eitaa logo
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
437 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
105 فایل
༺﷽༻ 💛🌻دݪگرم خُدٰایـےاَم،ڪھ بٰا تَمام بَدۍ هٰایَم باز هَوٰادٰار دِلم اسٺ...❥ ツ اَلـّٰلـھُـمَ الـࢪزُقـنـٰا شَـــہــ💔ـٰادَٺ:) ڪُپـۍ؟! وٰاجِبہ مُؤمِن✌🏻 اࢪٺباط با ادمیݩ⬅: @Fatemeh_884
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ وقتی شنید داداش احمدش شهید شده هیچی نگفت رفت سمت اتاقش عروسک هاشو نشوند سمت سوریه گفت:( بیا عروسکام مال تو داداش احمدمو بهم برگردون💔😭💔:)) 🌹 🌼@MazhabiiiTor🌼
🎞 رفیق‌شہید: «هر‌موقع‌صحبت‌شهادٺمیشد؛ بابڪ‌همیشہ‌بہ‌من‌میگفت: "خوش‌بہ‌حال‌ٺوساداٺی‌ و‌شهادٺ‌بہ‌تو‌نزدیڪ‌ٺره" اۍ‌ڪاش‌هیچوقت‌این‌حرفو‌نمیزد. بااین‌حرفش‌خیلی‌منو‌سوزوند🥺💔» 💚 🌱 🌼@MazhabiiiTor🌼
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
رفیق‌شهید: یہ‌شب‌من‌بیمار‌شدم‌وشہیدبابڪ‌نورۍهم‌منو رسونددرمانگاه‌بعدازدرمانگاه‌باهم‌دیگه‌رفتیم‌ یہ‌آبمیوه‌فروشۍوباهم‌یہ‌چیزۍخوردیم‌درهمون حال‌ڪہ‌داشتیم‌باهم‌صحبت‌میکردیم‌برگشت‌بہ من‌گفت‌داداش‌من‌برم‌سوریہ‌دیگہ‌برنمیگردم‌این بہ‌من‌الهام‌شده!من‌اولش‌جدۍنگرفتم‌وگفتم‌ ان‌شاءالله‌صحیح‌و‌سالم‌برمیگرده‌ولۍبہ‌فیض بزرگ‌شہادت‌نائل‌شد...🕊 ✨♥️ 🌼@MazhabiiiTor🌼
✨ رفیق‌شہـید : رفتہ‌بودیم‌راهیان‌نور موقع‌ای‌کہ‌رسیدیم‌خوزستان، بابڪ‌هرگز‌باکفش‌راه‌نمیرفت🚶🏻‍♂❌ پیاده‌تویہ‌اون‌گرما🌤 "میگفت :وجب‌بہ‌وجب‌این‌خاڪ‌ رو‌شهیدان‌قدم‌زدن ..👣 زندگےکردندراه‌رفتند ... خون‌شهیدانمون‌دراین‌سرزمین‌ریختہ‌شده🩸 وماحق‌نداریم‌بدون‌وضووباکفش‌دراین سرزمین‌گام‌برداریم ." هرگز‌بابڪ‌دراین‌سرزمین‌بدون‌وضو‌راه‌نرفت وباکفش‌راه‌نرفت ... ❤️ 🌷🌸 🌼@MazhabiiiTor🌼
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
#مہربوݩ‌برادرم🙃♥️✨ #خادم_الزهرا💫 🌼@MazhabiiiTor🌼
🎞 همرزم‌شہ‌‌ـیدنوࢪۍ : رفتیم‌پیش‌بچه‌ها، حسین‌رودیدم. همدیگرروبغل‌کردیم👬 خوشحال‌بودم☺️ حسین‌جان‌دیدۍاومدم حسین‌لبخندۍزدو‌گفت : گفتم‌کهـ‌میای^^ بعد‌جوونۍزیبا‌پیش‌مااومد خیلۍباوقارسلام‌و‌علیڪ‌کرد‌و‌رفت🚶🏻‍♂❤️ گفتم:حسین‌جان‌این‌آقا‌کیہ🤔؟! خیلـےتیپ‌امروزۍشاداب‌و‌جوان‌بود🧔🏻 گفت: بابڪ‌نوࢪی خیلـےپسرخوبیہ‌،باادب‌و‌اصیل👌🏼🌹 گفتم: مشخصہ‌چون‌اون‌منو‌‌تاحالا‌ندیده‌بود خیلـےتحویلم‌گرفت‌و‌بعد‌رفت. ای‌کاش‌میدونستم‌شهید‌میشہ‌و‌اون‌رو تویہ‌اغوش‌میگرفتم‌و‌قول‌شفاعت‌میگرفتم🙃 🦋 ✨ 🌼@MazhabiiiTor🌼
