eitaa logo
دانلود
جنگ و صلح همسران (۵) 🔹زبان زنان - خشم مردان 🔸کاوشی در ریشه‌های نزاع همسران 🖋نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 🔹از پدیده‌های ناخوشایندی که در مشاوره‌ها مشاهده می‌کنم این است که خانم‌ها، ضد شوهرانشان، بسیار بدگویی می‌کنند. از گله و شکایت و درددل بیشتر است؛ بسیار بیشتر. ابتدا با عنوان «طرح مسئله» سخن می‌گویند؛ به‌‌قول خودشان، «مشکل زندگیشان» را بیان می‌کنند، اما به‌زودی سخنانی می‌گویند که حیرت می‌کنم. به ایشان می‌گویم: نکوشید همسرتان را نزد من محکوم کنید، چون من قاضی نیستم و حکم نمی‌دهم. همگی‌شان، بی‌استثنا، می‌گویند: «نه! نمی‌خواهم او را محکوم کنم، می‌خواهم مشکل زندگی ما را بدانید تا کمک‌مان کنید... .» اگر به ایشان بگویم قاضی هستم و می‌خواهم حکم صادر کنم، هرچه می‌توانی از همسرت بد بگو، بیش از آنچه گفته‌اند، چیزی ندارند؛ یعنی همه‌چیز را گفته‌اند. او را کاملاً لجن‌مال کرده‌اند. گاهی با خود می‌اندیشم: چرا چنین است؟ مگر اینان همسر، محرم، یاور و شریک زندگی هم نیستند؟! پاسخی نمی‌یابم. پاسخ‌هایی می‌یابم، اما هیچ‌کدام قانعم نمی‌کند. به روزگاران پیشین که می‌اندیشم و در ذهنم می‌کاوم، هیچ زمانی را مانند اکنون نمی‌یابم. مگر چه شده؟ چه چیزی تغییر کرده که خانم‌های اکنون، بسیار بیش از خانم‌های نسل قبل، از همسرشان بد می‌گویند؟ پاسخ واضحی نمی‌یابم. 🔹اما مردان! مردانی نیز از همسرشان بد می‌گویند، اما نه در ابتدا، بلکه پس از آن که ما می‌خواهیم مسئله‌شان را بگویند. ایشان - تقریباً - بیست درصد خانم‌ها از همسرشان بدگویی می‌کنند. این‌که خانم‌ها پرسخن‌تر از آقایان‌اند، درست. این‌که خانم‌ها ریزبین‌تر از آقایان‌اند، درست. این‌که خانم‌ها عاطفی‌تر از مردان‌اند، درست. اما این‌همه بدگویی از شوهران، طبیعی نیست. 🔹خشم مردان مردان، بر اثر تحقیر زنان و تندزبانی ایشان، به خشم می‌آیند؛ خشمی که بدل به کینه می‌شود و لجبازی، و سپس حس انتقام‌جویی را در آنان برمی‌انگیزد و به‌تدریج از همسرشان متنفر می‌شوند. 🔹صحنه‌ای هولناک این صحنهٔ هولناک را ببینید: بدزبانی زنان، تحقیر مردان، خشم مردان، بدگویی هر دو، آبروریزی زنان، کینه به‌دل‌گرفتن مردان، شکستن اقتدار مردان، تحقیرشدن مردان، لجبازی هر دو، مجادله‌های بی‌امان… و در نهایت، دلسردی هر دو و تباهی زندگی. 🔹برخی از عوامل ۱. دخالت خانواده‌ها: در نسل‌های پیشین، خانم، وقتی ازدواج می‌کرد، از خانواده‌اش فاصله می‌گرفت. حتی اگر در یک شهر بودند، زود به زود همدیگر را ملاقات نمی‌کردند. ممکن نبود. اما اکنون تلفن‌های سیم‌دار (ثابت) و بی‌سیم (موبایل)، خانم را وسط خانهٔ مادرش قرار می‌دهد. هر روز و حتی هر ساعت، با هم در ارتباط‌اند. در این حالت، یکی‌دیگر از ضعف‌های اخلاقی خانواده آشکار می‌شود؛ مادر خانم، دخترش را ضد دامادش تحریک می‌کند. کثیری از نزاع‌های همسران، برآمده از ارتباط تنگاتنگ با خانواده‌هاست. در مشاوره‌هایم، کمتر نزاعی را از همسران دیده‌ام که رگه‌هایی و سرنخ‌هایی پنهان و آشکار، از دخالت‌ خانواده‌هایشان در آن نباشد؛ به‌خصوص از ناحیه مادر خانم و نیز مادر آقا. گاهی در عجب می‌شوم که اینان چگونه دلشان می‌آید آشیانهٔ فرزندانشان را چنین به آتش بکشند؟! این از نشانه‌های ضعف اخلاق در جامعهٔ ماست. 