهرا! تو چنان در دل علی جای گرفته ای که هرگز فراموش نمی‌شوی محبت تو در دل علی با شیر عجین شده و با جان به در می‌رود - - @Mava_a 🕯
نگران این نباش که اگر نبودی، کسی جای تو را بگیرد! جایی بمان، که از خالی کردنش نترسی. اصلا گاهی لازم است نقطه چینِ لحظه های کسی شوی و نایاب ترین گزینه برای پر کردن! دور باشی و خارج از دسترس … ببینی برای پر کردن جای خالی ات تا کجای جهان، دنبال تو می گردد؟! کجا تسلیم شده و سراغ گزینه های دیگر می‌رود! بعضی ها فقط به دنبال پر کردنِ جای خالی اند! لیاقت تو، جایگاهی ست که با کسی غیر از “خودت” پر نمی‌شود! - - @Mava_a 🪴
‏آدمی به مرور آرام می‌گیرد، بزرگ می‌شود، ‏بالغ می‌شود و پای اشتباهاتش می‌ایستد ‏گذشته‌اش را قبول می‌کند، نادیده‌اش نمی‌گیرد ‏می‌فهمد که زندگی یک موهبت است، یک غنیمت است، ‏یک نعمت است و نباید آن را فدای آدم‌های بی‌مقدار کرد! ‏اصلا از یک جایی به بعد حال آدم خودش خوب می‌شود ... - - @Mava_a 🪴
همه ی دانشکده خبر داشتند، بدجور عاشق بود! هم‌دانشگاهی بودیم، هم‌ اتاقیِ خوابگاه هم؛ خودم دیده بودم یک وقت ها، یواشکی از روی صفحه ی گوشی، عکسِ کسی را می بوسد و می‌گذارد سرِ دلش، یا کنجی پیدا می‌کند و شماره ای می‌گیرد و با لبخند می ایستد به زمزمه کردن های عاشقانه... من کنجکاو بودم و پیگیر، او ساکت و تودار! دلم می‌خواست سر دربیاورم از رازِ مگویش، از نگفته‌هاش! آنقدر پاپی شدم تا یک شب از آن شب های خوابگاه، که هیچ رازی توی دلِ هیچ‌کسی نمی‌ماند، سفره ی دل وا کرد برایم... گفت: - سنتی ازدواج کردم... بعد خندید - نه زوری مثلِ رُمانا، ولی از سرِ عشق و علاقه هم نبود؛ انتخابِ بابام بود! با من خیلی فرق داشت، خیلی. نمی‌دونم چرا هیچ وقت نخواستم درست و حسابی بشناسمش، از همون اول باهاش لج داشتم انگار... الانمو نبین، نفهم بودم، بچه بودم! تحقیر می‌کردم، خودشو، نماز خوندنشو، اعتقادشو، لباس پوشیدنشو، حرف زدنشو حتی! نمی‌دونم چرا ولی دلم می‌خواست آبروشو ببرم، هر کاری که خلافِ مرامش بود می‌کردم که بچزونمش، اذیتش کنم، زجرش بدم... اونم می‌دید و دم نمی‌زد، می‌دید و تلافی نمی‌کرد، می‌دید و صبوری می کرد... تا اون جایی ادامه دادم بچه بازیامو که جونش رسید به لبش، قصد کرد طلاقم بده، نه بخاطر خودش و آبروش، بخاطر من! می‌ترسید سر این لج و لجبازیا کار دست خودم بدم... کلی جون کنده بودم تا برسم به جایی که بالاخره خودش خسته بشه و بی‌خیالم بشه، اما حالا که رسیده بودم بهش، نمی‌دونستم چه حسی دارم، خوشحالم یا ناراحت؟ داشت کم کم تموم می‌شد و من هر روز بی دلیل حالم بد و بدتر می‌شد. زود خسته می‌شدم، تمرکز نداشتم، همه چیزو فراموش می‌کردم، جون نداشتم هیچ کاری کنم، چشمام درست نمی‌دید، ناچار کارم کشید به این دکتر و اون دکتر و عکس و آزمایش و... آخرین جلسه ی دادگاهمون بود که فهمیدم اِم اِس دارم، بابام که فهمید، اونم فهمید... زد زیر همه چی، گفت زنمه! گفت دوسِش دارم حتی اگه اون نداشته باشه! گفت طلاقش نمیدم... اون موقع بود که چشمای کورم بینا شد انگار، دیدم! خودشو، احساسشو، باورشو، خوبیشو... با اینکه معلوم نبود بیماریم توی چه سطحیه، معلوم نبود چقدر ممکنه پیشرفت کنه علائمش، معلوم نبود چقدر زنده بمونم، موند و ورِ دلش نگهم داشت. الانم هیشکی خبر نداره از حالم، غیر خودش و خداش و بابام، دلش نمی‌خواست از کسی طعنه و زخم زبون بشنوم... نگاهِ متعجبم را که دید، خندید - حق داری! باور کردنش سخته. خودمم یه وقتا تعجبم می‌گیره از این آدم، از بزرگیِ عشقش. گاهی بهش میگم خب برو پیِ زندگیت، چرا موندی وقتی می‌تونستی بری؟ می‌خنده! میگه هنر همینه که وقتی می‌تونی بری و خراب کنی، بمونی و بسازی... می‌دونی؟ تازه فهمیدم اصلا عشق یعنی همین! اگه راستکی باشه، شفاست، درمونه، نجات میده آدمو! توام از این به بعد اگه خواستی کسی رو دعا کنی، بگو الهی خدا به عشق دچارت کنه، یه عشق واقعی! - @Mava_a 🪴
