⭕️ دیدگاه و نظرات سلبریتی ها را چقدر باید جدی گرفت!؟
در اوج اغتشاشات، برای سیاه نمایی و همراهی با اغتشاش گران از دنیای هنر مثلا خداحافظی کرده، وقتی دیده اوضاع آرومه و از براندازی خبری نیست، حالا کنسرت داره...
#وقاحت_نجومی
🌹 @Mazan_tanhamasir
سلام دوستان تنهامسیری عزیز... وقت بخیر🌸
👌هدف از فرستادن مطالب راجع به سلبریتی ها ( هنرمندان، ورزشکاران،...) این نیست که همشون بد هستند، اما هیچ جای دنیا کسی اجازه نداره راجع به کشورش بد بگه و با سیاه نمایی جوونهارو ناامید کنه...
در هر کشوری اگه برعلیه کشور حرفی زده بشه جریمه های سنگین و زندانی داره...
مخصوصا سلبریتی هایی که توی همین کشور رشد کردن و به درآمدهای میلیاردی رسیدن ...
این افراد زیادی بهشون توجه شده و بی ظرفیت هستن که نمک خوردن و نمکدان شکستن....
🔻امثال کتایون ریاحی، گلشیفته فراهانی، شهاب حسینی، فرخنژاد، ترانه علیدوستی، پرویز پرستویی، علی کریمی، علی دایی، جهانبخش ، ... از همین آب و خاک استفاده کردن اما باناجوانمردی و بی وجدانی برعلیه ایرانِ عزیز تبلیغ میکنن...
❗️لازمه ماها حواسمون باشه اینها فقط در رشته خودشون موفقن اما لزوما آدمهای خوبی نیستن....
پس بهشون اجازه ندیم در همه موضوعات اعلام نظر کنن و فقط باید در رشته هنریشان مورد توجه قرار بگیرن و بس...
کانال تنهامسیری های مازندران
#یک_درصد_طلایی #کلیپ_ویژه 💥💥💥 ایجاد یک ارتباط عالی و سودمند با امام زمان ارواحنا فداه 🌹 @Mazan_tan
#ارسالی_تنهامسیریهای_عزیز 🌺
سلام و عرض ادب
پریروز کلیپ درصد طلایی راجع به شریک شدن با امام زمان عج را دیدم
خییلی منقلب شدم و کلی گریه کردم😭
و گفتم حتما این کلیپ رزق معنوی برام هست و خود آقا بهم هدیه داده و از طریق این کلیپ شاید راه حل را اینجوری بهم پیشنهاد دادن
اخه مدتی هست همسرم بخاطر مشکلات مالی مغازش جمع کرد و بیکار شده فعلا.پس اندازی نداشتیم دستمون خالی بود
وقتی گریه میکردم گفتم اخه من ک هیچ پولی ندارم ک با امامم شریک بشم
و کارت پولیم هم پول خیلی کمی توش بود.
ولی به ذهنم رسید یه شراکت نامه ساده ومعمولی برای خودم و امام زمانم روحی و ارواح العالمین له الفدا نوشتم وامضا کردم ولی گفتم ازاین بعد هر پولی داشتم یه درصد سهم امام زمان جانم.
چون یه جایی تو کلیپ گف حتی نگید از فردا شاید فردانباشید. از همین امروز...
خلاصه فرداش رفتم سر کیفم و یادم افتاد ۱۵تومن پول دارم.
میخاسم برم مسجد ۵تومنش گزاشتم تو کیفم تو مسجد صدقه جمع میکردند به نیت امام زمانم دادم.ولی زیاد منتظر این نبودم که چند برابرش بیاد به حسابمون و اینا.گفتم اگر الانم نیاد حتی بالاخره دررآینده برکتش حتما میبینم
امشب سر شب همسرم بیرون بود زنگ زدم خیلی گرفته وناراحت بود شب عیدی دستمون خالیه. بعد چندساعتی که اومدبا خوشحالی برام تعریف کرد گف هیچی پول دیگه نداشتم یهو دوستم زنگ زد وقتی دید حالم خوب نیس گفت بیا باهات کار دارم و وقتی همسرم رفته بود یه کار کوچیک از کارای مغازش بهش سپرده ک انجام بده و چون از اوضاعم خبر داشت بابتش یه میلیون بهش داده .یه مقدار کمی هم بار گزاشته بود که مغازه به مغازه باید میرفت بازاریابی میکرد تا بتونه بفروشه ولی همه را یه جا یه نفر خریده.😭
از یه جای دیگه هم که طلب داشت ۴ونیم میلیون ب کارتش زده بود😭
وقتی تعریف کرد فقط گریه کردم و یاد امام زمان عج افتادم و به همسرم کفتم یه کلیپ دیدم و جریانش براش گفتم و گفتم این هدیه امام زمانه
نمیدونسم اینقدر زود جوابم میدن آقای مهربانم.
درضمن من اون کانال دونفری خودم و امام زمان عج را دارم و گاهی باهاشون درد دل میکنم.اون شب بعد دیدن کلیپ ازشون تشکر کردم که کلیپ بهم هدیه دادن🌟
آقاجانم این هدیه چون از طرف شماست روی چشمانم میزارم ولی هدیه های بزرگتر از فضل وکرمتون میخوام: اینکه محبتتون تا ابد در دل ما و فرزندانمون باشهو روزب روز بیشتر بشه و اینکه توفیق نوکری وسربازی تون را داشته باشیم ان شالله.🤲
ان شالله هر روزِ همه مؤمنین پر رزق از برکت دستان مبارک آقا باشه
ان شالله همه ثروت عالم در دستان مؤمنین باشه و در راه خود امام زمان خرج بشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالجدیدهدوبارههمهمیخوانبرنسفر✈️...
منمدلمشکستهومیخوامبرمحرمحرم💔!
#عید_نوروز
#شبتون_بخیر 🌺
🌹 @Mazan_tanhamasir
❣#سلام_امام_زمانم❣
#مولای_غريبم!
داستان عشق من به شما
مال این دنیا نیست!
سالها پیش از این دنیا،
من خریدار محبت شما شدم،
و شما مرا به فرزندی پذیرفتید.
و این عشق، ادامه خواهد داشت؛
تا ظهورت، تا بهشت و قیامت،
و تا خدا خدایی میکند!
پدر مهربانم دوستت دارم❤️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
@Mazan_tanhamasir
┈┈•❣💐❣•┈┈
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
درود وعࢪض ادب محضر مبارک شما سروران گرامی☺️✋
صبح زیباتون مزین به عشق الهی و دلتون توام مهر پروردگار ❣
هر وقت فکر کردید ؛
مشکلتون اینقدر بزرگ هست ، که حتما شما را خواهد کشت !
سرتونو برگردونید ،
و نگاهی به مشکلات پشت سرتون بکنید.
تمام مشکلاتی که از سر گذروندید ، هیچ کدوم از اونها شما را نکشت !
اما تک تک اونها، باعث شدن امروز یه آدم قوی تری باشید.
پس نترسید !
یا پیروزید ✌️ یا قوی تر 💪
حالا با این طرز تفکر پاشید به کاراتون برسید😊
#تنهامسیراستانمازندران
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جرعهای از زلال قرآن
📖سوره مبارکه احزاب، ۳۵
💠 إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا
💠 به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا میکنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.
🌹 @Mazan_tanhamasir
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
💬 قرائت "زیارت عاشــورا"
🎧 با نوای علی فانی
🌹«روز چهارم»
به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🗓شروع چله: ۱۴۰۱/۱۲/۲۵
🌹 @Mazan_tanhamasir
#ارسالی_مخاطبین
✅ بچه ها باید باشند...
👌منتظر تصاویر ارسالی شما عزیزان از حضور فرزندانتان در مساجد سراسر کشور هستیم.
👈 مسجد مظهری، واقع در تهران
#مسجد_دوستدار_کودک
#مسجد_طراز
#تربیت_اسلامی
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
#توکل_و_توسل
#قسمت_اول
۱۶ ساله بودم که دوست داشتم زندگی مستقلی تشکیل بدم. خودم خانم خونه خودم باشم با یه خونهی نقلی، با همسری که بهش علاقمند باشم.
دستم به جایی بند نبود، نه مادر و نه پدر و نه سبک زندگی مون، راضی به ازدواج در این سن نبودن.
تصمیم گرفتم در یک نامه، شرح حالی از خودم و آرزوهای به شدت دست نیافتنیم رو به خدای دانا و آگاه بنویسم. این شد که یک روز بعد از نماز صبح که اتفاقا دلم هم گرفته بود، نوشتم.
نامه ای دخترانه و رمانتیک که اگر بگویم هم میخندی و هم شاید مسخره کنی؛ گفتم:
"سلام خدایی که چشمان مرا سبز آفریدی خدایی که مرا فرزند آخر یک خانوادهی پر جمعیت قرار دادی تا همیشه مورد توجه همگان باشم. حتما میدونی چی میخوام.
-میشه خیر و صلاح من رو ای عزیز دلم در این قرار بدی که همسر من بور نباشه🙈.
-قد بلند و هیکلی با محاسنی بلند و البته مشکی. من به خاطر خودم نمیگم من میخوام نسلم قوی و خوش هیکل شن. (به چه چیزها که فکر نمیکردم😅)
-لطفا لطفا طلبه باشه ترجیحا آخوند.
-وضعشون خوب هم نبود فدای سرت هستی دیگه؟
من میخوام با همسری که به شدت مورد علاقمه هر شب جمعه برم هیئت.
اصلا میخوام بچههام تو هيئت بزرگ شن.
میدونی خدا جونم هرجا فک کردی حرفام، خواستههام، آرزوهام و دعاهام دور از تو و حرفاتِ کلا بیخیالش شو."
مبعث سال۱۳۸۴ زمانی که فقط و فقط ۱۶ سال داشتم، نامهی خواستههام رو نوشتم و در سفر مشهد، دلنوشته ام رو به ضریح امام مهربانیها انداختم با خیالی جمع و دلی محکم که به زودی عزیزم از راه میرسد یقین داشتم که به زودی همانی میشود که میخواهم.
چند روزی بود پِچ پچ افراد خانواده به راه بود و من مشکوک؛ خواهرهای بزرگتر یواشکی با مامان تو مطبخ پچ پچ میکردن. داداش بزرگم تلفنی با پدر صحبت و بحث. تا این که جریان خواستگاری از دختر کوچیک خانواده در حضور عروسها و دامادهای خانواده، مطرح شد.
و من صداها رو نمیشنیدم و به دنبال عدد و تاریخ نامهای که نوشته بودم و امضا کرده بودم و تصدقت، راضیه؛ میگشتم. آخه انقدر زود به درد دل من رسیدگی شد؟
نه خواستگار را دیده بودم و نه میشناختم ولی قطعا همونی بود که در نامه به او اشاره کرده بودم. خواستگار یه جورایی فامیل هم بود البته دور خیلی دور که اصلا رفت و آمدی نداشتیم.
خیلی زود دوم شهریور سال ۱۳۸۴ رسید و شد روزِ خواستگاری. با یه چادر خوشگل سفید که گلهای مات و کمرنگ یاسی هم داشت در اتاقی با صورتی گلی، منتظر صدای سلام آقای خدا فرستاده بودم.
قلبم در گوشم میزد و فقط منتظر صدای سلام یک مرد بودم، چون اون روز، قرار بود فقط با مادرشون بیان خواستگاری.
یک صدای رسا، محکم، بم و البته با اعتماد بنفس بالا را پشت درب اتاق شنیدم. قبل از چای ریختن با صدای بلند خواهرم که (راضیه جان بیا خواهر مهمان داری) وارد سالنی شدم که میدانستم که مهمانم، اول مهمانِ خداست. سلام کردم بلند ولی با لرزش، نشستم و به جورابهام زل زدم و منتظر...
همان بود، همان که در نامه قید کرده بودم، رشید و قد بلند و مشکی. چهره و صدا به شدت جدی. فقط ۵ سال از من بزرگتر بود اما زیادی بزرگ و عاقل بود.
اول از خط قرمزهایش گفت، از حلال و حرام الهی، که پدر و مادر هم شاملش بودن. منطقی و حساب کتابی بودنش را و خواستههایش را.
آیا دختر۱۶ سالهی تهتغاری که نامهاش زنده و مجسم روبهرویش نشسته بود، میتوانست حرفی از مهریه و عروسی و سرویس و خانه و ....بزند؟؟؟
بعد از پنج جلسه خواستگاری، ۱۴ عدد سکه و یک تمتع مهریه تعیین شد.
عقدمون هم در حضور رهبری بود. زمان مثل برق و باد گذشت روز میلاد چهاردهمین معصوم، من و روحالله به هم محرم شدیم.😍😍
روحالله برخلاف چهره و صدایش بسیاااار مهربان بود. این شد که من یک دل نه صد دل عاشق او شدم و به ماه نکشیده فهمید روحالله چه چیز دوست دارد و چه چیز دوست ندارد و تا الان که ۱۵ ،۱۶ سال میگذرد یک بار کاری که احتمال بدهم روحالله دوست نداره، ازم سر نزده.
روحاللهِ ۲۱ ساله
فوقدیپلم مکانیک
بدون کار و خانه
و بدون کارت پایان خدمت
شد همه چیز و همه کس راضیه.
دو ماه آموزشی روحالله در یزد بود. به راضیه چه گذشت را خودتون حدس بزنید هر چه بود، گذشت.
و خدا این وسط برای من سنگ تمام گذاشت، سنگ تمام... همه چیز همان طور که دوست داشتم شد، خدا برای راضیه حلقه خرید، سرویس خرید، لباس عروسی فاخر تهیه کرد و سالنی زیبا برای راضیه رزرو کرد. همه چیز به چشمم زیبا و بزرگ و عالی بود.
👈 ادامه در پست بعدی...