4_6051085127327418828.mp3
17.14M
#بشنوید
#قسمت_پنجم
🎧کتاب صوتی #سلام_بر_ابراهیم
💞بر اساس زندگی شهید ابراهیم هادی
این قسمت: ورزش باستانی
✅لطفا نظرات خود را دربارهی این کتاب صوتی به آیدی تولید کننده ی پادکست ها ارسال نمایید.👇
@Al_Am_Ho
@Modafeaneharaam
یکی از درس هایی که از محضر ابراهیم گرفتم و برایم بسیار کاربرد داشت، درس " #الله_اکبر " بود!
این ذکر شریف را بارها و بارها در نماز تکرار کرده بودم، اما نه به آن صورتی که ابراهیم به حقیقت الله اکبر توجه می کرد.
ابراهیم می گفت:
می دانی الله اکبر یعنی چه؟!
یعنی خدا از هر چه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر چه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است.
یعنی هیچ کس مثل او نمی تواند من و شما را کمک کند.
الله اکبر یعنی خداوند به این عظمت، در کنار شماست، ما کی هستیم؟
اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می کند.
برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، به خصوص وقتی در بن بست قرار گرفتید، فریاد بزنید " #الله_اكبر "
کتاب سلام بر ابراهیم ؛ جلد دوم ، ص۱۳۰
#سلام_بر_ابراهیم۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم
✅ویژگی های شهید ابراهیم هادی
🎤حجت الاسلام عالی
🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت شهیدابراهیم هادی ۵ روز قبل از شهادت که بعد از ۳۵ سال منتشر میشود
#سلام_بر_ابراهیم
🇮🇷#کانال_نهج_البلاغه_ونکات_ناب
لینک عضویت در کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2296905733C4ebbc76964
┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄
✳️ امتحان مردانگی
✍️ قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسهای در محل گروه اندرزگو برگزار شد. من و ابراهیم و شش نفر از فرماندهان ارتش و سپاه در جلسه حضور داشتیم. اواسط جلسه بود که ناگهان از پنجره، یک نارنجک به داخل پرتاب شد! دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همانطور که نشسته بودم، سرم را در بین دستانم گرفتم و به سمت دیوار چمباتمه زدم. بقیه هم مانند من، هر یک به گوشهای خزیدند.
لحظات بهسختی میگذشت، اما صدای انفجار نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابهلای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. باورکردنی نبود! با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: «آقا ابرام …!» بقیه هم یکییکی سرهای خود را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه میکردند. در حالی که همهٔ ما در گوشهوکنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابید بود!
🔺 در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرتخواهی گفت: خیلی شرمندهام. این نارنجک آموزشی بود. اشتباهی افتاد داخل اتاق شما! گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد.
📚 برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم |زندگینامه و خاطراتی از اسطورهٔ دفاع مقدس #شهید_ابراهیم_هادی