أي مأوى أكثر أمانًا من ذراعيك؟ کدام پناهگاه از آغوش تو امن‌تر است؟ @Mava_a 🎂
چهارده ساله که بودم؛ عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی وقتی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود! قاصد و پیک الهی بود، از بس زیبا و معصوم بود! شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را با دست لرزان امضا کردم و آن‌قدر حالم بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت. از آن روز، کارم شد هرروز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی! تمام خرجی هفتگی‌ام، برای نامه های سفارشی می‌رفت. تمام روز گرسنگی میکشیدم، اما هرروز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می‌فرستادم، که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود. تابستان داغی بود. نزدیک یازده صبح که می‌شد، می‌دانستم همین حالا زنگ می‌زند! پله ها را پرواز می‌کردم و برای این که مادرم شک نکند، می‌گفتم برای یک مجله می‌نویسم و آنها هم پاسخم را می‌دهند. حس می‌کردم پسرک کم کم متوجه شده است. آن قدر خودکار در دستم می‌لرزید که خنده‌اش می‌گرفت. هیچوقت جز درود و خدانگهدار حرفی نمی‌زد. فقط یک بار گفت: چقدر نامه دارید! خوش به حالتان! و من تا صبح آن جمله را تکرار می‌کردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه تریت جمله‌ی دنیا بود. چقدر نامه دارید! خوش به حالتان! عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا این که یک روز وقتی داشتم امضا می‌کردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد. مارا که دید زیر لب گفت: دختره‌ی بی‌حیا. ببین با چه ریختی اومده دم در! شلوارشو! متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است. جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود. آن قدر یک لحظه غرق شلوار کهنه‌ام شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من، طرف را روی زمین خوابانده و باهم گلاویز شده‌اند! مردم آن ها را از هم جدا کردند. از لبش خون می آمد و می‌لرزید. موهای طلاییش هم کمی خونی بود. یادش رفت خودکار را پس بگیرد. نگاه زیر چشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود. همسایه شاکی، گونه‌اش را گرفته بود و فریاد می‌زد. من هم از ترس در را بستم. احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم! روز بعد پستچی پیری آمد، به او گفتم آن آقای قبلی چی شد؟ گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد. به خاطر یک دعوا...! دیگر چیزی نشنیدم. او به خاطر من دعوا کرد! کاش عاشقش نشده بودم! از آن به بعد هروقت صبح ها صدای زنگ در می‌شنوم به دخترم می‌گویم من باز می‌کنم! سالهاست که با آمدن اینترنت، پستچی ها گمدشده‌اند. دخترم یک روز گفت: یک جمله ی عاشقانه بگو لازم دارم. گفتم: چقدر نامه دارید، خوش به حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه‌ام! - @Mava_a 🪴
در عربی، واژه ای هست به نام الوُجُوم، به معنایِ درد و اندوهی که صاحبش را لال می‌کند، ساکت می‌کند، خفه می‌کند... عزیزی تعریف می‌کرد مادرِ رفیقمان که فوت شد، گریه نکرد، حتی به اندازه ی یک قطره اشک. به ظاهر آرام بود و سه روز بعدش، شنیدیم سکته کرده، خون داخل رگ‌های مغزش لخته شده و رفته توی کما... با خودم فکر کردم این روزها، دنیا پر است از آدم هائی که آرامند، ساکتند، اشک نمی‌ریزند، گلایه نمی‌کنند حتی، اما از رفتنِ کسی، از نبودنِ کسی، از غصه ای، غمی، دردی، چیزی، خفه شده اند، لال شده اند،‌ سکته ی مغزی کرده اند، خون توی جانشان لخته شده و رفته اند توی کما،  تمام شده اند، خفه شده‌ اند، مُرده اند، اما هنوز زنده اند به ظاهر و هر روز، بی صدا، کنارمان راه می‌روند و نفس می کشند و لبخند می‌زنند... وقتی کسی فریاد می‌زند، یعنی هنوز چیزی برای از دست دادن دارد، ولی امان از کسی که ناچار شده باشد به سکوت، چاره ای نداشته باشد به غیر از سکوت... خلاصه کنم، تا دیر نشده، حواسمان به آدم های ساکتِ زندگیمان باشد! - @Mava_a 🪴