🔸دنبالهٔ عوامل را در پست بعدی بخوانید. ۱ شهریور ۱۴۰۰ 📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹خداوندگار اندیشه و قلم 🖋 استاد ابوالفضل طریقه‌دار استاد محمدرضا حکیمی (١٣١۴-١۴٠٠) پژوهشگر، اندیشور، ویراستار، ادیب و مجتهد نام‌آشنای کشور، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. وی از تبار «بیدارگران اقالیم قبله» بود، که با آگاهی و عشق به آموزه‌های علوی به‌سوی «سرچشمهٔ خورشید» می‌تاخت. دل‌بستگی او به تشیع، «امواج غدیر» را در میان توده‌ها جاری می‌ساخت و «فاطمیات» او اندیشه‌های فاطمی را تفسیر می‌کرد. سالکی که زمزمه‌هایش از جنس «واژه‌های لاهوتی» صحیفهٔ سجادیه بود. عاشورا را با «قیام جاودانه» به تصویر کشید. این ادیب فرزانه با قلم زیبا و دانش گسترده، «ادبیات و تعهد» را معنا کرد و به معرفی «دانش مسلمین» اهتمام ورزید. او مروج فرهنگ بود و به امکان دسترسی رایگان و آسان «نان و کتاب» به‌عنوان، خوراک جسم و جان تأکید می‌ورزید. همت او در «جامعه‌سازی قرآنی» و دغدغهٔ اصلی‌اش عدالت و توحید بود و به‌حق، فیلسوف عدالت و مرزبان توحید، لقب گرفت. اندیشه‌های عدالت‌خواهانهٔ خود را در مجموعهٔ چندجلدی «الحیاة» به‌طرز شگفتی ارائه کرد. و بدین‌سان عمر پربار ۸۶ ساله‌اش، پیوسته در گسترش دانایی و عدالت‌خواهی سپری شد. نام و یادش برای همیشه جاودان. 🔹(یادآوری: عبارت‌های داخل گیومه، نام کتاب‌های استاد است) 📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔸بنا به پیگیری برخی از مخاطبان عزیز، لینک پنج شماره از مطلب «جنگ و صلح همسران» را «از کانال تلگرام» در اینجا می‌آوریم. ☘همراهی‌تان را قدردانیم. 🔹جنگ و صلح همسران (۱): https://t.me/mazaheriesfahani_ir/1982 🔹جنگ و صلح همسران (۲): https://t.me/mazaheriesfahani_ir/1994 🔹جنگ و صلح همسران (۳): https://t.me/mazaheriesfahani_ir/1995 🔹جنگ و صلح همسران (۴): https://t.me/mazaheriesfahani_ir/2002 🔹جنگ و صلح همسران (۵): https://t.me/mazaheriesfahani_ir/2045 ۲ شهریور ۱۴۰۰ 📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹سر دلبران! خوش‌تر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران 🔹تمجید وزیر خارجه از دکتر ظریف 📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹تربیت رشیدانه (۱) 🖋نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🔸طرح یک سؤال بشریت، بر اثر چه عاملی، بیشترین خسارت‌ را می‌خورد؟ از ناحیهٔ جنگ‌ها؟ یا بر اثر بلاهای طبیعی؟ یا از جانب بیماری‌ها؟ یا از ناحیهٔ سوانح رانندگی؟ نه! بزرگترین خسارت بر انسانیّت، از این ناحیه است که: افراد بشر، با استعدادهای فراوان و گوناگون، به این جهان می‌آیند و قابلیت رشد و پیشرفت در زمینه‌های مختلف را دارند، اما این استعدادها و قابلیت‌ها یا اصلاً زمینهٔ بروز و شکوفایی پیدا نمی‌کنند، یا بر اثر عواملی، نابود می‌شوند، یا برای شکوفایی و ثمردهی، زمینه‌ٔ مناسب نمی‌یابند؛ در نتیجه، مقدار کمی از آن استعدادها به نتیجه می‌رسند و بقیه به هدر می‌روند. بنا بر مثال: خانواده‌ای را که دارای پنج فرزند باشد در نظر بگیرید: فرزند اول این خانواده، استعداد آن را دارد که انسان برجسته‌ای مانند «امام‌ خمینی» شود. فرزند دوم، این قابلیت را دارد که مانند خانم «امین» شود. فرزند سوم، مانند «ادیسون» فرزند چهارم، مانند خانم «ماری‌کوری» (کاشف رادیوم)، فرزند پنجم، مانند پروفسور «محمود حسابی». حال اگر عواملی مانع بروز و شکوفایی استعدادها و لیاقت‌های این پنج فرزند شود و نگذارد به آن حدی که شایستگی آن را دارند، برسند و در نتیجه افرادی معمولی بارآیند و هیچ اثر مثبت و مهمی از آنان ظهور نکند و زندگی عادی و بی‌ثمری را طی کنند و از دنیا بروند، چه خسارت بزرگی به این خانواده و جامعهٔ انسانی وارد شده است؟ خانواده‌ها و جوامع بشری، همین وضع را دارند. و این است بزرگترین خسارت برای بشریت! نبود روش‌های صحیح تربیتی و وجود شیوه‌های غلط، بزرگترین لطمه‌ها را به خانواده‌ها و جوامع بشری می‌زند. اگر قابلیت‌ها و استعدادهای افراد، با تحقیرها و توهین‌ها و کتک‌زدن و ترساندن و نزاع‌های پدر و مادر و دیگر «آفت‌های تربیتی»، تباه نمی‌شد، معلوم می‌شد که چه انسان‌های برجسته‌ای در جامعهٔ ما و جوامع دیگر ظهور می‌کردند. اگر نهال توانایی‌ها و لیاقت‌های فرزندان ما، بر اثر کمبود محبت و احترام، یا هجوم آفت‌های تربیتی نمی‌خشکید، جامعهٔ انسانی این‌قدر از کمبود انسان‌های لایق، در فقر نبود. 🔸رساله‌ٔ تربیتی برای یادگرفتن مسائل دینی و عمل به آن‌ها، «رسالهٔ عملیه» وجود دارد و افراد و خانواده‌های متدین، «احکام شرعی»‌شان را از آن می‌آموزند و وظیفه‌ٔ دینی خود را مطابق آن، عمل می‌کنند. چرا نباید «رساله‌ٔ تربیتی» نیز داشته باشیم و خانواده‌ها «احکام تربیتی» را به‌عنوان دستورهای دینی فرا بگیرند و فرزندانشان را مطابق آن «رساله‌ٔ تربیتی» پرورش دهند؟ مگر اهمیت احکام تربیتی، کمتر از احکام شرعی است و مگر مسائل تربیتی، بخشی از همان مسائل شرعی نیست؟ آیا آموختن مسائل تربیتی، مانند آموختن مسائل نماز و روزه، واجب نیست؟ مگر هدف از آموختن مسائل شرعی و عمل به آن‌ها، رسیدن به سعادت انسان نیست؟! آیا هدف از آموختن مسائل تربیتی و عمل به آن‌ها، غیر از سعادت انسان است؟ برخی از مردمان، به احکام رساله‌ٔ عملیه کاملاً پایبندند و با دقت و وسواس به آن‌ها عمل می‌کنند؛ اما به مسائل تربیتی فرزندانشان اهمیتی نمی‌دهند و گویا این‌ها را واجب نمی‌دانند. جداکردن مسائل تربیتی و اخلاقی از مسائل فقهی و شرعی، ناشی از نوعی «انحراف عقیدتی» است. اهمیت مسائل تربیتی و اخلاقی، هرگز کمتر از مسائل طهارت و تیمم و وضو نیست. اسلام، دین زندگی است و از هدف‌های اصلی آن، رساندن انسان به سعادت، در دنیا و آخرت است. رسیدن به این رستگاری، بدون رعایت مسائل تربیتی و اخلاقی، ممکن نیست. قرآن، کتاب انسان‌سازی است و ساختن انسان، بدون آموختن قوانین صحیح تربیتی و اجرای صحیح آن‌ها ممکن نیست. آیا زمانی جامعهٔ ما به جایی می‌رسد که در کنار «رساله‌ٔ عملیه»، «رساله‌ٔ تربیتی» نیز قرار گیرد و خانواده‌های ما، همان‌گونه که به احکام شرعی خود به‌عنوان وظیفهٔ دینی عمل می‌کنند، به احکام تربیتی نیز به‌عنوان وظیفهٔ دینی عمل کنند؟ الاهی که چنین شود. 🔹ادامهٔ مطلب را در پست بعدی بخوانید. ۶ شهریور ۱۴۰۰ 📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹تربیت رشیدانه (۲) 🖋نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🔸سرمایه‌ٔ تربیت ره‌توشهٔ راه تربیت و سعادت و هدایت را خداوند در وجود نوزاد به ودیعت نهاده و آن، «فطرت توحیدی» است. یعنی خمیرمایه‌ٔ یکتاپرستی و زمینه‌ٔ کسب کمالات معنوی را نوزاد با خود به این جهان می‌آورد. این فطرت توحیدی، زیربنای ارزش‌ها و خوبی‌هاست؛ اما والدین و مربیان باید آن را پرورش دهند و موانع شکوفایی‌اش را بردارند. نگذارند دچار «آفت‌زدگی» شود و اگر دچار آفتی شد، «آفت‌زدایی» کنند. این است معنای تربیت. پیامبران الاهی نیز برای تربیت بشر، همین‌ کار را می‌کردند. خداوند، درباره‌ٔ این سرمایه‌ٔ الاهی فرموده است: «فِطرَةَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها»؛ خداوند مردمان را براساس فطرت خدایی آفریده است. امام صادق (علیه‌السّلام) نیز در این خصوص فرموده است: «کُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرَةِ»؛ هر نوزادی بر مبنای سرشت خدایی متولد می‌شود. 🔸مراحل تربیت برای تربیت کودک و نوجوان و رساندن آنان به مدارج عالی انسانی، نیز برای استفاده‌ٔ شایسته از استعدادها و قابلیت‌های نهفته در وجود آدمی، پیمودن سه مرحله، لازم است: ۱. مرحله‌ کشف: مربی لایق، ابتدا باید استعدادهای نهفته‌ٔ درونی فردِ تحتِ تربیتِ خود را کشف کند تا بتواند مراحل بعدی را بپیماید. آدمیان، دارای استعدادهای یکسان نیستند؛ بلکه استعدادهای گوناگونی در وجود افراد مختلف نهفته است که شناسایی آن‌ها برای تربیت مطلوب، ضرورتی حتمی است. امام صادق (علیه‌السّلام) در این‌باره فرموده است: «اَلنّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الفٍضَّة»؛ مردمان، معدن‌هایند، چونان معادن طلا و نقره‌. همان‌گونه که معدن‌ها انواع گوناگون دارند، انسان‌ها نیز دارای استعدادهای مختلف‌اند. نخستین مرحله‌ٔ مواجهه با آن‌ها، مرحله‌ٔ «کشف و شناسایی» است. بسیاری از استعدادهای آدمیان، حتی برای خود آنان، ناشناخته می‌ماند. وظیفه‌ٔ پدر و مادر و مربی است که با دقت و مهارت، به جست‌وجو و کشف آن‌ها بپردازند. ۲. مرحله‌ استخراج: پس از شناسایی استعدادها، نوبت به استخراج آن‌ها می‌رسد؛ همان‌گونه که پس از کشف معدن، نوبت استخراج آن است. استخراج استعدادها، یعنی آن‌ها