ماوی
تاب بنفشه میدهد طرّهٔ مشکسای تو پردهٔ غنچه میدرد خندهٔ دلگشای تو ای گل خوش نسیمِ من، بلبل خویش را
داد دلم به دست غم طره دلربای تو
برد به عرض بوسه جان، عارضِ جانفزای تو
گر دل و جان ز دست شد غم نخورم برای خود
زانکه چه جان؟ چه خاک ره؟ گر نبود برای تو؟
دل که بود که دم زند تا ندهد مراد تو؟
جان که بود که جان کَنَد تا نبود رضای تو؟
گر تو بدان خوشی که من بی تو ز تو جفا برم
خوش بنشین که کردهام حرزِ دل از جفای تو (:
- #مجیر
#غریق
- @Mava_a !🥥'