#ترجیع_بند
#حضرت_اباالفضل
عشق تو فراتر ز ابد ها و ازل هاست
دریافته ام عشق تو مضمون غزل هاست
تو ماه بنی هاشمی و مشتری تو؛
شمس و قمر و زهره و ناهید و زحل هاست
چشمان غضبناک تو در عرصه میدان
سرمنشا ترسیدن سرلشگر و یل هاست
ای بت شکن کرب و بلا ، تیغ تو تیز است
در لشکر بن سعد، اگر لات و هبل هاست
از آب گذشتی تو و تصمیم بزرگت
در کل جهان ، شهره به امثال و مثل هاست
مانند تو هرگز کسی اینگونه نبوده ست
آوازه ی ایثار تو در بین ملل هاست
قاسم وسط معرکه میگفت اباالفضل
شیرینی لبهای تو از جام عسل هاست
یار پر و پا قرص حسینی و از این رو ،
نام تو همیشه ، همه جا ، روی کتل هاست
باریده به خاک دلم از روز ازل ، فضل
گفتیم به هر غصه: توکل به اباالفضل
مه پیکر و مه سیرتی و ماه جبینی
بر خاتم دستان علی، نقش نگینی
پاشید ز هم خیل ستم ، از چپ و از راست
هم سمت یساری تو و هم سمت یمینی
تنها نه فقط ماه بنی هاشمیانی،
تو ماه ترین ماه سماوات و زمینی
نام تو دلآرام ترین نام جهان است
عباس ترینی و اباالفضل ترینی
در مرتبه ات گفته خدا باب حوائج
پور علی و گل پسر ام بنینی
تو ناب ترین شعر پر آوازه ی عشقی
بر دوش تو پیدا ، علم غیرت دینی
هرکس که امیدش به تو بسته است، سعید است
مانند علی ، باب خودت! حصن حصینی
من دست به سینه ، به سوی صحن تو گفتم:
جانم چه جنانی ، چه بهشتی ، چه برینی
باریده به خاک دلم از روز ازل ، فضل
گفتیم به هر غصه: توکل به اباالفضل
تار دل ما بی رخ تو ، پود ندارد
گیرایی چشمان تو را رود ندارد
با صوت اناالحیدر تو علقمه لرزید
این مرتبه را حضرت داوود ندارد
هرگز به دو عالم یل فرخنده مقامی،
مانند تو چشمی غضب آلود ندارد
در آیه چشمان تو نوری ست که اصلا
تیر و سپر و تیغ زر اندود ندارد
با دست علیصولت تو ، لشکر دشمن
زخمی و هلاکت زده، کمبود ندارد
این شد سخن مجمع عشاق ابالفضل:
بیچاره همان بنده که معبود ندارد
کار همه ی خلق به دستان تو بند است
روزی که پشیمانی ما سود ندارد
بگذار که از غصه ی او روضه بخوانم
چون مثل تو را مهدی موعود ندارد
باریده به خاک دلم از روز ازل ، فضل
گفتیم به هر غصه: توکل به اباالفضل
جانم به فدای دل شیدایی این مرد
قربان نفس های مسیحایی این مرد
پیچیده به شش گوش سماوات الهی
آوازه ی اجدادی و آبایی این مرد
با چشمه و با رود خروشان شده یکسان
چشمان پر از جوشش دریایی این مرد
در خواب خوشی رفته علی اصغر مولا
از نغمه ی لاهوتی لالایی این مرد
کم آمده شعر و غزل و واژه و مصراع
در مدح دو ابروی چلیپایی این مرد
او خادم درگاه حسین است و جز این نیست
هرچند امان نامه دهد دایی این مرد
آرایه ی ایهام که نه! عکس نقیض است،
لب تشنگی و منصب سقایی این مرد
لب تشنه برون رفت ز دریای خروشان
دیگر چه بگوییم از آقایی این مرد؟
باریده به خاک دلم از روز ازل ، فضل
گفتیم به هر غصه: توکل به اباالفضل
#مهران_قربانی
@mehran_ghorbani_shear