كُلُ شيء يحترق بالحرارة إلّا المشاعر تحترق بالبرودة، حتى تختفي دون اثر..! «همه چیز با گرما می‌سوزد، جز احساسات، که با سرما می‌سوزند، تا جایی که بدونِ هیچ اثری ناپدید می‌شوند..!» ‌ @Mava_a 🪴
یه آشنایی داشتیم، مادرِ دوتا دخترِ خوشگل بود. فصلِ درس و مدرسه که می‌شد، هر شب تا دیر وقت بیدار می‌موند و برای زنگ تفریح فردای بچه هاش، کلی لقمه و خوراکی رنگارنگ آماده می‌کرد، انقدری که بیشترشون دست نخورده برمی‌گشتن. هر روزِ خدا، کله ی سحر باهاشون بیدار می‌شد و تا آماده بشن، همراهشون صبحونه می‌خورد و نمی‌ذاشت حتی یه روز شکمِ گشنه برن مدرسه. می‌گفت: من مادر نداشتم، خیلی بچه بودم وقتی مادرم مُرد! مدرسه که می‌رفتم، می‌دیدم مامانای بقیه ی بچه ها، توو کیفشون لقمه و میوه و خوردنیای خوشمزه گذاشتن، ولی من کسی نبود برام از این کارا بکنه، خودمم بلد نبودم، گرسنه می‌موندم همیشه! دردِ بی مادری برام همین یه قلم نبود ولی هنوزم سردردای صبحایِ مدرسه‌مو یادمه! برای همین به هر زحمت و جون کندنی هست، تلاشمو می‌کنم که برای بچه‌هام، اون مادری باشم که خودم همیشه حسرتشو داشتم. می‌گفت: یه وقتایی دلم می‌خواد برم بزنم رو شونه ی تک تک اونایی که سایه ی مادر بالاسرشونه و بگم قدر مادرتو بدون که خیلیا حسرت داشتنشو دارن، قدرشو بدون که خیلی زودتر از اون چیزی که فکرشو بکنی، ممکنه داشته ی امروزت، بشه حسرتِ فردات! بگم حالا که داریش، حسابی هواشو داشته باش، که یه روزی دلت برای همه چیزش تنگ میشه، حتی برای حرف زدنِ عادیش، حتی برای غُر زدناش... - @Mava_a 🪴
أحياناً يكون أقوى إنجازاتك بالحياة هو أنك مَازلت بِقواك العقلية ، ومَازلت تتعامل بأخلاق، مع أنك مُحاط بكمية لاتُحصى مِن الحَمقى. «گاهی بزرگ‌ترین دستاورد زندگیت این است با وجود این‌که پیرامونت را بی‌شمار نادان گرفته، توان ذهنیت را از دست ندهی و هم‌چنان با دیگران با اخلاق رفتار کنی.» - مترجم: @Mava_a 🪴
نشسته ای سر سجاده رو به روی خودت که خویش را بنشانی به گفتگوی خودت شنیده‌ایم که از کعبه آمدی بیرون به جستجوی که بودی؟ به جستجوی خودت گشودن در خیبر عجیب نیست که تو گشوده ای در معراج را به روی خودت هر آن زمان که رسول از حرای وحی آمد نفس نفس به مشامت رسید بوی خودت نظام رزم به هم می‌خورد که دشمن تو فرار می‌کند از دست تو به سوی خودت تمام غصه ی تاریخ را نهان کردی شبیه بغض گره خورده در گلوی خودت برای آنکه بدانی چه کرده ای با ما بنوش جرعه ای ای دوست از سبوی خودت سیاه زلف تو شد لیلة الرغائب ما ای آرزوی بشر، چیست آرزوی خودت؟ - @Mava_a 💚
روزِ ازل که آب و گِل ما سرشته شد نامش به صدرِ لوح دلِ ما نوشته شد... @Mava_a 🎉
   گفتم‌ چگونه‌ خوانمت‌ ای‌ سر‌ سپاهِ‌ شاه؟ بی‌ اختیار‌ بر لبم‌ آمد جنابِ‌ مآھ ..    @Mava_a 🎉
هنوز بدرود نگفته‌ای، دلم برایت تنگ شده است... چه بر من خواهد گذشت، اگر زمانی از من‌دور باشی! هر وقت که کاری نداری انجام دهی، تنها به من بیاندیش... من، در رویای تو شعر خواهم گفت! شعری درباره‌ی چشم هایت و دلتنگی! آه دلتنگی... - @Mava_a 🪴
شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند در فراق تو، ولی عهد همان است که بود - @Mava_a 🪴
راه آرام شدن در دل آرامش نیست کاش خالی نشود هیچ دلی از آشوب - @Mava_a 🪴
من با چشم به حرف هایت گوش میدهم! وقتی حرف میزنی؛ چشمانت حرف ندارند. - @Mava_a 🪴
لنگر آسمان، ستون زمین تو به جبرئیل داده ای پر وبال مستی‌ام را خودت دو چندان کن یاعلی، یا محول الاحوال - @Mava_a 🌸
ناله ی قد قُتِلَ العشق به عالم پیچید عرش را در دل محراب به زیر آوردند! @Mava_a 🌘
با مَن، هزار نوبت اگر دشمنی کنی ای دوست همچنان دلِ مَن مهربان توست. - @Mava_a 🪴
روزی که نمانَد دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادار ترم من - @Mava_a 🪴
دختر که آفریده شد، لبخند زد خدا... روزت مبارک ای دلیلِ خنده ی همه :) - @Mava_a 🌈