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
‹🔗🖤› ‌ - - ‌‌‌‌وَ‌شَھـٰادَت‌🕊🌱 نَصیب‌ِ‌ڪَسـٰانۍمۍشَـود🙂 کِہ‌در‌رَهِ‌؏ِـشـق‌♥️ بِـۍتَرس‌🦋 بٰـا‌جـٰانِ
🎞 رفیق‌شهید : زنگ‌زد‌گفت:" سامان‌همین‌الان‌وسایلتو‌جمع‌کن،دو‌روز‌ بریم‌قــم..."🕌 گفتم:"بابــک‌جان‌میشه‌چند‌روز‌دیگه‌بریم؟؟!🧐 گفت:"نــه‌همین‌الان!🙁 بااصرارم‌که‌بود‌دوتایی‌را‌ه‌افتادیم‌از‌رشت‌ رفتیم‌قــم🌹🍃 اونجا‌ازش‌پرسیدم:"بابک‌اینهمه‌عجله‌و اصرار‌برای‌چی‌بود؟!؟"🤔 گفت:" برای‌فرار‌ازگنـــاه‌!اگه‌میموندم‌رشت،دچار‌‌‌‌ ‌یه‌گناه‌میشدم...⛓ برای‌همین‌اومدم‌😍 به‌حضرت‌معصــومه(س)‌پناه‌آوردم.🙂💔 💛 🌻 🌼@MazhabiiiTor🌼
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
‹📻🌿› . . «أُوْلَئِڪَ‌الَّذِینَ‌امْتَحَنَ‌اللَّهُ‌قُلُوبَهـمْ‌لِلتَّقـوَی» آن‌هآڪسآنۍ‌اندڪہ‌خدآقلب‌هآ
🎞 رفیق‌شهید : بابڪ‌همیشہ‌توذهنش‌دنبال‌ڪارای‌بزرگ‌بود وبہ‌عبارتےدوست‌داشت‌اسطوره‌باشہ 😎✊🏻 تو‌هرڪاری. یادمہ‌یہ‌روز‌تو‌مسیرپل‌بوسار‌بہ‌چهارراه‌گلسار داشتیم‌قدم‌میزدیم 🚶🏻‍♂ڪہ‌ازش‌پرسیدم: "بابڪ‌برای‌چے‌میخوای‌بری‌مدافع‌حرم‌بشے؟ " بابڪ‌گفت: "حسین‌میخوام‌برم‌ازناموس‌ڪشورم‌دفا؏ڪنم تاداعش‌رو‌همونجا‌توسوریہ‌نابودش‌ڪنیم وبہ‌دلم‌افتاده‌من‌شهیدمیشم‌بعد‌همہ‌جا‌عکسمو میزنن‌شهید‌مدافع‌حرم." من‌بهش‌گفتم: "تو‌ڪہ‌قسمت‌زاغہ‌و‌مهمات‌هستے ونیروی‌عملیاتے‌نیستے‌و‌یجورایے‌پشت‌خط میمونے‌وبهت‌اجازه‌نمیدن‌جلوبری‌بجنگے." گفت: "من‌فقط‌پام‌اونجا‌برسہ‌اینقدرخواهش‌و‌تمنامیکنم کہ‌منوببرن‌جلوودر‌صف‌عملیات‌باشم." منم‌بهش‌خندیدم‌😅گفتم: آره‌جون‌خودت‌تو‌رو‌میبرن‌جلو‌شهیدم‌میشے‌حتما. شوخے‌شوخے‌واقعا‌همہ‌ایناجدی‌شد.😢 یڪ‌روزبادوستان‌دیگہ‌تو‌ڪوچہ‌رد‌میشدیم ڪہ‌یهو‌دیدم‌جلوی‌خونہ‌مادربزگش‌شلوغہ. شوڪہ‌شدم😟دیدم‌میگن‌بابڪ‌شهیدشده😭🖤 باورم‌نمیشد‌اصلا ...💔 🌷 ༺🌼@MazhabiiiTor🌼༻
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
【🌻🖇】 . ای‌نـگاهت🌱 گࢪم‌ترازخورشـید🌞! بازڪن‌چـشم‌ࢪوشـنت‌ࢪابرما؛🦋 بیا‌و‌بتاب🌤 ڪہ‌این‌صبـح ..❗️ بدو
🎞 همرزم‌شهید‌بابک‌نوری🌹 به‌نقل‌از‌فرمانده‌گردان: نصف‌شب‌بابک‌فرماندرو‌از‌خواب‌بیدار‌میکنه میگه‌من‌شهید‌میشم،🌱 به‌خانوادم‌بگو‌حلالم‌کنن✨ فرمانده‌میگه‌حرف‌الکی‌نزن‌برو‌بذار‌بخوابیم... میخوابه‌و‌خواب‌میبینه‌بابک‌شهید‌شده‌از‌خواب‌ می‌پره‌پیش‌خودش‌میگه‌نکنه‌فردا‌ بابک‌شهید‌بشه🌷 نقشه‌میکشه‌که‌صبح‌به‌راننده‌پشتیبان‌بگه‌که‌با‌یه بهونه‌ای‌بابک‌و‌ببره‌عقبو‌یه‌جایی‌جاش‌بذاره❗️ دوباره‌میخوابه‌صبح‌از‌خواب‌بیدارش‌میکنن‌و‌میگن باید‌آتیش‌بریزیم‌رو‌سر‌دشمن...وتو‌اون‌شلوغی نقشش‌یادش‌میره‌چند‌ساعت‌بعد‌بچه‌ها‌ شهیدمیشن‌🕊فرمانده‌تازه‌یاد‌حرفای‌بابک‌و‌خوابش‌و نقشش‌میوفته🦋 💔 🕊 🌼@MazhabiiiTor🌼
