eitaa logo
مَولانــٰاصٰاحِب‌َٱلزَّمٰانِ‌ أغِثْنـٰا
522 دنبال‌کننده
344 عکس
358 ویدیو
5 فایل
گفتم: به کـام وصلت خواهم‌رسید روزی؟!؟ گفتـا: که نیك بنـگر!!! (شاید رسیده باشی)
مشاهده در ایتا
دانلود
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـ ﷽ ☝️🏻 این کلیپ زیبا آدم رو به حال و هوای غزل "فصیح‌ٱلزمان شیرازی" می‌بره همه هست آرزويم كه ببينم از تو روئی چه زيان، تو را كه من هم برسم به آرزوئی!؟! به كسی جمال خود را ننموده‏ئی و بينم همه جا به هر زبانی، بود از تو گفت‌وگوئی! غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از ميانه، گوئی! به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس که مویم شده‏ام ز ناله، نالی، شده‏ام ز مویه، موئی همه خوش‌دل اين که مطرب بزند به تار، چنگی من از آن خوشم كه چنگی بزنم به تار موئی! چه شود که راه يابد سوي آب، تشنه‌کامی!؟! چه شود كه كام جويد ز لب تو، كامجوئی؟ شود اين كه از ترحّم، دمی ای سحاب رحمت! من خشک لب هم آخر ز تو تَر كنم گلوئی؟! بشكست اگر دل من، به فدای چشم مستت! سر خُمّ می سلامت، شكند اگر سبوئی همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه، بنشين كنار جوئی! نه به باغ ره دهندم، كه گلی به کام بویم نه دماغ اين كه از گل شنوم به كام، بوئی ز چه شيخ پاكدامن، سوی مسجدم بخواند!؟! رخ شيخ و سجده‏گاهی، سر ما و خاک کویی بنموده تيره روزم، ستم سياه چشمی بنموده مو سپيدم، صنم سپيدروئی! نظری به سویِ "رضوانیِ" دردمند مسكین که به جز درت، اميدش نبود به هيچ سويي‏   أللّٰهُمَّﷻ صَلِّی‌عَلٰیٰ‌مُحَمَّدٍ وَآلِ‌مُحَمَّدٍﷺ وَ عَجِّلْ في‌فَرَجِ مَولانــٰامَهدي ⛳️ ؛ ؛ ؛ 𖧌 🚩↴ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـپاسخی مجمَل (به پیشنهاد فوق) 🤔 مجلس عزای إمام‌حسین پذیرای همه نوع افکار است؛ (اما نه همه نوع اَبزار) البته که شراب‌خوار هم شاید در مجلس آقا‌أباعبدالله بیاید؛ 🤔 (اما نه با شیشه‌‌ی نجسی)! قمارباز هم می‌تواند به مجلس إمام‌حسین بیاید؛ 🤔 (اما نه با آلات قمار)! آن سگ‌بازها و میمون‌بازها هم می‌توانند به مجلس إمام‌حسین بیایند 🤔 (اما نه همراه با سگ و بوزینه)! طبیعتاً آن‌کسی هم که کاشف حجاب است و در انظار عمومی تن‌نمایی می‌‌کند هم می‌تواند به مجلس إمام‌حسین بیاید! 🤔 اما وقتی به مجلس امام حسین وارد شد حق ندارد با ابزار گناه و با تظاهر به گناه (یعنی با سر لخت و یا تن لخت) وارد شود؛ 👌🏻 پس حتماً باید احترام و آداب پوشش مجلس را رعایت کند! بله؛ کاملاً درست است که دستگاه إمام‌حسین عظیم است و پذیرای همه نوع افکار و أدیان إلهی؛ ولی ؛ در عین حال قائده و قانون دارد! احترام دارد! …از هر قشر آدمی حق آن‌را دارد که وارد مجلس إمام‌حسین شود! (حتی اگر آلوده به گناه باشد)؛ اما هیچ‌کس حق ندارد آدابـش را به سخره گرفته و بی‌حرمتی کند! و از آن بالاتر هیچ‌کس اجازه‌ی اِبراز گناه (و یا تظاهر به آن) را ندارد یا این‌که همراه با اَبزار گناه بخواهد وارد این مجالس شود و حرمت این حریم را بشکند (و به زعم‌خودش قبح‌زدایی‌کند)! ✅ از قدیم گفته‌اند: ☝️🏻 مهمان تا زمانی احترام‌دارد که حرمت صاحب‌خانه را نگه‌دارد! ⛳️ أللّٰهُمَّﷻ صَلِّی‌عَلٰیٰ‌مُحَمَّدٍ وَآلِ‌مُحَمَّدٍﷺ وَ عَجِّلْ في‌فَرَجِ مَولانــٰامَهدي 𖧌 ؛ ؛ 𖧌 ✍🏼 ↴ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـ 🎥 این روزها و شب‌ها 🚩 ایستگاه‌های صلواتی و 🏴 برخی مجالس که به اسم إمام‌حسینه 😔 خانم‌های بدحجابو بی‌حجابو