میدانی من کیستم؟
من همان کبوتر بال شکسته ام
همان کبوتری که روزی آرزوی سفرها داشت
ولیکن بالش شکست
و حال در انتظارش است
انتظار روزی برای پایانش است
کی میرسد این روز خدا میداند
کی تمام میشود سختیهایش خدا میداند
بال شکسته را امیدی به پرواز نیست
امیدی به خوب شدن بالش نیست.