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
🎞 : من‌اولین‌روز‌بود‌بابک‌و‌دیدم‌هر‌چند‌از‌لحاظ پوششی‌تقریبا‌شبیه‌بابک‌بودم‌ولی‌اینقدرشهامت دارم‌بگم‌که‌در‌موردش‌چه‌فکری‌میکردیم... 🤦🏻‍♂ برگشتم‌به‌خودم‌گفتم‌این‌یعنی‌مرد‌جنگه با‌این‌تیپ‌و‌قیافه‌اومده‌اینجا!؟😬 این‌اومده‌وقتشو‌بگزرونه،😄 ولی‌مدتی‌گذشت‌و‌متوجه‌شدم‌تصمیمش‌ واقعا‌جدیه‌تو‌همه‌چیز‌جزاولین‌ها‌بود✌️🏼 ازش‌پرسیدم‌بابک‌هدفت‌چیه‌که‌به‌من‌گفتش داداش...🚶🏻‍♂ میخوام‌واسه‌خدا‌وبندگان‌پاکش‌که‌ائمه‌و معصومین‌و‌حضرت‌زینب(س)‌و‌برای‌دفاع‌از ناموس‌و‌جهاد‌در‌مقابل‌شیاطین‌زمان‌برم‌بجنگم... گفتم:‌دمت‌گرم‌داداش‌از‌جوونیت‌زدی‌و‌دنبال‌راه درست‌افتادی🌱 برگشت‌گفت:حالا‌ببین‌خدا‌ازماقبول‌میکنه❤️ بهش‌گفتم:پس‌چی‌قبول‌میکنه‌داداش‌همین‌که‌ نیت‌به‌این‌پاکی‌کردی‌خودش‌کلی‌ارزش‌داره‌ وجهاد‌حساب‌میشه🦋 همش‌میگفت‌خدا‌تا‌مارو‌نبخشیده‌ا‌زاین‌دنیا‌نبره خدا‌پاکش‌کرد‌و‌خاکش‌کرد.🌸 🤲🏻 💛 ✨ ꧁🌼@MazhabiiiTor🌼꧂
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
~•|🧡🦊|•~ دلت ڪه گرفت با رفیقے درد و دل ڪن ڪه آسمانی باشد♥️ این زمینیـها در ڪارِ خود مانده اند #خا
🎞 دوست‌شہید : بابڪ‌همیشہ‌تکہ‌کلامش‌بود "فداتـم"😅 همیشہ‌بہ‌من‌این‌حرف‌رو‌میزد! آخرین‌باری‌کہ‌دیدمش‌یک‌هفتہ قبݪ‌ازرفتنش‌بہ‌سوریہ‌بود!🌱 من‌خبرنداشتم‌قراره‌بره این‌حرفشو‌همیشه‌یادمہ‌،گفت "فداتـم!"🥺 ورفت ... فدایـےحضرٺ‌زینب(س)شد♥️.. 🌷 ༺🌼@MazhabiiiTor🌼༻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🧔🏻‍♂از زبان دوست شهید: زنگ زد گفت:" سامان همین الان وسایلتو جمع کن،دو روز بریم قــم..." 🕌☺️ گفتم:"بابــک جان میشه چند روز دیگه بریم؟؟!🧐 گفت:"نــه همین الان!🙁 با اصرارم که بود دوتایے راه افتادیم از رشت رفتیم قــم🌸🍃 اونجا ازش پرسیدم:"بابک اینهمه عجله و اصرار براے چی بود؟!؟"🤔 گفت:" برای‌فرار‌ازگنـــاه‌! اگه میموندم رشت،دچار‌‌‌‌ ‌یه‌گناه‌میشدم...😔💔 براےهمین‌اومدم‌ به‌حضرت‌معصــومه(س)‌پناه‌آوردم.💔 🙃✨ 🕊 🌙 🌼@MazhabiiiTor🌼
|💜☂| بہ‌بابـڪ‌گفتم: توبراۍآینـده‌چہ‌تصمیمۍ‌دارۍ؟🤨💚°. بابـڪ‌گـفت: یڪ‌سوال‌...🤓🌸°. یڪ‌چیزۍتوذهن‌من‌میچرخـہ . . .😉♥️°. یعنۍواقعا... مسجـدبآب‌الحوائج‌رشـت(مسجدآذرۍزبان‌هاۍرشت) نمیخوادیڪ‌شـہـیدبده؟🙃🌸°. ♥️ 🌼@MazhabiiiTor🌼