را از حالت «قوّه» به «فعل» درآوردن. ۳. مرحله‌ٔ هدایت: پس از کشف و استخراج، مرحله‌ٔ «هدایت» فرامی‌رسد؛ همان‌گونه که پس از کشف و استخراج معدن، نوبت شکل‌دهی و استفاده‌ٔ مطلوب از آن می‌رسد. مربی لایق، که نیروهای متربّی را به فعلیت رسانده است، اکنون باید آن‌ها را در مسیری شایسته، هدایت کند؛ همان‌گونه که مواد استخراج شده از معدن را ذوب می‌کنند و در قالب‌ها می‌ریزند تا شکل بگیرد و قابل استفاده شود. ▫️مثالی دیگر: مردمان یک روستا، از کم‌آبی در رنج‌اند. می‌اندیشند: ما که خواهان آسایشیم، باید در پی آب برآییم. سپس در کوه‌ها و دشت‌های اطراف روستا، به جست‌وجوی آب برمی‌خیزند. پس از کندوکاوهایی، در دامنه‌ٔ کوهی، آثاری از آب می‌یابند (مرحله‌ٔ کشف)، اما سنگ‌ها مانع بیرون آمدن آب شده‌اند. باید سنگ‌ها را شکافت و موانع را زدود. ابزار کار را فراهم می‌کنند و دل سنگ‌ها را می‌شکافند. ناگاه آب فَوَران می‌زند (مرحلهٔ استخراج). خب، خدا را شکر که آب به‌دست آمد؛ اما هنوز مردم روستا سیراب نشده‌اند، زیرا آب چشمه، پراکنده شده و به روستا نرسیده. کانالی لازم است تا آب را به روستا برساند و از هدررفتن آن جلوگیری کند. نقشه‌ٔ یک جوی را می‌کشند و از نزدیکترین راه میان چشمه و روستا، نهری می‌سازند. و چنین می‌شود که آب به روستا می‌رسد و مردمان از آن بهره‌مند می‌شوند (مرحلهٔ هدایت). ۷ شهریور ۱۴۰۰ 📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹میراث شهید رجایی 🖋نویسنده: علی‌اکبر مظاهری آن روز که شهید رجایی، برای گرفتن رأی اعتماد، به مجلس آمده بود، آنجا بودم (نماینده نبودم، مهمان بودم). او فرزند مجلس بود. مجلس ایثار کرد و او را، برای نخست‌وزیری، به ملت هدیه داد. نمایندگان موافق و مخالف سخن گفتند. سپس شهید رجایی پشت تریبون رفت. فکر می‌کنید چه گفت؟ از خودش و دولتش دفاع کرد؟ نه! به مخالفانش پاسخ داد؟ نه! برنامه‌هایش را تشریح کرد؟ نه! او به نمایندگانی که در دفاع از او سخن گفته بودند و شاید اندکی تند شده بودند، «تذکر برادرانه» داد و سفارش به مراعات اخلاق کرد. «سخن تند» در آن روزگار، مانند امروز نبود. کسی به کسی فحش نداده بود. کسی بر سر کسی فریاد نزده بود. کسی بر چهرهٔ کسی پنجه نکشیده بود. شاید کسی اندکی بلند سخن گفته بود. در آن روزگار، «تو»گفتن، «فحش» به‌حساب می‌آمد. آری؛ آن «مرد باادب»، به مدافعانش تذکر برادرانه داد و خواهش کرد که سخن تند نگویند. اگر فیلم‌ها و صوت‌های آن جلسه موجود نبود، خوانندگان جوان ما، که آن روزگار را ندیده‌اند، این حکایت را افسانه می‌پنداشتند. آری؛ حقا که آن «حقیقت»، در این دوران، «افسانه» است! ادب مرد بِه ز دولت اوست. اخلاقم آرزوست... . ۸ شهریور ۱۴۰۰ 📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
یکی‌دیگر از عبرت‌های کرونایی را به قلم دکتر مصطفی جلالی‌فخر بخوانید: https://www.instagram.com/p/CTL3FRrD-zw/?utm_medium=copy_link 📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir