eitaa logo
کانال تنهامسیری های مازندران
1.2هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5هزار ویدیو
61 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمین ارتباط برقرار کنید.👇👇👇 @Yaa_ss در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی موسسه تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد🌟
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 چهره که در تصویر می‌بینید شهید است. واحد اطلاعات لشگر ۴۱ ثارالله شاید جالب باشد بدانید ایشون در سن ۱۶ سالگی ۴۱ ثارالله شد. شهید حاج قاسم سلیمانی از وی به عنوان یاد میکرد. 🌹 @Mazan_tanhamasir
✅ خوشحالی تو و بچه ها مهمه... همسر شهید : به بچه‌ها که می‌رسید، کاملاً بچه می‌شد. گاهی انقدر زیاده‌روی می‌کرد که من اعتراض می‌کردم و می‌گفتم: «ناسلامتی تو عملیات نیروی هوایی هستی! اگه یکی، این ادا و اطوار تو رو ببینه، خوش‌آیند نیست.» عباس جواب می‌داد: «برای من خوشحالی بچه‌ها و تو مهمّه. بذار مردم هرچی دوست دارن بگن.» 🌹 @Mazan_tanhamasir
♦️دست نوشته کل سپاه ، برای سپهبد شهید در مراسم رونمایی از آثار تولیدی ویژه سردار سلیمانی و شهدای مدافع حرم شمال کشور 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻دعوت آمریکا از فرمانده ایرانی برای استخدام در یک شرکت معتبر با تمام مزایا👇👇👇 (خانه،ماشین،پول‌فراوان) و پاسخ زیبای !!! 🌹 @Mazan_tanhamasir
🥀 که زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت....‍ 😭😭 شهید نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. بعد از شهدا ما چه کردیم؟؟؟ ! 🚩 @Mazan_tanhamasir
امروز با یارانش دیدار کرد... در چنین زمانه ای ، ما در با هستیم ذره ای از کوتاه نخواهیم امد و از دست نمی کشیم سلام 🌺 🌹 @Mazan_tanhamasir