می‌بینی 🎶 از اون طرف 🔊 آهنگ مداحی‌ها جوریه که 🪩 بعضاً می‌شه باهاش 🩰 حرکات موزون انجام‌داد 🤐 هرچی هم میای حرفی بزنی؛ پیش‌خودت میگی: (حالا إشکالی‌نداره) 🆗 بذار بیان روضه؛ شاید اصلاح بشن 👏🏻 ولی رهبر فرزانه‌‌ی انقلاب 🗽 با بیان ی خاطره‌ی شیرین از 🇺🇸 سیّد قطب در ایالات متحده و ⛪️ ماجرای کلیسایی که کاباره شده بوده؛ ✅ جواب‌مون رو چه زیبا می‌دند! ⛳️ أللّٰهُمَّ صَلِّی‌عَلٰیٰ‌مُحَمَّدٍ وَآلِ‌مُحَمَّدٍوَ عَجِّلْ في‌فَرَجِ مَولانــٰامَهدي 𖧌 ؛ 𖧌 ؛ ؛ 𖧌 ؛ ؛ 𖧌 ↴ ☫ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ـعـلامه امیـنى (ره)↶: شــب و روز تاسوعا و عاشورا براى‌سلامتى وليّ‌عصر صـدقه‌دهید چون قلب مولانـٰاصاحب‌ٱلزّمان اندوهناڪ جَدِّ غریب‌شان، حضـرت سیدٱلشهداء ســت (و سخت در تلاطم‌و بی‌تابی)! زیرا حضرت با چشمان مبارک‌شان می‌بینند؛ تمام آن‌چه را که ما فقط می‌خوانیم و می‌شنویم 🏴 أللّٰهُمَّﷻ صَلِّی‌عَلٰیٰ‌مُحَمَّدٍ وَآلِ‌مُحَمَّدٍﷺ وَ عَجِّلْ في‌فَرَجِ مَولانــٰامَهدي 𖧌 ؛ ؛ 𖧌 ؛ ؛ 𖧌 ؛ ؛ ؛ 𖧌 ↴ ☫ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـ ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ـ نحوه‌ی‌عرض‌تسلیت‌ در روز عاشوراء از إمام‌باقر (علیه‌السلام) پرسیدند: روز عـاشــوراء چگونه به یکدیگر تسلیت گوئیم!؟! حضرت فرمودند؛ بگوئید:  خداوند اجر ما را به سبب مصیبتی که از حسین(جانم‌بفداش) به ما رسیده زیاد گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که در کنار ولیِّ دَم او، إمام‌مَهدي از خاندان‌محمّدبه خون‌خواهی او برمی‌خیزند! أعظَمَ ٱللّٰهُ اُجورَنٰا بِمُصٰابِنا بِٱلْحُسَینِ وَ جَعَلَـنــٰا و إیّٰاکُمْ مِنَ ٱلطّٰالِبینَ بِثٰارِهِ مَعَ وَلیِّهِ ٱلإمٰامِ‌ٱلمَهدیِّ مِنْ آلِ مُـحَـمَّـدٍ ﷺ مِصبٰاح‌ُٱلمُتِهَجِّد و سِلٰاح‌ُٱلمُتِعبِّد/ ص۷۷۲ 𖧌 ↴ ☫ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ـ خاطره‌ی د. عبدالحسین زرین‌کوب از عـٰاشــورٰاء روز عاشوراء بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم؛ مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل‌کرده (و به اصطلاح روشنفکر) و البته تعدادی از مردم عادی، …نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه‌ای نشستم؛ دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می‌گشتم… موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند؛ (برای همین نمی‌خواستم فعلاً کسی متوجه حضورم بشود)… …هر چه بیشتر فکر می‌کردم کمتر به نتیجه می‌رسیدم، ذهنم واقعاً مغشوش شده بود، …پیرمردی که بغل‌دستم نشسته بود با پرسشی رشته‌ی افکار را پاره کرد: ببخشید شما استاد زرین‌کوب هستید؟ گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین‌کوب هستم؛ خیلی خوشحال شد (مثل کسی‌که به آرزوی‌خود رسیده‌باشد) و شروع کرد به شرح این‌که چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند… همین‌طور که صحبت می‌کرد، دقیق نگاهش‌می‌کردم، این بنده‌ی‌خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره‌ای چین‌خورده و آفتاب‌سوخته، متین، سنگین و باوقار! می‌گفت مکتب رفته و در اوقات بیکاری یا قرآن می‌خواند یا غزلِ حافظ… و شروع‌کرد به خواندن چند بیت (جسته‌وگریخته) از غزلیّات خواجه (و چه زیبا، ابیات حافظ را می‌خواند)! پرسیدم: حالا! چرا مشتاق دیدن بنده بودید!؟! گفت: سؤالی داشتم گفتم: بـفـرمـا پرسید: شما به فال‌حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم: خب بله؛ صد درصد گفت: ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم: من چه کاری می‌تونم انجام بدم؟ از من چه خدمتی بر میآد؟ (عاشق مرامش شده بودم و از گفت‌گو با او لذت‌می‌بردم) گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم؛ یک زحمتی برای من می‌کشید؟ گفتم: اگر از دستم بر بیاد؛ حتماً؛ چرا که نه؟ گفت: یک فال برام بگیرید گفتم: ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم؛ بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما مات‌ومبهوت نگاهش کردم و گفتم: نیّت بفرمائید فاتحه‌ای زیر لب خواند و گفت: برا خودم نمی‌خوام؛ می‌خوام ببینم حافظ در مورد امروز (روز عاشورا) چی می‌گه؟ برای لحظه‌ای کُپ کردم (و مردّد در گرفتن فالِ‌حافظِ عاشورا)؛ اگه جواب نداد چی؟!؟ عشق و علاقه‌ی این‌مرد به حافظ؛ چی‌می‌شه؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنیٰ و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که بطور ویژه به این موضوع پرداخته باشد! متوجه تردیدم شد گفت: چی شد استاد؟ گفتم: هیچی؛ الآن درخدمت‌تان هستم… چشمانم را بستم و فاتحه‌ای قرائت کردم و به شاخه نباتـش قسمش دادم و صفحه‌ای را باز کردم… زان یار دل‌نوازم شکری‌ست با شکایت؛ گر نکته‌دان‌عشقی خوش‌بشنو این‌حکایت بی‌مزد بود و منّت هر خدمتی که کردم؛ یـا ربِّ! مبــاد کـس را مخدوم بی‌عنایت! رندان تشـنه لب را آبی نمی‌دهد کـس؛ گویی ولی‌شناسان، رفتند از این‌ولایت در زلف چون‌کمندش ای‌دل مپیچ کآنجا؛ سرهـا بـریـده بینی، بی‌جرم و بی‌جنایت چشمت به غمزه ما را خون‌خورد و می‌پسندی؛ جـانــٰا! روا نباشد خون‌ریز را حـمــایـت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود؛ از گوشه‌ای برون آی! ای کـوکـب هدایت! از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود؛ زنهار از این بیابان! وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم؛ یک ساعتم بگنجان در سایه‌ی عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست؛ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبـم روی از درت نتـابم؛ جور از حبیب خوشتر کز مدّعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به‌سانِ‌حافظ؛ قرآن ز بــر بخوانی در چـهــارده روایت خدای من! این غزل اگر موضوعش إمام‌حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد؛ پس چه می‌تواند باشد… سال‌ها خود را حافظ‌پژوه می‌دانستم و هیچ‌وقت (حتّیٰ یک‌بار هم) به این غزل از این زاویه نگاه نکرده‌بودم، این غزل (ویژه) برای همین‌مناسبت سروده شده… بیت اولش را خواندم… از بیت دوم… این مرد شروع کرد به زمزمه کردن با من… (از حفظ) با من همخوانی می‌کرد و گریه می‌کرد… انگار داشتم روضه می‌خواندم و او هم، پای روضه‌ی من بود! متوجه‌شدم عده‌ای دارند ما را تماشا می‌کنند که مجری برنامه بعنوان سخنران من‌را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده… …حالا دیگه می‌دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم؛ بلند شدم، دستم را گرفت (می‌خواست ببوسد که مانع شدم)؛ خم شدم، دستش را به نشانه‌ی ادب بوسیدم! گفت معتقد شدم استاد، معتقد بودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی‌داد… آن‌روزمن روضه‌خوان مَولانٰاأبٰاعبداللّٰه شدم و کسانی پای روضه‌ی من گریه کردند که پای هیچ روضه‌ای (به قول‌خودشان) گریه نکرده بودند 𖧌 ↴ ☫ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)