بعد از سہ روز جسم عزیزش كفن نداشٺ
یوسفترین #شهید خدا پیرهن نداشٺ
آنقدر عاشقانہ بہ #معراج رفتہ بود
آنقدر عاشقانہ كه سر در بدن نداشٺ
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
شبتون حسینی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🏴🏴قالَ مولاناالامام الْحُسَيْنُ عليه السلام :
يَابْنَ آدَمَ تَفَكَّرْ وَ قُلْ: اَيْنَ مُلُوكُ الدُّنْيا وَاَرْبابُهَا
🏴الَّذينَ عَمَرُوا وَاحْتَفَرُوا أَنْهارَها وَغَرَسُوا أَشْجارَها وَمَدَنُوا مَدائِنَها،
🏴فارَقُوها وَهُمْ كارِهُونَ.
🏴🏴مولاناامام حسين عليه السلام فرمود:
اى فرزندآدم! انديشه كن وبگو:
🏴كجايند پادشاهان جهان و صاحبان دنيا كه آن را آباد كردند
🏴و نهرها كندند و درختان را كاشتند و شهرها را بنا كردند
🏴و بعد با ناخرسندى از آنها جدا شدند.
ارشاد القلوب، ج 1، ص 29.
🏴🏴🏴🏴🏴
#سلام_امام_زمانم
سلام پدر مهربانم
✨آمدنت نزدیک است...
و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته!
✨سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند!
💫 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ...
🌤اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ثواب سلام دادن به امام حسین(علیهالسلام)
👤حاج آقا عالی
✨﷽✨
✍آخرین خواب وحشتناکی را که دیدی به یادآور. یادت می آید که چقدر ترسیدی و هراس وجودت را گرفت؟ آن وقت به محض این که بیدارتر شدی خدا را شکر کردی و از ته دل دعا کردی که به چنین خوابی برنگردی.
حالا می دانی نسبت مومن با مرگ چیست؟
نسبت خواب است و بیداری،اما دقیقا مخالف آن چیزی که همه فکر میکنند. مردم خیال می کنند که ما زنده ایم و با مرگ می خوابیم اما به گفته رسول الله ما خوابیم و با مرگ بیدار می شویم.
ماجرای میان زندگی دنیا و آخرت همین ماجرای زندگی خواب و بیداری است. چنانکه بعد از بیدار شدن از خواب به آنچه در آن خواب بر ما گذشته از بیاساس بودن آن متحیر شده و خیالمان آسوده و یا متحسر میشود.
مرگ هم بیداری از این دنیا و چشم گشودن به حیات حقیقی است که تعجب و حسرت ما را بر آنچه بر ما گذشته و خیالاتی که ما را بر خود مشغول داشته، بر میانگیزد.
حلالجمیعمشکلاتاستحسیـــــن
شویندهلوحسیئاتاستحسیـــــن
ایشیعــهتـــــراچهغــمزطـــــوفانبلا
جاییکهسفینةالنجاةاستحسین
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
🔴 از ماست که بر ماست!
✍ آیت الله بهجت (ره): کاری بر سر خود میآوریم که دشمن نمیآورد!! آیا هیچ دشمنی میتوانست آن بلا را بر سر عمر سعد بیاورد که خودش در یک شب آورد؟! (بطوریکه در زمره شقی ترین اشقیاء عالم قرار گرفت)
مؤمنین با اینهمه پیشامدها، برای نجات اهل ایمان به تضرع و ابتهال(بهزاری دعا کردن) و التجاء(پناه جستن) محتاج هستند. چنانکه در شبانهروز به نان احتیاج دارند، به دعا و تضرع نیاز دارند!
📚 رحمت واسعه، ص٢٠١
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
💔😭😭
هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه
🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁*
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